فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا🥜
در این شب زیبای تابستان ➰
براے همه دوستان عشق حقیقے
سلامتے،آرامش،و یک دنیا
حال خوب طلب دارم
عطا کن به آنان هر آنچہ
برایشان خیر است🌺
آمین یا رب العالمین🙏
💕شبتون بخیر و در پناه خدا 💕
💖↝ ↜💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 تو شادترین
انسان خواهی بود..
اگر فراموش نکنی
از تو فقط یکی
و از خدایت هم
یکی در دنیا وجود دارد...
💖 یک آدمِ خاص و
یک خدای بی نظیر
کافیاند برای ساختن
یک دنیای خارق العاده...
💖 بهترین روز را
توأم با یاد خدای مهربون
براتون آرزومندم ...
روزتون بخیر
نهال❤
❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ قسمت 543 توی تاکسی مادرم از کارم خیلی ناراحته. _:شانس آوردیم دیررسیدیم وتو نت
❤️
❤️ ❤️
❤️ ❤️ ❤️
قسمت 544
اقاکورش :منظورم از نمک نریز این بود که کم بریز نه اصلا نریز.ساراجون یه امروزو. تحمل کن بعداز ظهر زنگ میزنم یه جای معتبر ، خدمتکار خوب برامون بیاد.
مادرم زبان باز میکند. :تو تمام مدتی که اینجا بودم هیچ وقت غذای بد درست نکردم.
اوایل که اومدیم اینجا شما از دست پختم خیلی تعریف میکردید.
الان نمیدونم چرا همه تلاشمو. میکنم. دل شماروبدست بیارم. ولی......
اقا امیرعلی ونهال که عاشق هم شدن.من ونهال از چشتون افتادیم.شدیم شر براتون.
شدیم سربارتون.
شدیم خدمتکارای نمک به حرومی که دیگه نمیخوایدشون.
دیگه طعم دست پختتمم به مزاغتون خوب نمیاد.
سارا :بلبل زبون شدی کتی.
_من. در ازای اون سقفی که توحیاط پشتی بالا سرمون. گزاشتید، درازای کاری که میکردیم و پولشو ازتون میگرفتیم، در ازای پولی که بهمون بخشیدید وبعد دبه کردید که قرض بوده و درکل ماهم به عنوان قرض قبول کرده بودیم، باجون ودل براتون کار کردم.
میدونم کم بوددر مقابل لطفای شما.
ولی تنها کاری بود که از دستم بر میومد.
وباهمه وجود و بی هیچ کم وکاستی تو این عمارت براتون کار کردم.
امروز دیگه مطمعن شدم که بابای نهال واقعا برمیگرده.
هرچند زن وبچه داره و زندگیش از ما جداست اما مطمعنم انقدر دستش به دهنش میرسه که شصت ملیونو به عنوان قرض وبخاطر دخترشم شده ازش بگیرم و به شما پس بدم که زیر دینتون نباشم.
اقاکورش :الان این حرفا رو برای چی میزنی.؟
مادرم با نارحتی ادامه میدهد :واسه این میزنم که بگم چرا، چرا یهو انقدر با ما بد شدید.
خب نهال وامیرعلی عاشق هم شدن، عشقه دیگه، دسته کم هر کسی تو زندگیش یکبار عاشق شده، به هممونم که ثابت شد نهال واقاامیرعلی قبل از نامزدی اقا امیرعلی با مریم خانم عاشق هم بودن. مریم. خانمم که بیکار ننشست و. تلافی کردو اون عکسارو پخش کرد.ما فردادیگه اینجا نیستیم ازتون میخوام حلالمون کنید.
سارا :هیچکدوم ازاین حرفایی که زدی از جرم. نهال کم نمیکنه. باید حد خودشو میدونست کتی. گفتم که توهم چون مادرشی ترو خشک به پای هم میسوزن. تورو شاید حلال کنم ولی اون دختره نمک به حرومت لیاقت خوبیهای مارو نداشت وهیچ جوره هم. نمیتونه اشتباهشو جبران کنه.
اختیارم راازدست میدهم وزبان درازیم گل میکند.
_:اشتباه! از نظر شما عاشق شدن اشتباه کردن محسوب میشه. منو امیرعلی هنوزم عاشق همیم. انقدر تلاش کردی اخر سرم نتونستی چیزی از عشق ما کم کنی.
سارا :خفه شو.
اقاکورش:ساراجان. در شأن تو. نیست با یه خدمتکار بی تربیت دهن به دهن شی.
_:از وقتی فهمیدید منوامیرعلی همو دوسداریم روزی بوده که خدمتکاربودنمون. رو توی سرمون نزنید.
ساراخانم :مریم نور چشم من و کورش بود تو اونو ازما گرفتی واین گناه نا بخشودنی توئه. دیگه نمیخوام چیزی ازتون بشنوم. هیچی.بده من اون نمکدونو.
مادرم نمکدان را به ساراخانم میدهد.
سارا :برو جلو چشم نباش.
سارانمک را روی برنجش میپاشد.مادرم به آشپزخانه بر میگردد.
سارا خطاب به اقا کورش میگوید :ببین کورش این دسته گله توئه. هی میگم برو ازشون بابت بدهی شکایت کن از این عمارت بندازشون بیرون، دلسوزی میکنی واسشون.برای آدمای بدبخت نباید دلسوزی کرد میزنه زیر دلشون. اینا دیگه از محبت زیادی هار شدن ببین چه طوری بلبل زبونی میکنن.
اقاکورش :روزی که مریم بیچاره به من زنگ زدوگفت این دختره ومادرشو اینحا استخدام کنیم مریمم مثل من نمیدونست این دختره چه عفریطه ایه.
سارا :با سیاست اومد جلو مثل مار افعی به هممون نیش زد.
میخوام حرفی بزنم که مادرم جلویم را میگیرد.
_هیس، تا فردا تحمل کن. بعدبرای همیشه از اینجا میریم.
ما هر حرفی هم به اونا بزنیم پیش چشمشون سیاه شدیم.
ناهارشان را میخورند.
وچیزی طول نمیکشد که به اتاق هایشان میروند.
توی آشپزخانه ناهار میخوریم.
موقع ناهار خوردن به مادرم میگویم :نباید خودتو انقدر جلو شون کوچیک میکردی.
_فکر کردم دلشون به رحم میاد.
_اینا دیگه دلشون سنگ شده.
_هیسسس آرومتر میشنون.
_خب بشنون ما که دیگه داریم میریم.هرحرفی از دهنشون دراومد بهمون زدن.
آقا کورش به سالن بر میگردد. تلفن خانه را برمیدارد. میشنویم که میگوید :سلام خسته نباشید. فردا حتما اون خدمتکارو بفرستید بیاد. من تو عمارتم خدمتکاری ندارم و اینجا یه خدمتکار احتیاج داره............. ممنونم. خدا حافظ شما.
به طرف مادرم میرومو خیلی ارام بهش میگم :ببین تورو خدا ازهمین الان مارو رفته میبینه.انگار ازهمین حالا دیگه وجود نداریم، حالا انگار ما خیلی دلمون میخواد اینجا بمونیم. والا.
_ به هرحال که باید خدمتکار استخدام کنن.
آقاکورش را میببنم که روی مبل نشسته وپشتش به ماست.در همین لحظه متوجه صدای داد سار میشویم.
ولی این داد ازروی ناراحتی یا عصبانیت نیست. ازروی خوشحالیه.
❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتون پراز مهربانی 💖
🌸آرزو میکنم
💗به تمام خواسته های دلتون برسید
🌸امروز بیخیال نداشته هایت
💖بیخیال غصه هایت
🌸بیخیال هرچه تو را
💖ناراحت میکند
🌸امروز تنها به داشته ها فکر کن
💖داشتن دوستان خوب
🌸از همه مهمتر
💖به داشتن قلب مهربانت
🌸🍃
چقدر پاییز می خواهد دلم
کمی برگریزان می خواهد دلم
عطر نارنگی و
آفتاب نیمه جان پاییز میخواهد دلم
کمی باران و
قدم زدنهای ریز ریز میخواهد دلم
گوش کن…صدای نفسهای پاییز را میشنوی؟!❤️😍
💕
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
محبت مثل سکه است
که تو قلک دل هر کسی بندازیش
دیگه نمیتونی درش بیاری !
مگه اینکه دلش رو بشکنی ...
💕
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 زندگی یعنی یاد خدا
🌼🍃پس امروز
با یاد خدا آرام باش،
همه را ببخش،💞
شیرینی یک
لبخند را به همه تقدیم کن👌
و از زندگیت لذت ببر.🤗
روزت قشنگ و
متفاوت دوست من🌈💐
🌷🍃
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
♡︎《 عاشق واقعۍ ڪسۍِ ڪه
پیشش بتونے بچگے ڪنے... 》♡︎
⥸𝒻𝑜𝓉𝓇𝑜𝓈𝑒_𝑒𝓈𝒽𝑔𝒽 ∞
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman