#کافه_نادری
آدمهایی که محبت میکنند
کم یابند
آدمهایی که قدر محبت را میدانند
نایاب!
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
هر قدمی که تو در جهت رشد خودت برداری هر چند کوچک میتونه باعث تغییرات بزرگ در زندگیت بشه
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
پر از
واژه ای...
برای یک شعر بلند...
و من یک داستان کوتاه...
دوستت دارم
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
- کی عاشقم شدی؟
+ وقتی بغلت کردم و فهمیدم امنیت
یعنی کنار تو بودن (: 😍❤️🔥💞🍃💋
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
در
دو چشمِ من
نشین؛
ای آن که
از من
من تری...
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
تنها کوچهای که بنبست نداره
کوچه خداست
برو در خونش را بزن اگه گفت
بازی نمیکنم گردن من رفیق
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
تنها کوچهای که بنبست نداره
کوچه خداست
برو در خونش را بزن اگه گفت
بازی نمیکنم گردن من رفیق
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
من
از دوست داشتن
فقط لحظہ ها را میخواستم
آن لحظہ اۍ ڪہ
تو را بہ نام مے ناميدم...🌱
#نادر_ابراهیمی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
رسول ادهمی میگه:
شیرین تر از همیشه بخند
این زندگی چای تلخیست که
کنارش قند نگذاشتند...
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
نهال❤
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪ ✨﷽✨ _پست _۲۳۶ _نویسنده_نهال.
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪
✨﷽✨
_پست _۲۳۷
_نویسنده_نهال. _مصیبتی_با_شکوه_به_نام_عشق
دست به کارکهمیشومدستم میلرزد. لرزان دست به کمرش میبرم. دستم به کمرش است و هیچ تعادلی قادر به نلرزیدنش نیست.لبخندش عمیق ونگاهش سمتم می آید.
محمد _توهممثه من دلت میخواد نه تاالانم غرورت اجازه نداده.
_اره. منم ازت خوشم میاد.
_بزار من شوهرت شماونموقعس که عاشقم میشی
_باشه
حریص وپررو لب میزند.
_انقدر خوشم میاد حرف گوش کن ومطیع میگی باشه باشه
تپش های تندِ قلبش را به وضوح میشنوم ونگاهش که درگیر خیال شومش قفل چشمهایم است. نفس هایش حالم را به هم میزند.
دست که به جیبش میبرم و گوشی را میکشم.
شصتش باخبرمیشود همه این ها نقشه است ،همه تصوراتش از طابعیت من هممیریزد ومنکه از لمس گوشی در دستانم به وجد آمده ام درد عمیقی را در مچدست احساس میکنم. یک دستش را دور کمرم فشار میدهد ودست دیگرش را دور مچم. درد چنان طاقت فرسا میشود که گوشی از دستم می افتد.
دل پرم طاقت نمی آورد زبانم باز میشود.
_بی شرف بی پدرومادر. بی آبرو. تف تو زاتتولم کن
سیلی محکمی نثارممیکند. گوشماز درد سوتمیکشد.
نگاهم سمت پنجره میچرخد و سرو صدای خیابان ،بوق ماشین ها وهیاهو ولندکورس پارک شده کنار خیابان.
در لحظه به ذهنم میرسه. چقدر این ماشین شبیه به ماشین امیرعلی است. یک درصد فکر میکنم اگر او بود چهمیشد مثل برخی ازاین مردم که از پنجره طبقه چهارم ساختمان پزشکان را دید میزند ،درگیری من با محمد را میبیند.
موهای بافته ام که چند روزیست دست نخورده و شانه نشده از پشت سر کشیده میشود. روی زمین پرتم میکند. وپنجره را میبندد. دردی که به واسطه زمین خوردن حس میکنم را نادیده میگیرم و دست سمت گوشی روی زمین دراز میکنم که با یک حرکت پای محمد پرت میشود تا زیر میز میرود لبه اش بیرونمیماند.
اشک میریزم از تصوراتی که داشتمونقشه ای که سرانجامش موفقیت آمیز نبود.
محمد لبه گوشی را میکشد. برشمیدارد ،از سر حلقه های اشک تار میبینمش که اشکجاری میشود.
سمتممی آید و با حرص میگوید.
_میخواستی منو خر کنی.
جلویم زانو میزند.
_من صدتا مثل تورومیبرم لب چشمه تشنه برمیگردونم. ازاولم میدونستم دروغ میگی مثه سگمیدونستم اما حرفت به دلم نشست دلم خواس باور کنم میخوای زنم شی.
بازوهایم را میچسبدو از روی زمین بلندم میکند. به واسطه هرچه زور دارم او را از خودم دور میکنم که بی فایدسترمان دیگه ای از نویسنده نهال بنام ماهتیسا رو توی این کانال بخونید😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2017984745C33d9f548f2
نهال تموم شده و همه ی پارت هاش اماده هست با تخفیف ۴۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Asheghanehhayman/13943
❤️❤️❤️
❤️
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرزویی غیر دیدارت
ندارم در دلم..♥️
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج✨🕊
#امام_زمان🤍
روز زیباتون در پناه خداوند مهربان🌸🌱
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
سالروزرحلتامامخمینۍتسلیت🌸
#امام_خمینی🤍