🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 2️⃣9️⃣
👤 #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
👤 #امام_حسین_علیه_السلام
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(علیه السلام)》🔷🔹
✅اولین شخصیتی که روضه امام حسین(علیه السلام) را خواند، وجود مبارک حضرت رسول اکرم(ص) بود.
1️⃣یکبار برای #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :
👤مرحوم مجلسی(۱۱۱۰ق) می نویسد :
📋《لَمَّا أَخْبَرَ اَلنَّبِيُّ(ص) اِبْنَتَهُ فَاطِمَةَ(س) بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ》
♦️هنگامی که رسول خدا(ص) خبر شهادت امام حسین(ع) در آینده را به دختر گرامیش حضرت فاطمه(س) داد، و محنت های پیش روی را برای او شرح نمود.
📋《بَکَتْ فَاطِمَةُ(س) بُکَاءً شَدِیداً》
♦️آن حضرت(س) به شدت گریست.
و عرضه داشت :
📋《یَا أَبَهْ! مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟》
♦️پدر جان! یک چنین مصائبى در چه موقع رخ میدهد؟
حضرت رسول(ص) فرمود :
📋《فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ(ع)》
♦️زمانى که من و تو و على(ع) در دنیا نباشیم.
📋《فَاشتَدَّ بُکاؤُهَا》
♦️سپس گریه های حضرت(س) شدت یافت، شک در چشمان فاطمه نقش بست و ناله کنان فرمود:
📋《یَا أَبَهْ! فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟》
♦️پدر جان! پس چه کسی برای حسینم گریه می کند؟ و مجلس عزاء و مصیبتِ او را بر پا می کند؟
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:
📋《إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ》
♦️فاطمه(س) جان! مردان و زنان امت من بر مردان و زنان اهل بیتم گریه خواهند کرد، همه ساله هر گروهى پس از دیگرى عزادارى را تجدید مینمایند.
هنگامى که روز قیامت فرا رسد من و تو مردان و زنان امت را شفاعت خواهیم کرد.(۱)
از آن پس؛
📋《كَرِهَتْ حَمْلَهُ وَ حِینَ وَضَعَتْهُ كَرِهَتْ وَضْعَهُ》
♦️هنگامی که فاطمه(س) به امام حسین(ع) حامله بود، خوشحال نبود و وقتی که امام حسین(ع) به دنیا آمد، حضرت فاطمه(س) از به دنیا آمدن فرزندش مسرور نشد.(۲)
و همواره گريه می كرد و می فرمود :
📋《يَا لَيْتَنِي! لَمْ أَلِدْهُ》
♦️ای كاش! حسین(علیه السلام) را به دنيا نياورده بودم.(۳)
2️⃣یکبار هم برای اصحاب و یاران :
👤«سید بن طاووس»(۶۶۴ق) می نویسد :
حضرت رسول اکرم(ص) زمانی که امام حسین(ع) دو ساله بودند، به سفری رفتند که در بین راه در مکانی توقف نمودند و آیه «اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ» را قرائت کردند و گریستند.
در این هنگام؛ اصحاب ایشان علت گریه را جویا شدند که حضرت(ص) فرمود :
📋《هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي عَنْ أَرْضٍ بِشَطِّ الْفُرَاتِ يُقَالُ لَهَا «كَرْبَلَاءُ» يُقْتَلُ عَلَيْهَا وَلَدِيَ الْحُسَيْنُ(ع) بْنُ فَاطِمَةَ(س)》
♦️این جبرئیل است که از سرزمینی در کنار رود فرات به نام کربلا خبر میدهد که فرزندم حسین پسر فاطمه(علیهما السلام) در آنجا به شهادت میرسد.
اصحاب پرسیدند : ای رسول خدا(ص) قاتل او کیست؟
حضرت(ص) فرمود : مردی به نام یزید که خداوند او را لعنت کند؛ گویا اکنون محل شهادت و محل دفنش را می بینم.
حضرت رسول اکرم(ص) با غم و اندوه تمام از سفر بازگشتند و بر فراز منبر رفتند، خطبه خواندند و موعظه نمودند. در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در مقابل ایشان بودند.
وقتی خطبه ایشان تمام شد دست راست خود را بر سر امام حسن(ع) و دست چپ را بر سر امام حسین(ع) گذاشتند، سپس سر را به آسمان بلند کردند و عرضه داشت :
📋《اللَّهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ وَ هَذَانِ أَطَائِبُ عِتْرَتِي وَ خِيَارُ ذُرِّيَّتِي وَ أُرُومَتِي وَ مَنْ أُخَلِّفُهُمَا فِي أُمَّتِي》
♦️خداوند! محمد(ص) بنده و پیامبر توست و این دو از پاک ترین و بهترین عترت و فرزندان و نسل من هستند و از بهترین کسانیاند که بعد از خود در میان امتم به جای میگذارم.
و در ادامه فرمود : جبرئیل به من خبر داده که این فرزندم حسین(ع) را مورد اهانت قرار میدهند و شهیدش می کنند.
سپس فرمود :
📋《اللَّهُمَّ فَبَارِكْ لَهُ فِي قَتْلِهِ وَ اجْعَلْهُ مِنْ سَادَاتِ الشُّهَدَاءِ اللَّهُمَّ وَ لَا تُبَارِكْ فِي قَاتِلِهِ وَ خَاذِلِهِ》
♦️خداوندا شهادتش را برایش مبارک گردان و او را از سروران شهداء قرار بده.
خداوندا! مبارک نگردان کسی را که به او اهانت کرده و قاتل اوست.
راوی میگوید : مردم در مسجد از شدت گریه، ضجه و فریاد می زدند، در این هنگام رسول اکرم(ص) فرمودند :
📋《تَبْكُونَهُ وَ لَا تَنْصُرُونَهُ؟!》
♦️آیا برایش گریه می کنید و یاری اش نمی کنید؟!(۴)
﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۹۳
۲)كامل الزيارات ابن قولويه قمی، ص۵۴
۳)کمال الدین شیخ صدوق، ج۱، ص۲۸۳
۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸
@AsnadolMasaeb
13.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙روضه ی جانسوز #استاد_میرزا_محمدی و گریه های سوزناک پیرغلام با اخلاص اهل بیت(علیهم السلام) مرحوم «حاج فیروز زیرک کار»
#پیر_غلامان
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 3️⃣9️⃣
👤 #امام_حسین_علیه_السلام 👤 #حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها 👤 #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(سلام الله علیها) سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ》🔶🔸
✅در برخی نقلها آمده است که حضرت سکینه(سلام الله علیها) و حضرت رقیه(سلام الله علیها) دو دختران امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و حضرت زینب(سلام الله علیها) و دیگران امام حسین(علیه السلام) را برای ایشان به نوعی معرفی کردند.
1⃣حضرت سکینه(سلام الله علیها) :
در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(علیه السلام)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند.
در این هنگام، سکینه(سلام الله علیها) خود راهی قتلگاه شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(علیه السلام) افتاد، عرضه داشت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا نَعْشُ مَنْ؟》
♦️عمّه جان! این پیکر کیست؟
زینب کبری(سلام الله علیها) فرمود :
📋《هَذَا نَعْشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(علیه السلام)》
♦️اين پیکر پدر بزرگوارت حسين(علیه السلام) است.(۱)
2⃣حضرت رقیه(سلام الله علیها) :
در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است.
بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود.
امام حسین(علیه السلام) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت :
📋《أَینَ أَبِی الحُسَینِ(علیه السلام)؟》
♦️پدرم حسین(علیه السلام) کجاست؟
📋《فَإنِّی رَأَیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنَامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》
♦️من اکنون او را در خواب دیدم!
وقتی زنان این سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند.
هنگامی که یزید از این امر مطلع شد، دستور داد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) نزد دخترش در خرابه ببرند.
سپس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و رقیه(سلام الله علیها) تا نگاهش به سر مبارک پدر افتاد، گفت :
📋《عَمَّتِي! هَذَا رَأسُ مَنْ؟》
♦️عمه جان! این سرِ کیست؟!
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(علیه السلام)!》
♦️این سر پدرت حسین(علیه السلام) است!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
دیـدم به خـواب شمع خرابه شدی پدر
گفتم : چگـونه بی تو شبم را سحر بُوَد؟
گفتی : قرار آخر من با تو امشب است
بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد
روزی به روی دوش عمو بود جای من
حالا به خاک سرد خـرابه ست منزلم
حـرف نگـفـته با تو بـسی داشتـم ولی
دیـدم سر تو را و سخـن مانْـد در دلـم
حالا که بر لبت اثر از خیزران نشست
در راه عشق من لب خود میکنم کبود
موی سرم چو موی تو، آتش گرفته است
دختر ندیدهام که شبیه پدر نبود
عمه ز راه رفـتن من گـریه میکند
خیلی شبیه مـادر پهلو شکـستـهام
بابا بـیـا و هـمره خـود دخـتـرت ببر
از دردِ زنده ماندن بعد از تو خستهام
او با کـمک ز عـمّه دگـر راه میرود
یک دختر سه ساله و افـتادگی چنین؟
لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپرد
پـایـان گـرفت قصه ی دلـدادگـی چـنین
👤وحید دکامین
📚منابع :
۱)موسوعة الإمام الحسين(ع) جمعی از محققان، ج۸، ص۱۵۷
۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
@AsnadolMasaeb