eitaa logo
عصر تکاب
752 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
89 فایل
---عصر تکاب--- https://eitaa.com/AsreTakab
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۶ . 🌺 بخشی از وصیت‌نامه شهید محسن قاجار: بافت درونی انسان طوری است که میل دارد گاهی اوقات بنشیند و دردِ دل کند و خواسته ها و معصیت های درونی خویش را با معشوق خود بیان کند. حال اگر این معشوق خدا باشد و او را به عنوان محرم انتخاب کند، مطمئن باشد نجات خواهد یافت... . 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
عکس 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهدا و الصدیقین عبدالمهدي گفت: «من قبل از ازدواج، زماني كه درس طلبگي مي‌خواندم، خواب عجيبي ديدم. رفتم خدمت آيت‌الله ناصري و خواب را براي ايشان تعريف كردم. ايشان از من خواستند كه در محضر آيت‌الله بهجت حاضر شوم و خواب را براي وي تعريف كنم. وقتي به حضور آيت‌الله بهجت رسيدم، نويد شهادتم را از ايشان گرفتم.» زندگینامه زمینه ساز ظهور حتما دنبال کنید،پشیمون نمیشید...😉 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
📲 | شهید سرتیپ ایرج نصرت زاد به مناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی و نیروی زمینی شهادت: 31 فروردین ماه 🔸وقتی به دست دشمن اسیر شد و از او خواستند که با بی سیم دستور تخلیه و واگذاری پادگان سنندج را صادر نماید، این چنین با شجاعت تمام از طریق بی سیم نیروهایش را خطاب قرار داد: من سرهنگ ستاد ایرج نصرت زاد، جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد ارتش جمهوری اسلامی ایران، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یکم... خدا حافظتان، نصرت زاد... 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
🔻 🔹خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري به ش مي رساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه ي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «...سربازها را چه به روزه گرفتن!» و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. 🔅 ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا مي كردند سرلشكر ناجي سر برسد. 🔅 ناجي در درگاه آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و مي بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه ها با خيال راحت روزه گرفتند. 📚يادگاران، جلد ۲ كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص ۱۱ 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از حمیدرضا اسدالهی 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
‌ ❤شهیدی که سر بی تنش سخن گفت: 🚩🚩🚩 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است.🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| شهیدان را شهیدان می‌شناسند |• کارت عروسی که برایش می‌آمد می‌خندید و می‌گفت: بازم شبی با شهدا ! با رقص و آهنگ و شلوغ‌بازی‌های عروسی میانه‌ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می‌داد و می‌رفت گلزار شهدا... همه‌ی فکر و ذکرش پیش شهدا بود می‌رفتیم روستا برای سمنوپزان وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گمشده‌ای دارد می‌پرسید: حاج‌آقاسید این دورو بر شهید نیست بریم پیشش؟ به قصد زیارت حاج‌احمدکاظمی راه افتادیم سمت اصفهان... خانمم بهش گفت: شما هم که مثل سید به ماشینتون نمی‌رسید! وسط آن تق‌وتوق‌ها گفت: « همه‌ی این‌ها رو باید بذاریم و بریم باید به دلمون برسیم تا به ماشینمون..» هرموقع سراغش را می‌گرفتم جواب‌هایی مشابه می‌شنیدم؛ آقامحسن کجاست؟ رفته نمازجمعه. آقامحسن کجاست؟ رفته گلزارشهدا آقامحسن کجاست؟ رفته اصفهان سرِ مزار شهید کاظمی ... به پدرخانمش گفتم: خوبه کلا سرش به این فضاها مشغوله ولی یه‌طوری باشه که تو فامیل براش حرف درنیارن ... 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab