🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
✅ نسخه جالب برای قند بالا
◀️گفته میشود اگر کسی حدود 5 الی 6 عدد کلاه سبز بادمجان را در آب بپزد و آب آن را مصرف کند حتی اگر قند او روی 600 باشد تا 100 پایین می آید.
#طـب_سنــتی
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
داستان زیبای 《"پایان خوش"》
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
moon perfume |عطر ماه 🌙 ✨️
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 داستان زیبای 《"پایان خوش"》 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
ناله اي كردم و گفتم
-اروم….
با حرص نگام كرد و گفت
+خفه…..
دهنم رو بستم چون اونقدري عصبي بود كه يه كلمه ديگه حرفي ميزدم عواقبش پاي خودم بود….و امكان داشت هر بلايي سرم بياره …حتي جرات نداشتم بهش بگم كه سرم گيج ميره و حالم بده …انقدر توي اون چند روز ادا اصول الكي از خودم در اورده بودم مطمئنا باور نميكرد…بدون اينكه به حال من توجه داشته باشه منو دنبال خودش كشوند تا رسيديم به ماشين …منو تقريبا پرت كرد توي ماشين و خودشم با عجله سوار شد جوري در رو كوبيد بهم كه از ترس كم مونده بود پس بيوفتم….
سرمو انداخته بودم پايين و زير چشمي نگاش ميكردم جرات اينكه حتي بلند نفس بكشم رو نداشتم….
عصبي رو كرد بهم و گفت
+تو واقعا همين قدر احمقي؟! يا خودتو ميزني به احمق بودن؟!
سرمو انداختم پايين و جوابي ندادم …يعني جوابي نداشتم بدم…
داد كشيد مگه كررررري با توعم؟!
خوب واقعا نميدونستم چي بگم ….
حرفي نداشتم بزنم …از طرفي اين حجم از عصبانيتش هم به نظرم غير طبيعي بود …من كه نتونسته بودم فرار كنم …يا حتي نتونسته بودم حرفم رو كامل بزنم..اصلا اين از كجا شنيده بود …من كه داشتم اروم حرف ميزدم ….از اينكه اونقدر خار شده بودم واقعا حالم بد بود…بدون اينكه كنترل اشكام دست خودم باشه به خودم اومدم ديدم دونه هاي درشت اشك داره از چشمم ميچكه….روشو كرد سمت من و تا اومد دوباره هوار بزنهه، با ديدن صورت خيس از اشك من كه بي صدا داشتم فقط اشك ميريختم ساكت شد …هيچي نگفت و روشو ازم گرفت…
زير لب با خودش حرف ميزد …توي دلم گفتم اينم ديوونست هيچيش معلوم و مشخص نيست …كم كم صداش بلند تر شد و به سختي ميشنيدم كه ميگفت
گررريه نكن …گررريه نكن …اين دو تا كلمه رو مثل ديوونه ها هي تكرار ميكرد و هر بار صداش بلند تر ميشد …به جايي رسيد كه فرياد ميكشيد گريه نكن لعنتي و با مشت روي فرمون ماشين مي كوبيد….انقدر شوكه شده بودم كه گريه كردن يادم رفته بود ….
با بهت و وح—شت زل زده بودم بهش…حتي قدرت اينكه حرف بزنم رو نداشتم…احساس ميكردم يكم ديگه بگذره گلوش پاره ميشه…همه توانمو جمع كردم گفتم
-گرررريه نميكنم بااااشه باشه داد نزن…
بر گشت نگام كرد از ديدن چشماش كم مونده بود سكته كنم ….
انقدر چشماش قرمز شده بود كه حس ميكردم تمام مويرگ هاي چشمش پاره شده!!چرا اين جوري شده بود…نگران نگاهمو بهش دوختم گفتم
-گريه نميكنم …شما هم اروم باش…
واقعا ميترسيدم اتفاقي بيوفته واسش…نگاهش ازم گرفت و سرشو روي فرمون گذاشت …سكوت كردم اجازه دادم اروم بشه…چند دقيقه كه گذشت سرشو بلند كرد و دستشو دراز كرد به سمت پام …وحش—تزده پامو كشيدم عقب و خودمو توي خودم جمع كردم …نگاه مغمومي بهم كرد و پوفي از كلافگي كشيد و نگاهشو ازم گرفت و دستشو برد سمت داشبورد…قرصي رو بيرون كشيد و فوري دو تا داخل دهانش گذاشت و بدون اب بلعيد…هنوز از حركت دستش به سمت پام قبلم اروم نگرفته بود …پاشو گذاشته بود روي گاز و يا سرعت حركت ميكرد …آب دهنم رو به سختي قورت دادم …چرا اين اين جوري بود؟! چرا رفتاراش انقدر متناقض بود ؟! گاهي اروم اروم گاهي طوفاني دقيقا شبيه دريا بود ….توي اون وضعيت به اون بدي دوباه رفته بودم توي خيال پردازي هاي مسخرم …
زل زده بود به روبه روش …اصلا شك داشتم واقعا روبه روش رووبيينه ….حالت چشماش جوري بود كه انگار هيچي نمي ديد تر-سيده چسبيده بودم به در …
با صدايي كه از ته چاه در ميومد گفتم
-ميشه يكم اروم ؟!
اصلا انگار با خودم حرف زدم ….عاخه چرا انقدر تند میرفت چه عجله اي داشت كه من رو ببره اون عمارت كوفتي و اينده اي كه معلوم نيست قرار بود چه كثافتي بگيرتش….به زحمت صاف روي صندلي نشستم ، سر درد و سرگيجه حالم رو بد كرده بود، چشمام سياهي ميرفت …با صداي بلند تري گفتم
-اروووووم لطفا….
با لحني كه اصلا به ظاهر عصبانيش نميخورد با صداي ارومي گفت
+مگه نميخواستی بميري؟! مگه با كوبيدن سرت توي ديوار نميخواستي بمي-ري؟! حالا الان كاري ميكنم راحت بشي …به چيزي كه ميخواي برسي …
پوزخندي زد و گفت
+البته بگمااااا بهترين راه رو انتخاب كردي …با اون اينده اي من در انتظاره توعه ….كاش واقعا همين الان هر دو باهم از اين زندگي كوفتي راحت بشيم ….
دستمو از دستگيره ول كردم …اره راست ميگفت ….كاش واقعا مي-مردم …ولي اين چرا از زندگيش ناراضيه؟!
ديگه اين دم و دستگاه اين زندگي چي ميخواد…و دوباره من توي شرايط سخت و ترسناك درگير افكار بيهوده و مسخرم شدم …سعي كردم خودم رو سرگرم همون افكار مسخره كنم كه اگر حداقل قراره بم—يرم متوجه نشم ….غرق افكارم بودم جوري كه اصلا ديگه متوجه سرعت ماشين نبودم …به خودم كه اومدم …
#باران
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
چند روزه از شما انرژی مثبت نگرفتم 🌱💚
اگر نظری دارین.......
اگر ایده ای دارین......
اگر خاسته ای دارین ......
اگر پیشنهادی دارین.......
@Otaku_MLC93
بهم بگید👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
کانالمو دوست دارین🫀🥺
🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙
راستی،
دوست دارین چالش بزارم چند روزه چالش نداشتیم🪴
نظرتون چیه (:
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
https://harfeto.timefriend.net/17366622500675
ماه بانو لینک ناشناس زده🌱
میتونی بطور ناشناس بهش پیام بدی و درخواستت رو بگی✨
بدوین بدوییین که ماه بانو منتظرتون😃
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
۱. ممبر های عزیز ،قول ميدم ديگه مثل اون دفعه نشه و همشه فعالیت داشته باشم👍🏻😁
۲.سلام ،چطور،کسی دلتو شکسته؟
#ارسالی_اعضا
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙"@Atr_mah"🌙