eitaa logo
•|پادگـانِ‌آویـღـن|•
66 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
13 فایل
‌﷽ • • ‌رَدِ نُۆرッ رَهِ نُوࢪッ رَنگِ نُوࢪッ مےجوئیـم! • • دریچھ‌هاییِ‌بھ‌سوےشما ؛ فرماندھ‌یِ‌بخش‌انتقادات‌و‌پیشنهادات🌱' @Yalda_3982 فرماندھ‌یِ‌بخش‌تبادلات🌱' @jessika • • بِگوشیم‌عزیزِجان🌱' https://harfeto.timefriend.net/16341272755399 • • آویـن:عشـღـق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸 🌺 آیا نام در شکل گیری شخصیت انسان تاثیر دارد؟ ✅ پاسخ: 🌺از نظر روان شناسی اسم در مسمّی تأثیر دارد؛ چون هنگامی که شما یک عمر یک شخص را با یک نامی صدا می زنید و مثلا به او «حسن» می گویید این حُسن و نیکویی حتما در او تأثیرگذار است. 🌺از نظر روایی هم روایات زیادی داریم که توصیه شده به انتخاب اسم نیکو. 🌺از جمله روایتی است منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) که می فرماید: «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآن‏»(نهج البلاغة صبحی صالح/ص 546) «اولین حق فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برای او برگزیند.» 🌺همچنین در تاریخ داریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله؛ هم اسامی نامناسب افراد را به اسامی نیکو تغییر می دادند. •~ماناباشیدبرامون~• •|پادگان‌آوین|•
🌸🌸🌸 🌟روزی شیطان لعنت الله علیه در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود. 🌟 حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند. 🌟وقتی آن حضرت از طواف فارغ شد، دیدند ابلیس (لاعنت الله علیه) ضعیف و نزار و رنگ پریده ، کناری ایستاده است، 🌟فرمودند :ای ملعون ! تو را چه می شود که چنین ضعیف و رنجوری ؟! 🌟گفت: ازدست امت تو به جان آمده وگداخته شدم 🌟فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده اند؟ 🌟گفت : یا رسول الله ! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش ‍ می کنم این خوی را از ایشان بگریم نمی توانم . 🌟فرمودند: آن خصلت ها که تو را ناراحت کرده کدامند؟ 🌟گفت:اول این که، هرگاه به یک دیگر می رسند سلام می کنند، و سلام یکی از نام های خداوند است . پس هر که سلام کند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می کند. و هر که جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند. 🌟دوم: این که، وقتی با هم ملاقات کنند به هم دست می دهند. و آن را چندان ثواب است که هنوز دست از یک دیگر برنداشته حق تعالی هر دو را رحمت می کند. 🌟سوم:وقت غذا خوردن و شروع کارها بسم الله می گویند و مرا از خوردن آن طعام و شرکت در آن دور می کنند. 🌟چهارم:هر وقت سخن می گویند: ان شاءالله بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند و من نمی توانم کار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضایع می کنند. 🌟پنجم:از صبح تا شام تلاش می کنم تا اینان را به معصیت بکشانم . باز چون شام می شود، توبه می کنند و زحمات مرا از بین می برند و خداوند به این وسیله گناهان آنان را می آمرزد. 🌟ششم: از همه این ها مهم تر این است که وقتی نام تو را می شنوند با صدای بلند صلوات می فرستند و من چون صواب صلوات را می دانم ، از ناراحتی فرار می کنم ؛ زیرا طاقت دیدن ثواب آن را ندارم . 🌟هفتم: ایشان وقتی اهل بیت تو را می بینند، به ایشان مهر می ورزند و این بهترین اعمال است . 🌟 پس حضرت روی به اصحاب کرده وفرمودند: هر کس ‍ یکی از این خصلت ها را داشته باشد از اهل بهشت است. •~ماناباشیدبرامون~• •|پادگان‌آوین|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸 ⭕️ هفت چیزی که مسخره دارد⭕️ 💫حضرت امام رضا (علیه السّلام)فرمود : 1⃣🌿کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ،ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده. 2⃣🌿کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ، ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده. 3⃣🌿کسی که از خدا بهشت بخواهد ، و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده. 4⃣🌿کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ، ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده. 5⃣🌿آن‌کس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته‌باشد، ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده. 6⃣🌿کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ، ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده. 7⃣🌿کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند ، خودش را مسخره کرده است. 📚بحار الأنوار ، جلد ۷۸ ، ص۳۵۶📚 •~ماناباشیدبرامون~• •|پادگان‌آوین|•
.📚✏️📚. جنگ ایران و عراق سرانجام درسال 1367باپذیرفتن قطعنامه از جانب ایران پایان گرفت. اما روایت این روزهای آخر هم خواندنی است. 😌 محمدرضا بایرامی در کتاب هفت روز آخر درباره حضورش در هفت روز آخر جنگ تحمیلی می‌گوید.🗣 روایتی که بخش اولش ماجرای شجاعت و جسارت جمعی از رزمندگان ایرانی در برابر تهاجم نیروهای عراقی است.💪 وبخش بعدی کتاب درباره‌ی جدال او و همرزمانش با تشنگی است.💧 مانا باشید برامونツ •|پادگان آویـღـن|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸 🌼راهکارهای دینی درمان کابوس های شبانه چیست؟ 🍀به ضمیر ناخودآگاه انسان بر می گردد و باید اصلاح شود مثلا باید دید این فرد در دوران کودکی چه مراحلی را طی کرده است. 🍀بعضی از راهکارهای درمان: 1⃣🌱به سمت راست و رو به قبله خوابیدن و به پشت و شکم نخوابیدن.🌱 2⃣🌱قبل خواب غذای سنگین نخوردن پر خوری نکردن.🌱 3⃣🌱قبل خواب معوذتین ( ناس و فلق) را بخوانند.🌱 4⃣🌱آیت الکرسی،سه تا قل هو الله، سوره تکاثر را بخوانند. (با گفتن ذکر خوابشان ببرد)🌱 5⃣🌱با وضو‌ و طهارت بخوابند.🌱 6⃣🌱گفتن زیاد ذکر شریف «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» قبل از خواب.🌱 🌺البته اگر ریشه یابی شود که علت دقیق این خواب ها چیست می توان ذکر ها و راهکارهای دیگری را نیز بیان کرد.🌺 •~ماناباشیدبرامون~• •|پادگان‌آوین|•
💞رفقای خوان لابد در جریان هستن که... 👆👆👆 هم مثل از کدام سو، بعضی فصلاش از زبون آقای مهدویه و بعضی فصلاش هم از زبون... خودتون بخونید!!!😜😜😜 ~مانا باشید برامون♡ツ •|پادگـانِ‌آویـღـن|•
مصطفی که در را پشت سرش می بندد، متوجه می شوم که می خواهد حرف خاصی بزند. نگاهم را از صفحه ی کامپیوتر می گیرم و منتظر می شوم: - قبوله دیگه! آقا... جان من کوتاه بیا! مبهم حرف می زند. اما متوجه می شوم. سر تکان می دهم برای ادامه ی حرفش. تا می آید لب باز کند تقه ای به در می خورد و در بی مکث باز می شود. قطعا جواد است. در را بی اجازه باز می کند. جواد است دیگر... بخواهد قرق می کند، نخواهد بلند حرفش را می زند. به میل خودش می رود و می آید. اثبات امیال نفسانی و خودی می کند. - ا ... مصی تو هم که اینجایی! مصطفی می رود طرفش و دست می دهند: - ِچطوری جواد. دربی رفتی؟ - خاک آفریقا تو سرشون. می خندم، خاک پرقیمتی نصیبشان کرد. الماس دارد. این را مفت خورهای دنیا و حروم خورها فهمیدند... بچه های خودمان هنوز آفریقا و اروپا می کنند! ارزش گذاری ها چقدر فرق می کند! - بیکاری آقای مهدوی دیگه؟ - وقتی اومدی ولو شدی روی صندلی جلوی من، داری حرفت رو هم می زنی و میگی... حتما بیکارم دیگه! خنده ی مضحکی می کند و می گوید: - خـودم می مونـم کمکـت می کنـم. الآن تـا برگردیـم کتابخونه بیا بریم یه دور بزنیم. مصطفی به جای من می گوید: - ِخوبـی شـما؟ سـاعت مدرسـه اسـت. مـن و تـو کنکـوری ولیم. پاشو دوتایی بریم! صدای پیامک موبایلم بلند می شوم. محل نمی گذارم و مشغول کارم می شوم. مصطفی و جواد دارند کل کل می کنند. دوباره پیام می آید. کامپیوتر هنگ می کند. سه باره پیام می دهد: «بابا! آقای مهدوی جواب بدید تو رو خدا. این آدمه شاید داره آدرس محل مقتول شدنش رو میده، بعدا که بخونی موریانه ها دارند تجزیه اش می کنند.» کامپیوتر را خاموش و روشن می کنم شاید فایده کند. موبایلم را از روی میزم برمی دارد و می گیرد طرفم. مصطفی می بیند که نمی تواند حرفش را بزند راه می افتد از دفتر برود بیرون و هم زمان می گوید: - بـه دلمـون مونـد یـه بـار بیاییـم حرفمـون رو بزنیـم مزاحـم اینجـا نباشه. جواد با سرعت سر برمی گرداند سمت مصطفی و می گوید: - ِاِا تو دیگه چرا، آقای مهدوی خودشو کشت بگه هر چی دلت می خـواد... خفـه ش کـن... بـه دلـت محـل نـذار... اونوقـت تـو شاگرد فابریکش هنوز می گی دلم می خواد دلم می خواد... پیامک را باز می کنم. تبلیغاتی است. هر سه تایش. باید مسدود کنم این سیل پیام های مزخرف را. مصطفی را نفهمیدم چه گفت. ُاما جواد کری می خواند. - جون مصی، ایـن دلم می خـواد، دلـم می خواد رو، بیـا ساطورکشی کنیم، راسته اش به من می رسه، استخواناش به تو. ببین حاضرم شرط ببندم. - الان تـو هـر چـی دلـت خواسـته انجـام دادی، بهـت خـوش گذشته؟ خرابتم نکرده؟ - بله پس چی؟ مصطفی شصتش را بلند می کند و با جدیت می گوید: - باشه. برو جلو رفیق، فعلا... و می رود. کامپیوتر آدم می شود. اما جواد نمی خواهد کوتاه بیاید: - عصر هستی؟ بریم تا یه جایی، یه دور بزنیم. عصر را دیگر ندارم. عصرها را ندارم. عصرهایم را باید مدیریت کنم. نگاهم که طولانی می شود روی صورتش می گوید: - امروز سر حال نیستی؟ نگاهم را ادامه می دهم: - هان! هستی؟ پلک می زنم. - اوکـی. گزینـه ی سـوم. مثـل همیشـه ای. فقط عصر رو نیسـتی. حداقل وعده ای که دادی رو... هوم. کیفم را نشانش می دهم. می آورد و کتاب را درمی آورم و میدهم. دستش. کتاب را مثل یک پرتقال زیر و رو می کند: - جلدش قشنگه ... باشه ... میخونم ... به شرطی که آنلاین باشی هر چی وسطش پرسیدم جواب بدی... از توی جیبش مقداری پول درمی آورد و می گذارد کنار کامپیوتر و می گوید: - این سهمیه ی این ماه. قراره یه بار منم بیام دیگه... موس را برمی دارم و پوشه را باز می کنم. - تا ته کتاب رو که خوندی حرف می زنیم. حالا هم برو. - زور کـه میگی خوشم می آد ازت. کلا وقتـی بـا آرامـش حرفـت رو محکـم می زنی بیشـتر خوشـم می آد. دلم می خـواد که اینجور وقتا به حرفت گوش بدم. ببین چه قدر خوبه آدم به حرف دلش گوش بده ... ببین دلم می خواد؛ چیز خوبیه دیگه... قبل از اینکه بلند شوم و بزنمش از دفتر می پرد بیرون... ادامه دارد... ~مانا باشید برامون♡ツ •|پادگـانِ‌آویـღـن|•