فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نوکر به راه و شیوه ارباب می رود...🌹
🥀وداع آخر با شهید محمدی🥀🥀
#شهداشرمندهایم😔
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش به حال من که فرشته ای چون شما دارم😍😍
برای سلامتیشون صلوات🌹🌹🌹
💖ماناباشیدبرامون💖
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
26.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🕊🌸
🥀تقدیم به شهدای یگان خانطومان🥀
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_یازدهم
مصطفـی را صـدا میزنـم. بچـهی پایهایسـت. همـهی هـوش و استعدادش یک طرف، زلزله بودنش یک طرف. زلزله اگر تکانهایش خوب باشد باید چه اسمی برایش گذاشت؟ میدانم که راضی کردن مصطفی کمی سخت است اما نشد ندارد.
- به سلام استاد!
- مصطفی دوباره شروع نکن.
- آقا ما شما رو میبینیم روحمون شاد میشه.
اشـاره میکنـم کـه در دفتـر را ببنـدد. چشـم میچرخانـد دور سـالن و بعد در را آرام میبندد. لبم را میگزم که نخندم. دسـتی به تهریشـش میکشد و میآید طرفم:
- اصلا تو میدونی روح چیه؟
- نـه بـه قـرآن. فقـط میدونیم خیلی چیز پیچیدهایه. شـبا تو آسـمونه، روزا تو تنمونه. خلاصه خدا یه کاری کرده که بشر مونده توش.
حالت متفکر به خودش میگیرد و ادامه میدهد:
- ولـی مـن کـه حـال میکنـم بـا ایـن کار خـدا. بـدن رو با پیونـد و قرص و عمـل زیبایـی نگـه میدارنـد، امـا هنـوز نتونسـتن بـرای روح یـه مـدل درست کنن. اگـر کاری را کـه میخواهـم قبـول کنـد، طیـف خوبـی از بچههـا راه میافتند. توپ را در زمین خودش میاندازم.
- ببینـم حاضـری بـرای روحت یه کار خوبی بکنی بلکه از این تنبلی دربیاد؟
- جدی!
بـه صندلـی اشـاره میکنـم تا بنشـیند. اینطور ابراز احساسـاتش قابل کنترلتر است. مینشیند و دستهایش را در هم گره میزند و به جلو خم میشود.
-میخوام با جواد رفیق بشی و بیاریش برای گروه والیبال و کوه.
چشـمانش اول گشـاد میشـود و بعـد از چنـد لحظـه کـه خیـره بـه مـن نـگاه میکنـد، کمـر راسـت میکنـد و دسـتهی صندلی را با دسـتانش فشار میدهد. این اخلاقش خوب است که همیشه کمی صبر دارد در حرف زدن. زود فضا را دست میگیرم و میگویم:
- حالا برو سر کلاس. فکر کن، بعدا با هم صحبت میکنیم.
بلنـد میشـوم تـا بلنـد شـود. چنـد لحظـه مکـث میکنـد و بیحـرف میرود. همینطور که مجبورم کرد تا برای خودش و بروبچههای دیگر کتـاب بیـاورم و جلسـهی نقـد بگـذارم، مجبـورش میکنـم از 🌺حصـار دوسـتانش در بیاید و همه را با هم بخواهد. باید سـفید و خا کسـتری را شکسـت و یکدسـت زندگـی کـرد. مثـل سـفیدی بـرف کـه لذتـش همهگیر و آبش حیاتبخش است.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_دوازدهم
- این دیگه مال کیه؟
ریکوردر دست آرمین است.
- بذار سر جاش، خراب میشه.
هیکل چاق و قناصش را میچرخاند و به میز تکیه میدهد. پشت و رویش میکند. و با دکمههایش ور میرود.
- از کجا حالا؟
- بابا برای معاون بدقلق مدرسه است. باید پسش بدم.
- نوحه برات فرستاده.
- نه بابا یه مسخرهبازی سر کلاس براش کردیم، نگرفت.
آرمیـن کـه مـیرود. احسـاس تنهایـی میکنـم. ریکـوردر را برمـیدارم. شـاید خیلـی یـا اصـلا مثل هم نباشـیم، اما نمیدانم چـرا یک جورایی دوسـتش دارم. شـبیه همـهی ایـن تیـپ مثبتهـا نیسـت. یعنـی همچیـن بـه قاعـده پاسـتوریزه میآیـد، امـا خیلـی وقتهـا بـه قوانیـن مـندرآوردی امثـال خـودش برخـورد نمیکنـد. کلـی اسـکلش کردیـم، بـه رویمـان نیـاورد. میفهمـم کـه میفهمـد، امـا لا کردار فقـط لبخند میزنـد و میگـذرد. تـوی والیبـال کتکخـورش کردیـم، امـا بـاز هـم بـه روی خودش نیاورد. یک چیزی دارد که همه ندارند. چی؟ نمیدانم، ولی سر همین بیمحلیهایش این چند روزه کلافهام. ریکوردر را روشن میکنم. صدای خودم و خودش است. چطـور ضبـط کـرده کـه نفهمیـدم؟ کلاس درس یـک مـاه قبل اسـت، یکـی از دبیرهایمـان نیامـده بـود، او آمـد بـرای بحـث آزاد. خواسـتم سربهسـرش بگـذارم یـک بحـث بیخـودی راه انداختـم و او هـم بیخیـال مچـل شـدن، کاریکرد کـه بحث جدی شـد. حرفهایش سکوت سرد اتاقم را میشکند.
- ببین آقای مهدوی. شـما دنیا رو سـخت میگذرونید، من چرا باید سختی به خودم بدم وقتی میتونم کیف دنیا رو ببرم؟
- قبول دارم. عقل هم همین رو میگه. وقتی کسی میتونه لذت ببره، بـرای چـی بایـد به خودش سـختی بده. بگیر، بزن، بگـو، بخور. خوش باش که کار جهان را نگار نیست. ولی اگر این قاعده رو قبول داری، کامـل قبـول کـن، پـس بـا ایـن منطق، اگـر من هـم همیـن را بخواهم که بخـورم، بزنـم، بگـم، ایـن وسـط اولویـت بـا خوشـی مـن باشـد و پـا روی حق تو بگذارم با بردن و خوردنم، شخصیت تو رو خورد و خمیر کنم. بـا منطـق خـوش بـاش، هر چـی دل تنگـت میخواهد بگـو. تو خودت شا کی نمیشی؟
برای مسخرهبازی گفتم:
- نه شما این کارا رو بکن، ما خودمون هم پایت میشیم. کمک هم میدیم.
صدای خندهی چند نفر و چند لحظهای مکث و سکوت:
- مگه راحت بودن و آسایش داشتن بده؟ آقا شماها همش میخواید سختی بکشید و سختی بدید به مردم.
- مگـه مـن گفتـم راحتـی بـده. مـن میگـم راحتـی وقتـی نصیـب آدم میشـه کـه یـه تلاشـی کـردی. یعنـی یـه سـختی رو بـه جـون خریـدی، نتیجه اش نفس راحتیه که میکشی، کسی این حرف منو رد میکنه؟ شما الآن دارید پدر خودتون رو درمیآرید تا بعد از قبولی کنکور نفس راحت بکشـید. اصلا چه نیازی به کنکوره؟ با پول میشـه همه چیز رو گرفت.
- چقـدرم کـه ایـن کنکـور مزخرفـه آقـا. نسـلش ور بیفتـه کـه بابامـون رو سوزونده.
- ولی قبول دارید با پا روی پا انداختن هم کارا درست نمیشه؟
- آقا به قرآن حال میده. یه دکمه میزنی در باز میشه. یه داد میزنی نسکافه حاضر میشه. یه پول میدی همهی مشکلاتت حل میشه. شما با اینا مشکل دارید؟
صـدای لبخنـدش ضبـط نشـده، امـا یـادم اسـت لبخنـد تلخـی زد و گذاشت بچه ها از حال و هولشان بگویند.
ادامه دارد....
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
🏴امشب که زمین و آسمان می گرید
از ماتم عسکری جهان می گرید
🏴جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید.
شهادت امام حسن عسکری(ع) را خدمت فزرند بزرگوارشان امام عصر (عج) و همه پیروان و محبین حضرت تسلیت عرض می کنیم.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
کعبه انگار که فهمیده فرج نزدیک است
گفته خلوت بکنم چند صباحی با خودم...♡
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
از داغ حسن سامرا میگرید
جبریل امین در سما میگرید🏴
یا حجت حق غم نبینی آقا
از اشک شما چشم ما میگرید🏴
شهادت غریب سامرا،
امام حسن عسکری (ع)
بر شیعیان آن حضرت تسلیت باد 🏴
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_سیزدهم
بچـه شـدهام. دلـم می🌺خواهـد هشتسـاله باشـم نـه هجدهسـاله. بچه هـا نقاشـی کـه میکشـند و وسـطش خـراب میشـود کل ورقـه را پـاره میکننـد. بـا حـرص مچالـه میکنند. پرتـش میکنند و تـازه دو تا فحش هم میدهند. الان اگر این حالم را می دید، حتما میگفت فکر میکنـی بـا کـی لـج کـردهای؟ اگـر پاککـن برمیداشـتی و آن قسـمت خراب را پا ک میکردی راحت بود یا... گفته بودم:
- نمیخوام قواعد بازی دنیا رو قبول کنم.
لبخند زده و سرش را پایین انداخته بود. بعد از چند ثانیه گفته بود:
- مثل قواعد بازی فوتبال که جهانی اون رو پذیرفتن؛ یه تیم اگر بارها شکسـت بخـورد، قانـون فوتبـال رو عـوض نمیکنند. یادته مسـابقات فوتبـال دوم و سـومیها بـود؟ اومـدی کنـارم ایسـتادی، ازت پرسـیدم:« مگـه قـرار نبـود تـو هـم وسـط زمیـن باشـی، چـرا اینجایـی؟» گفتـی:« کاپیتـان گفتـه امـروز ذخیـره باشـم، اسـتراحت مطلـق داده!». گفتـم:« چرا حرفشو گوش دادی تو یکی از بهترینهای تیمی؟ برو تو زمین.» ِبعد با تعجب پرسیدی:« ا آقا شما دیگه چرا؟» بـا تعجـب بـه لبخنـدم نـگاه کـردی و بـاز پرسـیدی:« آقـای مهـدوی قضیه چیه؟» قضیـه چیـزی نبـود جـواد. فقـط بـرام عجیـب بـود کـه چرا حـرف مربی و کاپیتـان رو مهـم می دونـی و حتمـا گوش مـیدی و اعتراضی هم اگر داری توی دلت نگه میداری، اونوقت حرف مربیای که از هیچی تو رو آفریده، قبول نمیکنی؟ سر هر حرفش دوتا چرا و اما و اگر میآری.
می دونی جواد، اصولا قانونها خیلی عوض نمیشه، اما انسانها به خودشـون بیشـتر فشـار میآرن و تمرین رو سـنگینتر میکنند و عیب نفـرات و تا کتیـک رو برطـرف میکننـد. تـو فکر کن به سـختی روزهای
تمرین افتادی، مگه لذت پیروزی رو نمیخوای؟
حالم بد میشـود با این حرفهایی که زده اسـت. دفعهی اول گوش دادم کـه ببینـم چـه میگویـد؛ امـا دفعـهی دوم گوش میدهـم تا بتوانم جوابـش را بدهـم. دلـم میخواهـد هـم پاکـش کنـم، هـم ریکـوردرش را بکوبم توی دیوار تا اینقدر حرف بیجا نزند. میدانم که صد تا مثل این را هم بشکنم برایش هیچ فرقی ندارد.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_چهاردهم
شب که میرویم بیرون، می دهم یکیدو تا از همین بچههای دور و برم هم گوش میدهند. قرار میشود سهتایی برویم تا میخورد بزنیمش. قلیون را میکشم طرف خودم تا دمی نفس بگیرم که آریا میگوید:
- بیـا... گفـت خودخواهـی. راسـت می گفـت دیگـه. همـهش بـه نفـع خودت. جا میخورم، اما کم نمیآورم.
- خفه.
- نـه دیگـه اولویـت بـا لـذت خـودت بود. مـن چاقیده بـودم. الآنم باید گورمو گم کنم تا توی زورگو حق منو بخوری!
- سگ بخوره اون حقتو.
- همینه دیگه، حالا منم اگه فداکار نباشم، اون بستی رو که گذاشتم وسطش ندید نمی گیرم.
نی را از دهانم درمیآورم.
- خا ک بر سرت. نگفتم من نمیخوام مفنگی بشم، برا چی گذاشتی احمق؟
- تند نرو. آدم با یه بست مفی نمیشه. برای خودم گذاشتم. تعارفت هم که نکردم. به زور گرفتی.
- اصلا برای چی خود خرت هم میکشی. کم بدبختی؟
- بـرو بیخیـال بابـا. مگه چیه حالا. برای صفاش می کشـم. بدبختی هم فراموش. یو هو هو!
- فراموشی هم شد راه حل؟
- چی کنم؟ تو امر کن، من عرض کنم.
میزنم زیر سر قلیون و پرتش میکنم روی زمین.
- هوی... دیوونه شدی؟
- امر کردم. قرار نشد که بیادب بشی.
خیـز برمـیدارد سـمتم و بـا هـم دسـت بـه یقـه میشـویم. مشـت اول را میکوبـد تـوی پیشـانیام تـا یقـهاش را ول کنـم. میزنـم تـوی صورتـش و نالـهاش بلنـد میشـود. از فرصـت اسـتفاده میکنـم و میچرخـم و رویش مینشینم. مشت و لگدش را محکمتر جواب میدهم. چنگ میانـدازد بـه گردنـم. تمـام تنـم انـگار میسـوزد. چنـان میکوبـم تـوی دهنش که دستم هم درد میگیرد. بچهها به زور کنارم میکشند. دندان هـای خرکـیای دارد. درد دسـتم نفسـم را بنـد آورده اسـت. نفس نفس میزنیم. حالم خوش نیست. دراز میکشم. تمام تنم درد میکند و می سوزد. ریکوردر را بالا میآورم. دکمه ی ضبطش را می زنم:
- آقا معلم! این حرفهای تو شر شد برای من. همین دوست نکبتم، دو دور حرفهات را شـنید، راه و رسـم دوسـتی رو بوسـید و گذاشـت کنار. عین گاو افتاد به جون من. الآن به من بگو، تو دشمن منی که با حرفات زندگیمو خراب می کنی، من دشمن خودمم به قول شما، این دوسـتام دشـمن منانـد کـه دورم میزننـد تـا معتادم کننـد. تو خودت رو دوسـت جـا میزنـی؛ اینـا هـم؛ 🌺خـودم هـم. نگو شـیطون دشـمن منه کـه حالـم از ایـن حرفهـا و تقصیـر گـردن اینـو و اون انداختـن بـه هـم میخوره.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🖤🕊🖤°
🥀امامزمان(عج)توروضهبخون😭
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
اکسیــرکـرامتِشمامیآید.😍
انـــوارولایتِشمـــامیآید.💫
اینخرقهیِسبزِعلویایآقا💚
الحقکهبهقامتِشمامیآید🤗
تقدیمِنگاهِزیباتون:)⇩
https://digipostal.ir/emzaman
~سالروزآغازامامتحضرتمهدیصاحبالزمان (عج)مبارکباد.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊♡🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊♡🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_پانزدهم
- نـه جواد جـان. تـو کـه شـعار مـیدی و هـوار میکشـی از هـر چـه رنـگ تعلق پذیرد آزادی، پس چرا انقدر دست و پا بسته ای؟ اتفاقا شیطون صلا دشمن پر قدرتی نیست. اون هم برای تو اینقدر پرادعایی، من رو بعد از اینهمه رفاقت اولین دشـمن خودت میدونی. برای خودم متأسـف شـدم. لازم هم نبود دوسـتت رو اون طوری بزنی و این طوری بخوری که توی مدرسـه دسـتمال گردن ببندی. پای چشـمت و کنار لبت داد می زد که خوردی، دسـتی هم که دسـتمال بسـته بودی هم. آدمـیزاد تـا ایـن همـه عقلـش رو آکبنـد نگـه مـیداره نیـاز بـه شـیطون نداره. هوای پیچیده در سرش و خود مغرور و پر بادش براش بسه. یادته اونبار سر کلاس منصوری پرسید که:
- آقـای مهـدوی، مـن دلـم میخـواد از زندگیـم لـذت ببـرم. یعنـی اگـه خوشـی نباشـه می خوام سـر به تن زندگی هم نباشـه، خودمو میکشـم راحت!
من هم پرسیدم:
- منظورت لذت اصیله دیگه؟ کیفی که دوزار بیرزه و زود تموم نشه؟ بعدش غم و غصه آدم رو بیچاره نکنه! این لذت دوتا به علاوه داره!
- آخ گفتی آقا! اصلا ضرب کنید چند برابر بشه بیشتر حال میده!
کلاس به هم ریخت و خودت بلند شدی و رو به بچهها گفتی:
- یک، دو، سه، همه خفه! آقا شما بفرما! همون به علاوه رو بفرمایید، ما خودمون اگه خواستیم ضرب و تقسیم میکنیم!
دوتا به علاوه رو هم یادته که چی گفتم و دیگه نمیگم. آقـا جـواد! یـک قسـمت تابلـوی نقاشـی زندگـی مـا سـخت اسـت، چرا تابلو را میشکنی. راه حل پیدا کن و پا ک کن و دوباره بکش. نیازی هم به این همه داد و قال ندارد. کمی سکوت، گاهی بد نیست.
هد را درمیآورم و پرت میکنم روی تخت و دکمهی ضبط را میزنم. باید جوابش را بدهم:
- اینقـدر نصیحـت تـوی گلـوت مونـده بـود؟ باشـه چنـد روز خفـه میشم.
ریکوردر را محکم میگذارم روی میز کنار سینی صبحانهاش. معلوم اسـت کارش زیـاد اسـت کـه همینجـا دارد صبحانـه میخـورد. امـا بیـرون نمـیروم. لیـوان تمیزی برمیدارد و نصـف چاییش را میریزد و
میگذارد مقابلم. شاید از خیلی چیزها بگذرم، اما از چای اول صبح و شکم گرسنه نه. لقمـه میگیـرد بـرای خـودش و دلـش نمیآید بخـورد. میگـذارد مقابل مـن. چنـد تـا قند توی لیوان میاندازم. قاشـق نمیبینـم. با خودکاری هم میزنم. نگاهم نمیکند. دفعهی اول است که این کارها را از من میبینـد، امـا عادی برخورد میکند. حتی نگاه تعجب هم نمیکند. دو تا لقمهی دیگر هم میگیرد. فکر کنم تا جلویش نشسته باشم. کوفتش میشود. میخورم و از دفتر بیرون میزنم. ریکوردر را ظهر پس میدهد. توی خانه، بعد از نهار که دراز میکشم، 🌺روشنش میکنم.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_شانزدهم
- اینهـا نصیحـت نبـود. جـواب سـؤالهای زیـادت بـود کـه هـر بـار پرسیده بودی و من جواب نداده بودم، چون وقتش نبود. پس بیخود قاعـدهی جـواب سـؤال رو بـا انـگ نصیحـت بـه هـم نـزن. اما حـالا که تصمیـم گرفتـی کمـی دهـان مبارکـت رو کنتـرل کنـی، اگـر دوبـاره نمیگـی نصیحـت، یـک پیشـنهاد دارم. شـاید خواسـتی فکـر کنـی. بـرای رو کمکنـی مـن اگـر سـکوت کـردی، همیـن الآن فریـاد بـزن؛ چون ضـرر کـردی. امـا برای رو کم َکنی نفـس بدمزاجت اگر داری این کار رو میکنی، موفق باشی.
اعصابـم را دارد بـه بـازی میگیـرد. دلـم میخواهـد تـوی کوچـه تنهـا گیرش بیاورم و تلافی تمام حرفهایش را یکجا توی صورتش خالی کنم. چیـزی نمی ِگویـم کـه ضبط بشـود. بـرای خود الآنم سـکوت کـردهام، و الا... نهخیر برای کم کردن رویش دارم خفه میشوم. ریکوردر را پرت میکنم. یکهو میفهمم که ریکوردر من نبوده است. خیـز برمـیدارم. افتـاده روی تختخوابـم. اوووف، شـانس آوردم. مـن کـه اینطـور بـرای ریکـوردرش خیـز مـیروم، چـه طـوری بکوبـم زیـر چانهاش؟!
روز سـوم اسـت. همـه را کلافـه کـردهام بـا ایـن خفـه شـدنم. مـادرم هـم صدایـش درآمـده کـه جادویـم کردهانـد. خواهـرم میگویـد: بگذاریـد نفس بکشیم. و بچههای کلاس مسخرهام میکنند.
- خیالت راحت شد؟ فهمیدم که خیال خیلیها از دستم ناراحت اسـت. حـالا کـه چـی؟ مـن اذیـت نکنـم بقیـه آدم میشـن؟ اینهـا خودشان مشکل دارند. البتـه میدانـم کـه میگویـی آفریـن، هـر کـس خـودش، اصـل مشـکل اسـت و خـودش را مثـل آدم کنـد، حتمـا حضـرت حـوا هـم گیـرش میآیـد... خیلـی خـوب بابـا، شـوخی کـردم. حضـرت حوا به چـه درد من میخورد! همیـن سـارا و صغـرا هـم خوبـه. حـرص نخـور آقا معلم. حیـف موهای قشـنگت سـفید بشـه. حیفـی تـو. چنـد کلمـه حـرف بـزن، امـا جـان بچـهات نپـرس کـه ایـن چنـد روز چهطـور بـود... بـه خـودم و نفسـم مربوطه. نمیدونـم کـه چـرا حرفهـای صدمنیهغـازت رو گوش مـیدم، اما به خودم دلداری میدم که همیشـه رمضون، یه بارم شـعبون. فقط خدا کنه شعبونش 🌺بیمخ نباشد.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هجر تو بی قرار بودن تا کی؟💚
بازیچه ی روزگار بودن تا کی؟💛
ترسم که چراغ عمر گردد خاموش💙
دور از تو به انتظار بودن تاکی؟❤💔
آغاز امامت امام زمان (عج) بر شما محبین آن حضرت مبارک باد🎉🎊🎉🎊
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین باری که به یاد امام زمانت بودی کی بوده؟؟؟😔😔😔
امام زمانم....
مارا ببخش که فقط حرف میزنیم و عمل نمی کنیم...
ما را ببخش که فقط برای حاجات خود تو را می طلبیم نه به خاطر خودت...
دغدغه های دنیا آنقدر گرفتارمان کرده است که یاد تو را همانند عکسی نیمه سوخته در آلبوم های خاک خورده ذهنمان به باد فراموشی سپرده ایم😔😔
مارا ببخش یا صاحب الزمان🌹🌹
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز ازدواج ملکوتی حضرت محمد المصطفی (ص) و حضرت خدیجه الکبری(س) بر شما عزیزان دل، خجسته و فرخنده باد🎉🎊🎉🎊
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
🛑🌼اطلاعیه مهم🌼🛑
🏢*برگزاری آزمون دانشگاه انتظار فرج*بعد از1400سالواندی همچنان دانشجو میپذیرد.
🌺با ابراز تاسف😔این دانشگاه هنوز 313 فارغالتحصیلتابه حال نداشته.
🌺داوطلبانعلاقهمند،جهت ثبتنام دراین دانشگاه،مدارک زیررا به همراه داشته باشند:👇
1⃣نماز اول وقت🌷
2⃣عشقبهاهلبیت{علیه السلام }🌷
3⃣دایمالوضوبودن🌷
4⃣برگهتسویهحسابحق الناس🌷
5⃣قلبیآکنده از یاد خدا🌷
6⃣نفسیمطیعمطلق ازامر ولیالله🌷
7⃣خروج حب دنیا از قلب🌷
🍃🤲🏻با آرزوی موفقیتتاندر اینآزمون بزرگ🤲🏻🍃
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_هفدهم
- دلم می خواهد یک دسـت والیبال با هم بازی کنیم و این بار این تو نباشی که همیشه باید یک آبشار محکم 🌺حواله ی صورت من بکنی، بلکـه مـن باشـم کـه سـه چهار تـا آبشـار محکـم بکوبـم تـوی صورتـت تـا انقـدر از زبـان مـن بـه خـودت حـرف بی ربـط نزنـی. اگـر پسـرم بـودی، اختیارت را داشتم. به قصد کشت... صدای نفس های عمیقی که می کشد گوشم را آزار می دهد.
- دیگر یک کلام هم حرف نمی زنم. برو هر تصمیمی خواستی بگیر.
اه کـه مثـل بچه هـا قهـر می کنـد. این بـار دیـوار را نشـانه می گیـرم تـا بـه تلافی، محکم بکوبم و بی ریکوردرش کنم. ولی این کار را بکنم بعداً ایـن شـیطان فاسـدم می گویـد: مـن بهـت گفتـم. امـا تـو خـودت انجام دادی. مرگ بر خودت. آن وقت خودم در گنداب می ماند. گوشی ام را برمی دارم و برایش پیام می دهم:
- فردا لباس والیبال بیار، رقیب.
زود جواب می دهد:
- والیبال لباس نمی خواهد. توپ می خواهد که مدرسه دارد.
- هفت صبح منتظرم.
- شش، اگر می آیی بیا، و الا نه.
مجبورم فعلا به سازش برقصم تا وقت کوک کردن ساز من هم برسد.
تا ساعت شش می خوابم؛ یعنی یک ربع به شش که بیدار می شوم. سر شـش جلـوی در، تـوی ماشـینش نشسـته و کتـاب می خوانـد. از نفس افتـاده ام. در را بـاز می کنـد و مـی رود داخـل. قبـلا مهربان تـر بـود. خودم خرابـش کـردم. طـوری درسـتش کنـم دو تـا معـاون از پشـتش دربیایـد. نشانش می دهم کاپیتان تیم والیبال بودن یعنی چی!
ضربـه را محکـم بـه تـوپ می زنـد. انقـدری که در دسـتم جـا نمی گیرد و اوج می گیـرد. مـی دوم امـا خـارج از محدوده ی زمیـن زیرش می روم و نمی توانم هدایتش کنم. بازی را جدی گرفته است. محکم می شوم. به ده دقیقه نرسیده، پنج امتیاز جلو می افتد. رو نکرده بود. نمی توانم مقابل ضربه هایش، خوب توپ را بگیرم. سرویس هشتم را که میزند تلاشی نمی کنم. جاخالی می دهم. می گوید:
- می دونی نْفس چیه؟
نـه نمی دانـم! بد نیسـت کمی سربه سـرش بگـذارم، نگاهش می کنم و می گویم:
- همین که میگه بی خیال همه ی دنیا، برو خوش باش دیگه!
- گاهی نْفس انسـان، با همین شـعار خامت می کنه، تو هم میافتی ِدنبـال بخـور و ببیـن و ببـر دنیـا. بعـد یهـو خیلـی محکم ضربـه می زنه. تـو اگـر آمادگـی نداشـته باشـی، دفـاع درسـتی نمی کنـی. پرت می شـی بیرون. هر چقدر هم بدوی، امتیاز از دست رفته است.
منظورش را نمی فهمم. خیلی از حرف هایش را دو روز بعد، با چند بار تکـرار در ذهنـم تـازه می فهمـم. بلد نیسـت مثل آدم حـرف بزند. خب راحتش کن بگو خود خرت مقصری هر بلایی سرت می آید. حواست بـه ایـن خـره باشـد یک هـو جفتـک می انـدازد و چلاقـت می کنـد. امـا نمی خواهـم بپذیـرم حرف هایـش را. زیادی منطقـی فکر می کند و من دوست دارم هر کاری خواستم انجام بدهم.
- اومدی نصیحت کنی؟
چنان به سـمتم برمی گردد و در چشـمانم نگاه می کند که یک لحظه جا می خورم. عصبانی نیست، اما ابهتش یک هو زیاد است.
- نصیحـت بـرای آدم نصیحت شـنو اسـت نـه تـو. مـن هـم حرف های خودم رو حروم نمی کنم. اینا استدلال عقلیه. عقل رو که قبول داری. پس با عقلت حرف بزن، نه با مسخره بازی و تهدید و تحریک بقیه از جواب دادن فرار کنی.
چشم برمی دارد از چشمانم و توپ را می اندازد طرفم و می گوید:
- سرویس بزن.
سـرویس می زنـم. بـازی گـرم شـده اسـت. دیگـر حرفـی نمی زنـد. بلنـد می شوم برای آبشاری که محکم دفاع می کند. پشت سرم می نشیند. حتما الآن حرفی می زند. نه... سا کت است. این سکوتش را دوست نـدارم. وقتـی سـرحال اسـت اذیتـش می کنـم. وقتـی سـا کت اسـت دوسـت دارم نقـدش کنـم. سـؤال می کنـم، جـواب کـه می دهـد گـوش نمی دهم و به فکر سؤال بعدی ام هستم، یا اینکه جوابش را به چالش می کشانم. سرویس می زند. توپ را می گیرم و می ایستم.
- اگر حرف نزنید مزه نمیده. باشه هر چی می خواید بگید.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
#از_کدام_سو
#قسمت_هجدهم
فقـط نگاهـم می🌺 کنـد. سـرویس نمی زنـم. روی دور بـدی افتـاده ام. می خواهـم مجبورش کنـم بـه سـازی کـه مـن می زنـم برقصـد. دلـش می خواهـد کـه مـن اذیـت نشـوم. ایـن مرامـش اسـت. همیشـه طـوری رفتار می کند که بچه ها کنارش احساس راحتی می کنند.
وقتی می بیند سکوتش مرا ناراحت کرده است. می گوید:
- جواد چرا همیشه می خوای...
مکث میکند و ادامه میدهد:
- هیچی... اصلا تو از خودت بگو. تو حرف بزن من گوش می دم.
- د نشـد دیگـه. مـن می گـم شـما حرف بزن. شـما می گی مـن از خودم بگم؟
سـرویس می زنـم. امـروز از آن روزهایـی اسـت کـه می توانـد روی یـک تیـم شـش نفره را کـم کنـد. این هـا را رو نکرده بود. تـوپ را می زنم. بلند می شود که آبشار بزند، کم نمی آورم. دفاع می کنم. توپ از زیر دستش به زمین می نشیند.
- از خودم بگم که چی بشه؟
- سؤالم رو با سؤال جواب نده. تو حرف بزن. از مدل زندگیت بگو!
هـه... مـدل زندگیـم! چـه دل خوشـی دارد. زندگـی فقـط یـک مدلـش می چسـبد، آن هـم دقیقـا همیـن کـه مـن دارم. بگـذار یک بـار بـرای همیشه خلاصش کنم.
- مـن دوسـت نـدارم مثـل شـما زندگـی کنـم. مثـل شـما، مثـل همـه ی کسـایی کـه می خـوان شـبیه هـم زندگـی کنـن. می خوام یه مـدل دیگه باشـم. می خـوام خـودم باشـم. آزاد و راحت. می خـوام از زندگیم لذت ببرم.
توپ را می گیرد و می گوید:
- رفتارت با حرفت دوتاسـت. یعنی الآن تو مثل هیچ کس نیسـتی؟ داری لذت هم میبری؟
شانه بالا می اندازم:
- نه. کجاش دوتاست؟ شاید شبیه کسی باشم، ولی خودم انتخاب می کنم. هرجور خوشم بیاد زندگی می کنم.
لبخند بدی می زند. اهل مسخره کردن نیست، و الا می گفتم لبخند تمسـخرآمیزی زد. سـر بـالا می گیـرد و سـرویس می زنـد. در ذهنم غوغا می شود و دنبال جواب می گردم. نمی خواهم قبول کنم.
- نمی خـواد دنبـال جـواب بگـردی. تـو هیچـیت انتخـاب خـودت نیسـت! همـه ش ادا و اطـواره! حتـی گردنبنـد و دسـتبندت هـم طبق خواست خودت نیست. امروز نشان اهورا مزداست؛ فردا نشان هیـپ و رپ؛ پس فـردا هـم یـه چیـز دیگـه. حتـی آهنگ هایـی هـم کـه گوش می دی دیکته ایه. کجاش آزادیه؟ اگه به مد نچرخی دوستات مسخره ات می ًکنن. دقیقا به من بگو از چی این ادا لذت می بری؟
می پرم و آبشار می زنم. خوب می گیرد. بازی را روی دور آرام می اندازد. توپ را با عصبانیت می گیرم.
- از هر چی که شما لذت نمی بری. اصلا شما میدونی لذت چیه؟
خنده اش می گیرد... بایـد هـم بخندد. چند روز اسـت زندگی نـدارم. انقدر به هم ریخته ام کـه کنتـرل زمـان و زندگـی را از دسـت داده ام. دختـره ی نفهـم هـم گوشـی اش را خامـوش کـرده و دوسـتان پـر ادا و اطـوارش هـم جـواب سـر بالا میدهند. مرده شـور فکر کرده که من موس موسـش را می کنم. بـه درک امـروز جـواب نـداد قیدش را می زنم. مانـده ام که خدا چرا این موجود اضافه را خلق کرد؟ اعصاب برای آدم نمی گذارند! چند نفر از بچه ها می آیند توی حیاط و با تعجب ما را نگاه می کنند. تـوپ را می گیـرد و بـا آنهـا مشـغول می شـود. عجـب آدمـی اسـت! در هچل می اندازدت، بعد می رود پی عیشش.
ادامه دارد...
.📚✏️📚.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊📚🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺❤️🌺
🌸هفتهی مهربانی...
🌸هفتهی همیاری...
🌸هفتهی یکدلی...
🌼برتمامی مسلمانان جهان مبارکککک👏🌼
#عشاقمحمدصلالله
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
🌺❤️🌺
🌹صلواتخاصهپیامبروحدت🌹
🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد🌼
#عشاقمحمدصلالله
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
🌺❤️🌺
🌼کمی یادآوری لازم است، برای بیداری آزادی خواهان بیان.🌼
#عشاقمحمدصلالله
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️درسی که مکرون بی ادب، از کشیش افراطی گرفت.
📢دلیل اهانت به پیامبر اسلام در فرانسه روشن شد!
👍آقای کشیش! تو کوچک تر از آن هستي که بابرنامه شیطانی خودت جلوی رشد اسلام در فرانسه و اروپا بگیرید.
✍و چه حکیمانه امام خامنه ای از جوانان فرانسه خواستند رئیس جمهورشان را در افکار عمومی استیضاح کنند!
⁉️فکر می کردید حضرت آقا در اروپا نیرو ندارد؟!
خود کشیش میگه 50 درصد جوانان ما نامشون محمد است.
~ماناباشیدبرامون♡ツ
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••
@Avingarrison
••┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈••