طبق گفته دکتر غلامی، در فصل آخر سال 1401، بانک مرکزی به هر کارمندش حداقل 1.3 میلیارد تومان وام قرضالحسنه با مدت بازگشت بیش از 30 سال پرداخت کرده است.
قرض الحسنه با بازگشت ۳۰ساله؟ 😳😱
یعنی ماهی ۳ میلیون
یک میلیاردتومن سی سال دیگه پول توجیبی بچههاهم نمیشه، تا اون موقع قسط میدن؟ اونم چقدر؟ ماهی ۳ تومن. اصلا زندهان تا اون موقع؟ اصلا مضحکه این اعداد و ارقام
آقا دلار، تحریم و دشمن و همه چیو ول کنید بانکهارو بچسبید. اینها تورم واقعی رو درست میکنن. تازه این گوشهای از کرامات بانکهاس
حسیندارابی 👈 عضوشوید
@hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴باز نشر سخنان قابل تامل #آیتالله_جوادی_آملی در خصوص عدم خدمات دهی به بی حجابان و بدحجابان: وقتی فردی بی حجاب و بدحجاب وارد مغازه تان می شود چه اصراری دارید جنسی به او بفروشید؟؟
♦️آنچه در نهی از منکر واجب کفاییست، تذکر لسانیست، برخورد هم با حاکمیت است. اما انزجار قلبی از گناه و ابرازش کفایی نیست، امر به معروف واجب عینیست. ملتی که امر به معروف نمی کند چه انتظاری دارد که دعایش مستجاب شکد؟؟
♦️شخصی با پوشش زننده به مغازه ما میآید بی تفاوت باشیم؟ مگر انزجار بر ما واجب نیست؟ بعد انتظار داریم دعایمان مستجاب بشود.
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
تقدیم به ساحت مقدسش ۱۴ مرتبه قرائت سوره قدر
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
حاج حسین الله کرم می گوید: در ارتفاعات انار بودیم. هوا کاملا روشن شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهیم را بست. مشغول تقسیم نیروها و جواب دادن به بیسیم بودم. یکدفعه یکی از بچه ها دوید و باعجله آمد پیش من و گفت: حاجی، حاجی یه سری عراقی دستاشونو بالا گرفتن و دارن به این طرف میان!
با تعجب گفتم: کجا هستن؟! باهم به یکی از سنگرهای مشرف به تپه رفتیم. حدود بیست نفر از طرف تپه مقابل، پارچه سفید به دست گرفته و به سمت ما می آمدند. فوری گفتم: بچه ها مسلح بایستید، شاید این حقه باشه!
لحظاتی بعد هجده عراقی که یکی از آنها افسر فرمانده بود خودشان را تسلیم کردند. من هم ازاینکه در این محور از عراقی ها اسیر گرفتیم خوشحال بودم. با خود فکر کردم حتما حمله خوب بچه ها و اجرای آتش باعث ترس عراقی ها و اسارت آنها شده. درجه دار عراقی را آوردم داخل سنگر. یکی از بچه را که عربی بلد بود را آوردم.
مثل بازجوها پرسیدم: اسمت چیه، درجه و مسئولیت خودت را هم بگو! خودش را معرفی کرد وگفت: درجه ام سرگرد و فرمانده نیروهایی هستم که روی تپه و اطراف آن مستقر بودند. ما از لشگر احتیاط بصره هستیم که به ایم منطقه اعزام شدیم.
پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند. گفت: الآن هیچی!!
چشمانم گرد شد. گفتم: هیچی؟!
جواب داد: ما آمدیم و خودمان را اسیر کردیم. بقیه نیروها را هم فرستادم عقب، الان تپه خالیه!
با تعجب نگاهش کردم و گفتم: چرا؟!
گفت: چون نمیخواستند تسلیم شوند. تعجب من بیشتر شد و گفتم: یعنی چی؟!
فرمانده عراقی به جای اینکه جواب من را بدهد پرسید: این الموذن؟!
این جمله احتیاج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم : موذن؟!
اشک در چشمانش حلقه زد. با گلویی بغض گرفته شروع به صحبت کرد و مترجم سریع ترجمه میکرد:
به ما گفته بودن شما مجوس و آتش پرستید. به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله میکنیم و با ایرانی ها می جنگیم. باور کنید همه ما شیعه هستیم. ما وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب میخورند و اهل نماز نیستند خیلی در جنگیدن با شما تردید کردیم. صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شمارا شنیدم که باصدای رسا و بلند اذان میگفت، تمام بدنم لرزید. وقتی نام امیرالمومنین (ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت میجنگی. نکند مثل ماجرای کربلا...
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. دقایقی بعد ادامه داد:
برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم و بار گناهم را سنگین تر نکنم. لذا دستور دادم کسی شلیک نکند. هوا هم که روشن شد نیروهایم را جمع کردم و گفتم: من میخواهم تسلیم ایرانی ها شوم. هرکس میخواهد، با من بیاید. این افرادی هم که با من آمده ند دوستان و هم عقیده من هستند. البته آن سربازی را که به سمت موذن شلیک کرد را هم آوردم. اگر دستور بدهید اورا میکشم. حالا خواهش میکنم بگو موذن زنده است یا نه؟!
هیچ حرفی نمی توانستم بزنم، بعد از مدتی سکوت گفتم: آره زنده است. باهم از سنگر خارج شدیم. رفتیم پیش ابراهیم که داخل یکی از سنگرها خوابیده بود. تمام هجده اسیر عراقی آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند و رفتند. نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد. میگفت: من را ببخش، من شلیک کردم. بغض گلوی من را هم گرفته بود. حال عجیبی داشتم. دیگر حواسم به عملیات و نیروها نبود. میخواستم اسرای عراقی را به عقب بفرستم. فرمانده عراقی من را صدا زدو گفت: آن طرف را نگاه کن، یک گردان کماندویی و چند تانک قصد پیشروی از آنجا را دارند. بعد ادامه داد سریعتر بروید و تپه را بگیرید. من هم سریع چند نفر از بچه های اندرز گو رو فرستادم سمت تپه. با آزاد شدن آن ارتفاع، پاکسازی منطقه انار کامل شد. گردان کماندویی هم حمله کرد. اما چون ما آمادگی لازم را داشتیم بیشتر نیروهای آن از بین رفت و حمله آنها ناموفق بود. روزهای بعد با انجام عملیات محمد رسول الله در مریوان فشار ارتش عراق بر گیلانغرب کم شد.
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 135
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی
👈 حجاب همسر محمد صلاح فوتبالیست مسلمان مصری که خیلی ها بخاطر این ستاره درخشان فوتبال درانگلیس در حال مسلمان شدن هستند
👈محمد صلاح در بزرگترین تیم جهان لیورپول بازی می کند
👈 محمد صلاح در کنار زمین در انگلیس #نماز می خواند وبین دو نیمه در #ماه_رمضان #افطار می کند
👈مقایسه کنید با اوضاع بعضی از فوتبالیست های ما...
#####
📣 امشب آخرین ماه گرفتگی نیمسایه تا ۱۹ سال دیگر
🔺️امشب عمیقترین ماه گرفتگی نیمسایه رخ میدهد و این پدیده نجومی تا ۱۹ سال دیگر تکرار نخواهد شد.
🔺️این ماه گرفتگی برای ساکنان بسیاری از نقاط اروپا، آفریقا، آسیا و نیز استرالیا قابل مشاهده است.
🔺️در ایران، این ماه گرفتگی در ساعت ۱۸ و ۴۴ دقیقه آغاز میشود، لحظه اوج آن در ساعت ۲۰ و ۵۲ دقیقه خواهد بود و در ساعت ۲۳ و یک دقیقه شبانگاه جمعه به پایان خواهد رسید.
@jaarchi
📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا
هدایت شده از بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدا به ما علاقه داره! #منبر
✅ با ما همراه باشید👇
🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید.
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افزایش سطح وسوسه شیاطین انس و جن پیش از ظهور امام زمان(عج)....
آدم هایی که تا دیروز خیلی پاک بودند ولی یه مرتبه چپه میکنند و حرف مزخرف درمورد نظام و رهبری میزنند...
🔆 آنچه من را به این برنامه (#طرح_ولایت) دلبسته و معتقد میکند، این است که در اینجا آمیزهای از علم و ایمان، تفکر و عاطفه مشاهده میشود.
✍️ حضرت امام خامنهای
💠 بیست و هشتمین دوره دانشجویی
طرح ولایت (آموزش مبانی اندیشه اسلامی)
📌زمان و مکان برگزاری دوره:
تابستان ۱۴۰۲ _ تهران
🌐 ثبتنام در تارنمای www.tvelayat.ir
📅 پایان موعد ثبت نام:
۲۰ اردیبهشت
🔗 کسب اطلاعات بیشتر:
🆔 @tvelayat_ir
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
🌹🌴🌺🌿
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
سید عاشق شهدای گمنام بود ؛ تو مناطق #عملیاتی که میرفت ، سرش رو میگذاشت روی خاک و زار میزد .
آنقدر گریه میکرد که بیتاب میشد .
بعدها از دوستانش شنیدم که سید گفته : تو خواب امام حسین (ع) رو دیدم
به آقا عرض کردم : آقا جان به فدایت شوم ، آیا زمان #بریدن سرتان درد داشتید؟ امام حسین (ع)فرموده بودند : اصلاً و ابداً ، سید در همان عالم خواب گفته بود: آقا جان پس من هم دوست دارم بی سر شهید بشم .
با تنی مجروح و #قلبی شکسته وارد شهر شدم ، همه ی دوستان از ما سراغ سید میلاد رو میگرفتند .و ما فقط شرمنده بودیم .
خیلی توسل کردم تا اینکه یک شب در عالم رویا دیدم که دقیقا تو همون منطقه درگیری هستیم .
از صدای تیر و ترکش هم خبری نبود .
فضای آرامی بود ، سید خیلی راحت نشسته بود کنار یه باغ کوچک درست در همان جایی که بچه ها پیکرش رو مخفی کرده بودند .
گفتم : سید چه خبر ؟ چرا اینجا نشستی؟
گفت: نادر جان دوست داشتم همینجا کنار عمه جانم حضرت زینب (س)بمانم ، اما بابام خیلی اذیت میشه فقط و فقط به خاطر بابام ان شاالله خیلی زود برمیگردم .
به بچه ها بگو : پیکرم به فاصله نزدیکی از این خونه باغی افتاده ....
هراسان از خواب بیدار شدم ، نمیدونستم چیکار کنم ، منتظر بودم صبح بشه و به مسئولین خبر بدم .
سراغ یکی از فرماندهان رفتم و خوابم رو تعریف کردم .
او هم به دوستانی که در منطقه بودند خبر رو رسوند ، چند روز بعد خبر رسید که پیکر سید میلاد پیدا شده .
دقیقا تو همون نقطه ای که در خواب دیده بودم .
و #پیکر شهید به زادگاهش برگشت در همه جای شهر مردم در ماتم سید میلاد میسوختند تمام شهر از تصویر سید میلاد معطر شده بود .
نماز شهید رو آیت الله محمدی ، امام جمعه همدان قرائت کردند .
و پیکر پاره پاره شهید در کنار مادرش دفن شد .
برادر علی غیبی میگفت : یک ماه قبل از شهادت سید ، بزرگان فرهنگی شهر جلسه ای را در خصوص انجام کارهای فرهنگی و جذب جوانان برگزار کردند .
همه ی دوستان #دغدغه این رو داشتند که در فضای خاص شهر ها آسیبهای بسیار زیادی دامن جوانها رو گرفته و خیلی راحت این جوانها رو از دامن اهل بیت (ع)جدا میکنند و در دامن دشمن می اندازند و ما باید دنبال چاره باشیم .
هر کدوم از دوستان نظری میداد ، منتظر بودم ببینم سید چه نظری داره .
سید با حالت خاصی صحبتش رو شروع کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم .
ضمن عرض سلام محضر همه ی رفقا ، با عرض معذرت ، بنده با تمام احترامی که به نظرات رفقا دارم اما هیچ کدام رو در شرایط فعلی کارگشا نمیبینم .
به نظر من اگر بخواهیم فضای معنوی و سالمی رو در جامعه ایجاد کنیم باید خون بدهیم ،
اگر در زمان جنگ فضای شهر های ما پاک بود به برکت خونهای مطهر شهدا بود .
به اعتقاد من الان هم ما احتیاج به این خونها داریم ودر شهر ما هم باید مجدد عطر شهادت بوزد تا شهر #معطر بشه بنده نظر خاص دیگه ای ندارم
والسلام .
باورم نمیشه که سید این قدر زود حرف خودش رو عملی کنه و یک ماه بعد خبر #شهادت سید در شهر پیچید .
ادامه دارد.........
اَللّهُمَ الرزُقنا شَهادَة فی سَبیلِک
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃🌹
شادی روح امام و شهدا و خصوصا شهدای مدافع حرم صلواتی هدیه کنید .
#تولد_۱۵_اردیبهشت🎈🎊
#شهادت
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر