06.Anaam.57.mp3
2.64M
#تفسیر_ صوتی سوره انعام آیه ۵۷ (حاج آقا قرائتی )
بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم؛ و شما آن را تکذیب کردهاید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا میکند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.»
معانی کلمات آیه
۱. تستعجلون: عجله: شتاب. استعجال: به عجله خواستن.
۲. يقص: قصص (بر وزن شرف): سرگذشت و نقل. «يقص»: حكايت مى كند.
۳. فاصلين: فصل: جدا كردن. فاصل: جدا كننده. منظور جدا كردن حق از باطل و قضاوت به حق است.
نکته ها
۱. «بَيِّنَةٍ» ازكلمهى «بينونة» (جدايى)، به دليلى گفته مىشود كه به طور كامل و روشن، حق وباطل را از هم جدا مىكند.
۲. دلائل و معجزات پيامبران، نه ثقيل بود نه مبهم، همه مىفهميدند و اگر لجاجت نمىكردند، از جان و دل مىپذيرفتند، به همين خاطر پيامبران خود را داراى «بيّنه» معرّفى مىكردند.
۳. كفّار مىگفتند: اگر راست مىگويى، چرا قهر خدا بر ما نازل نمىشود؟ «تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ» نظير آيهاى كه مىگفتند: اگر اين مطلب راست است، خدايا! بر ما سنگ بباران، «فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» (انفال،۳۲)
۴. «استعجال» و عذاب خواهى در اقوام ديگر هم بوده و به حضرت هود و صالح و نوح هم مىگفتند: اگر راست مىگويى عذاب موعود را سريعاً براى ما بياور. «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» (اعراف، 70 و 77؛ هود، 32)
پیام ها
1- دعوت انبيا بر اساس «بينه» است، نه خيال و تقليد كوركورانه «عَلى بَيِّنَةٍ»
2- اعطاى بيّنه به پيامبر، پرتويى از ربوبيّت خداوند است. «بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي»
3- انبيا بايد بيّنهى الهى داشته باشند، نه آنكه طبق تقاضاى روزمرّهى مردم كار كنند. «بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي» (قرآن، بيّنه و دليل روشن وگواه حقانيّت پيامبر صلى الله عليه و آله است)
4- پيامبر اسلام به قرآنى كه بيّنهى اوست، احاطهى كامل دارند. ( «عَلى بَيِّنَةٍ» به معناى استعلا و احاطه بر مفاهيم قرآن است)
5- كافران، بيّنهى پيامبر را تكذيب مىكنند، ولى انتظار دارند او از هواهاى نفسانى آنان پيروى كند. «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ- كَذَّبْتُمْ بِهِ»
6- پيامبر، تنها فرستادهاى همراه با منطق و بيّنه است و نظام هستى به دست خداست. (با تقاضاى نزول سريع قهر الهى از پيامبر، قلع و قمع خود يا نابودى هستى را نخواهيد). «ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ»
7- آيه، هم تهديد كافران است، هم دلدارى پيامبر. «وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ»
(تفسیر نور، جلد 2 - صفحه 472)
قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۗ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ ﴿٥٨﴾
بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله دارید نزد من بود، (و به درخواست شما ترتیباثر میدادم، عذاب الهی بر شما نازل میگشت؛) و کار میان من و شما پایان گرفته بود؛ ولی خداوند ظالمان را بهتر میشناسد (و بموقع مجازات میکند.)»
پیام ها
1- عجلهى مردم، حكمت خدا را تغيير نمىدهد. تَسْتَعْجِلُونَ ... وَ اللَّهُ أَعْلَمُ
2- كيفرها به دست خداوند است، امّا اگر او به درخواست كفّار در عذاب خود عجله كند، هيچكس باقى نمىماند. «لَقُضِيَ الْأَمْرُ» چنانكه در آيهى 11 سورهى يونس آمده است: «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ»
3- خدا طبق حكمت وسنّت خود، به ظالمان مهلت مىدهد. قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ ... وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ.
4- تأخير در قهر و عذاب الهى سبب نشود كه كافران خيال كنند كفرشان از ياد رفته است. «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ»
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿٥٩﴾
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.
معانی کلمات آیه
۱. ورقه: ورق: برگ. مفرد آن ورقه است.
۲. رطب: رطب: تر.
۳. يابس: خشك.
نکته ها
۱. «مَفاتِحُ»، يا جمع «مِفتَح» به معناى گنجينه و خزانه است، يا جمع «مِفتاح» به معناى كليد است، ولى معناى اوّل مناسبتر است. (تفسیر المیزان)
۲. كلمهى تر و خشك، كنايه از همهى چيزهايى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حيات، سلامتى و مرض، فقر و غنا، نيك و بد، مجرّد و مادّى.
۳. شايد مراد از سقوط برگها، حركات نزولى و مراد از دانههاى در حال رشد زير زمين، حركات صعودى باشد. (تفسير فى ظلال القرآن)
پیام ها
1- دليل آنكه عذاب عجولانهاى كه كفّار تقاضا مىكنند فرا نمىرسد، علم خداوند به اسرار هستى است. ما تَسْتَعْجِلُونَ ... وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ.
2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است. «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ- وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ».
3- دامنهى علم غيب، گستردهتر از علوم عادّى است. (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد.) «لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ».
4- بر خلاف كسانى كه مىگويند خداوند تنها به كليّات علم دارد، خداوند به همه چيز دانا و از همهى جزئيّات هستى آگاه است. پس بايد مواظب اعمال خود باشيم. ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ ....
5- جز خداوند، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ».
6- در جهان، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد. «فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (تفسیر نور، جلد 2 - صفحه 474)