eitaa logo
پاتوق کتاب آیه
207 دنبال‌کننده
484 عکس
52 ویدیو
3 فایل
📚عرضه‌ی تازه‌های نشر بهمراه ارائه محفل های کتابخوانی و گفتگو📖 و 🛵پیک کتاب . آدرس آیه🔻 اصفهان.بلوارشفق.کوی کوه نور.پاتوق کتاب آیه https://maps.app.goo.gl/z3VtRdFY6Gq7XTLi6 ارتباط با آیه🔻 @Omid_maktoubian
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم اللّه... ۲۵۰_ساله | امام هادی علیه‌السلام و جنگ روانی علیه خلیفه قدرتمند امام هادی علیه‌السلام با دیدِ یک انسان مبارز  به دربارِ متوکّل رفت و مجلسِ شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی او را مغلوب کرد؛ به طوری که در آخرِ حرفهایش، متوکّل برای حضرت عطر آورد و او را با احترام بدرقه کرد. در مبارزه‌ای که شروع کننده‌ی آن، خلیفه‌ای تندخو و قدرتمند بود، امام هادی دست به یک جنگ روانی زد؛ مبارزه‌ای که در آن نیزه و شمشیر کاربُرد ندارد ۲۵۰_ساله @Ayehbook
بسم اللّه... 📚 مجموعۀ داستانی "بال‌های رنگی رنگی" با نثری لطیف و شاعرانه به روایت داستان‌هایی از زندگی پنج تن آل عبا می‌پردازد. جلد سوم این مجموعه به نام کوهی که خنده‌رو بود سه داستان از زندگانی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را روایت می‌کند. در این سه داستان سعی شده است ویژگی‌های امام علی(ع) از جمله سخت‌کوشی، مهربانی، شجاعت، دلاوری، سخاوت و یتیم‌نوازی با زبانی کودکانه به تصویر کشیده شود. @Ayehbook
بسم اللّه... 📚 در این کتاب بچه یعنی شتر کوچولو، کودکان را با آقایی مهربان آشنا می کند که از نظر او بهترین و مهربان ترین مرد دنیاست. اولین بار این مرد مهربان وقتی به داد او رسیده بود که عده ای می خواستند او و آی دی را کتک بزنند و مرد مهربان گفته بود : ” نه… حیوان زبان بسته را نزنید، چه کارش دارید؟”😊 بچه شتر در دیگر خاطراتش چند بار دیگر هم از آن مرد مهربان حرف می زند. مثل این که بچه شتر عاشق آن مرد مهربان شده است چون یک بار به خاطر دیدن او از مسابقه شتر سواری درست وقتی که داشت به خط پایانی مسابقه به عنوان اولین شتر نزدیک می شد انصراف داده بود. او دلش می خواهد یک شتر بفهم باشد و خیلی دلش نمی خواهد آدم باشد.😌 این کتاب که درون مایه دینی دارد به بازخوانی می پردازد و آی دی و بچه شتر را در یک سفر زیبا و خاطره انگیز به غدیر می کشاند و بچه شتر، مرد مهربان را آن جا دست در دست پیامبر(ص) می بیند.😍 @Ayehbook
من یک شتر یک ساله هستم و اسمم بچه است. با اینکه هیچ شتری توی دنیا اسم بچه‌اش را بچه نگذاشته، اما دوست دارم من به این اسم زیاد است😃. به خاطر همین، این اسم را برای خودم انتخاب کردم. من یک شتر خاطره جمع کن هستم. هیچ شتری مثل من، خیلی‌تر از خیلی‌تر از خیلی، دلش نمی‌خواهد من میخواهم! خاطره جمع کند😌؛ اماِ پدر آدی صاحب ماست؛ ما، یعنی من و پدر و مادرم. آدی دوست من است. او، یعنی آدی، پسر صاحب ِ ماست. دوست دارم آدی به جمع کردن خاطره مثلِ من نیست. دوست دارم آدی به یک عالمه بازی کردن و لج درآری است🙄؛ اما چون دوست دارمش به من زیاد ست، دو تا کار انجام می‌دهد: اول اینکه برایم خاطره تعریف می‌کند؛ دوم اینکه برایم خاطره می‌سازد☺️. مثل همین الان که با آدی آمده بودیم خانه دوست پدرش تا دو کیسه گندم ببریم خانه. آدی خودش را محکم به من چسباند و گفت:«زودباش، زود باش بچه، فرار کن.» زود باش من برای فرار زیاد بود. بیشترتر از آن نمی‌توانستم زود باشم و تند بدوم. به پشت سرم نگاه کردم. هنوز آن چند نفر دنبال ما بودند. آدی گفت:«همه‌اش تقصیر تو است.»😉
بسم اللّه... 📚کتاب داستان «دعوت مردی که راست می گفت» اثر ابراهیم حسن بیگی با موضوع مباهله برای کودک و نوجوان به نگارش در آمده است. داستان این کتاب از زبان یکی از سه مسیحی که در روز مباهله به محضر پیامبر رسیدند، روایت می شود. @Ayehbook
🔹بهترین ها 📚 کتاب جدیدترین اثر 📒 یکی از پرفروش ترین کتاب های نمایشگاه بین المللی کتاب امسال @Ayehbook
🔶 دریادل راضی اش کردند. اگر آقام بود که اجازه نمی داد؛ حرفش یک کلام بود. امکان نداشت به وسوسه «دوره وزمانه عوض شده» کوتاه بیاید🤭. اما داداش رضا راضی شد. مادرم و زن آقام و خاله جان کوتاه نیامدند؛ گفتند: «حرف بی ربطی نمِزنن؛ پای یک عمر زندگی در میونه. گذشت او زمان که ندیده ونشناخته بعداز جاری شدن خطبه، چشم دختر و پسر به هم می افتاده و وقتی مِفهمیدن طرف کور یا کچل و لوچه که کار از کار گذشته بوده😬 » من گوشه اتاق نشسته بودم. نه «ها» می گفتم و نه «نِه». اصلاً از بس دست وپایم می لرزید، دلم می خواست داداش رضا همچنان بگوید «اگه بابا بفهمه، مو چه جوابی بدُم؟ وقتی برگرده و ماجرا رِ بشنوه، چی مِگه؟ »، اما او هم سری تکان داد، یعنی «باشه، قبول»😅 فهمیدم که باید برای این یکی سینی چای دست بگیرم و ببرم. پیراهن و شلوار راه راه نارنجی را که زیردست ملوک خانم دوخته بودم، از روی میخ برداشتم و پوشیدم.😇 اول خودش و راوی شان، ننه محمود، آمدند. مادرش بعداً رسید. مثل اینکه خودش رفته بود خانه ننه محمود و گفته بود «برِم. تا وقتی ما برسم، مادرم هم مِرِسه». ما نمی دانستیم که وقتی از فلکه آب می آمده، روی پل سنگی زمین خورده و پیراهن فیروزه ای و عبایش خاکی شده و مجبور شده برود خانه ننه محمود و عبا و عمامه شوهر او را بگیرد.☺️ 📚 کتاب ، دریایی از درد و دل‌های همسرانه و مادرانه و روایت زندگی فاطمه دهقان همسر فداکار شهید ابوالفضل رفیعی است🌺🥰 @Ayehbook
🔷 مجموعه چرا خدا چنین کرد حاصل تلاش های حجت الاسلام غلامرضا حیدری ابهری است. 📝 عناوین کتاب های مجموعه ۶ جلدی چرا خدا چنین کرد عبارت اند از: 1-چرا خدا به فیل خرطوم داده است؟ 2-چرا خدا به گاو دم داده است؟ 3-چرا خدا به کبوتر نوک داده است 4-چرا خدا به لاک‌پشت لاک داده است؟ 5-چرا خدا به شتر کوهان داده است؟ 6-چرا خدا به زرافه گردن دراز داده است؟ ♦️تجربه در زمینه ادبیات کودک و نوجوان است با قلم روان و خواندنی خود و با استفاده از داستان‌های شیرین و استدلال های کودکانه پاسخ های درخور توجهی به پرسش های کودکان در مورد جهان آفرینش داده است. او درمسیر پاسخ به این پرسش‌ها کودکان را طی یک سفرخیالی باخود همراه می‌کند و درطول سفر جواب پرسش‌های آن‌ها را می‌دهد. امانباید ازاین نکته غافل شد که هدف اصلی این داستان‌سرایی ها وپاسخ به این سوالات که چرا خدا چنین کرده است آشنایی آن‌ها با عظمت خداوند و تقویت نگاه مومنانه آنان به آفرینش این جهان است. @Ayehbook