📹 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار زنان و دختران:
🌷حضرت زهرا (س)، الگوی جاودان زن مسلمان در عبادت، سیاست، تربیت و زندگی است. ۱۴۰۳/۹/۲۷
✍ #خط_دیدار | حضرت زهرا سلاماللهعلیها با خطبههای آتشین، سیاست و معارف را درهم آمیخت
✏️ زندگی ایشان قلهای برای حرکت زنان مسلمان به آن سمت است. ۱۴۰۳/۹/۲۷
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: همه بهخصوص بانوان مراقب شیوههای نرمافزاری دشمن باشند و فریب شعارها و وسوسهها را نخورند.
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 میدونستید ۹۳ درصد از طلایی که به طور غیرقانونی به #امارات صادر میشه از آفریقا میاد؟ تا اینجای کار که تقریبا مشکلی نیست!
قسمت مهم ماجرا اینه که بدونید امارات برای به دست آوردن این طلاها، چه فجایعی رو در کشورهای آفریقایی رقم زده!
با وجود شواهد ارائه شده توسط بازرسان آمریکایی، آمریکا اما هیچ اقدامی علیه امارات انجام نمیده! بهنظرتون چرا؟!
#امارات
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🔘 رژیم کودک کش صهیونسیتی
✍برای اون اشخاصی که در غزه برای روی کارآمدن تروریستی چون الجولانی خوشحالی کردن باید تاسف خورد که دچار خطای محاسباتی هستند مخصوصا برخی رسانه های غزه
#رژیم_کودک_کش_صهیونیستی
#رژیم_نجس_صهیونیستی
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خداوند شما رو برای ما حفظ کنه
امید دل مظلومان
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۲۱ 🎬 : آقا سید ، سعی می کرد طوری عمل کند که سهراب از دگرگونی حالش چیزی متوجه
🌹:#روایت دلدادگی
#قسمت ۲۳ 🎬 :
آقا سید در حین پوشیدن لباس به سهراب که حیران گوشه ای ایستاده بود رو کرد و گفت : چرا لباست را نمی پوشی پسرم؟!
سهراب اشاره به جای خالی بقچه اش کرد و گفت : انگار بقچه ی لباس مرا برده اند....هر چه داشتم و نداشتم داخلش بود ، کاش سکه ها را داخل کاروانسرا گذاشته بودم ، همه را برده اند.
مردی که در کنار آنها حضور داشت ، با صدای بلند گفت : یعقوب...آهای یعقوب ،مگر تو مسؤل و مراقب لباس های مردم نبودی ، کجایی پسر؟ بیا که دزدی شده...
آقا سید دستی روی شانه ی آن مرد گذاشت و گفت : آرام تر جانم ، هول و هراس به جان ملت نیانداز ، هر کس برداشته ، رفته ، برده ،کار از کار گذشته دیگر....
سهراب که انگار دنیا دور سرش می چرخید ، روی سکوی رختکن نشست ، او نه تنها به نداری و بی چیزی خودش در این لحظه می اندیشید بلکه فکرش رفت به سوی آنزمان که راهزن بود و بی رحمانه مردم بیچاره را لخت می کرد و دارایی هایشان را از آنها می گرفت ، بدون اینکه بداند چه حس و حالی به آنها دست می دهد ، با مال مردم، دنیا را خوش می گذارند ،بدون اینکه توجه کند ،هر سکه و هر کالا ،امید شخصی یا خانواده ای برای گذران زندگی بوده است.
همانطور که در عالم خود غرق بود ، دستی به روی زانویش آمد و او را به فضای گرمابه برگردانید.
سید با لبخندی زیبا ، یک دست لباس ،درست شبیه لباس های تن خودش به سمت او داد و گفت: بگیر پسرم ، ان شاالله اندازه ات باشد، بعضی اوقات که به گرمابه می آیم ، برای احتیاط دو دست لباس همراه خود می آورم ، آخر یک زمانی ،اتفاقی در حمام برایم رخ داد که لباس تمیزم به نحوی آلوده شد ، از آن زمان به بعد گاهی اوقات دو دست لباس با خود می آورم.
سهراب که در این حالت ،لباس به اندازه ی طلا برایش ارزش داشت ، با خوشحالی از جا بلند شد و تشکرکنان لباس را از سید گرفت ،پشت ستون رفت و مشغول پوشیدن شد.
زمانی که از پشت ستون بیرون آمد ، سید نگاهی به او انداخت و انگار بندی درون سینه اش پاره شد،نا خواسته او را به بغل گرفت و اگر سهراب پشت سرش چشم داشت حتما اشکهایی را می دید که برگونه ی سید جاری شده و او با یک حرکت آنها را پاک کرد.
سهراب از حرکت سید تعجب کرد ،اما چیزی به روی خود نیاورد ، حالا نمی دانست چه کند که باز هم سید ،بقچه اش را برداشت و او را به سمت سکویی برد که قالیچه ای رویش گسترانده بودند و وسائل پذیرایی از چای و قلیان گرفته تا دیزی سنگی و سبزی و دوغ و آب و...محیا بود.
هر که از کنار این دو مرد که قبای سفید و عبای قهوه ای به تن و دستار سبز به سر داشتند می گذشت ،با تعجب آنها را نگاه می کرد ، تا اینکه یعقوب ، شاگرد گرمابه با لبخند جلو آمد ، در حالیکه نان های دستش را روی سفره ی سکو می گذاشت ،گفت : آقا سید...شما پسر داشتید و رو نمی کردید؟!.سید لبخندی زد و گفت : کاش داشتم ، اما انگار خدا سهراب را از آسمان نازل کرده که پسر من باشد...
وسهراب گیج تر از همیشه در دنیایش غرق بود...
#ادامه دارد...
📝 به قلم : ط-حسینی
🌹🔔🌹🔔🌹🔔
#روایت دلدادگی
#قسمت ۲۴ 🎬 :
بالاخره سفره ی پذیرایی و نهار هم جمع شد و نزدیک اذان ظهر بود که آقا سید از جا بلند شد و سهراب مانند انسانی سرگردان به تبعیت از او از جابلند شد ، نمی دانست چه کند؟
به لطف آقا سید ،جامه ای بر تن داشت ، اما آن دزد بی وجدان نه تنها لباس ها و سکه های او را برده بود ، حتی به گیوه های سهراب نگون بخت هم رحم نکرده بود.
آقا سید که سهراب را در آن حالت دید ، جلو آمد ،دست پشت او برد و درحالیکه شانه های سهراب را در بغل گرفته بود به خروجی گرمابه اشاره کرد و گفت : ناراحت نباش پسرم ، خدا روزی رسان است ،حتما مصلحتی در این گم شدن وسائل بوده ، حالا بعد از حمامی دلچسپ و نهاری لذیذ ، خوب است چون نزدیک صلاة ظهر است به حرم امام رضا (ع) برویم و دلی هم صفا دهیم...
او ضامن غریب و در راه ماندگان و بیچارگان است ،برویم تا ضمانت شما را هم بکند.
سهراب از این سخنان سید ، بغضی در گلویش افتاد و با خود می اندیشید ،به راستی راهزنی چون سهراب که عمری مال مردم غارت کرده و اشک و آه آنها را در آورده را راهی به بارگاه ملکوتی امامی پاک و غریب نواز است؟
آیا اصلا او سعادت حضور در آن آستان قدسی را دارد؟
سهراب در جدالی سخت با خود بود که بی خیال گناهانش شود و به زیارت برود یا اینکه با توجه به گذشته ی تیره و تارش ،حرمت امام را حفظ کند و با این بار گناه وارد آن سرای عزیز نشود که با حرف آقا سید به خود آمد که می گفت : چرا تعلل می کنی؟ برویم دیگر...
سهراب که روی حضور در زیارت را نداشت و فکر می کرد امام رضا ع راضی به حضور چون اویی در حرمش نیست و از طرفی نمی خواست رازش را جلوی سید برملا کند و خودش را رسوا نماید ، با من و من نگاهی به پاهایش کرد و گفت : می بینید که گیوه هایم هم برده اند...میترسم حیران من شوید و وقت نماز بگذرد ، شما به زیارت بروید و من هم کفشی تهیه می
بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۲۱ 🎬 : آقا سید ، سعی می کرد طوری عمل کند که سهراب از دگرگونی حالش چیزی متوجه
کنم و سعی می نمایم خودم را به شما برسانم.
سید لبخندی زد و گفت : این چه حرفی ست جوان ، خیلی ها نذر می کنند و فرسنگها راه را با پای پیاده و برهنه طی می کنند تا به حرم برسند، حالا تو نمی خواهی چند متر راه را با پای برهنه به حرم یار بروی ؟! و سپس دستش را روی شانه ی سهراب زد و ادامه داد : اگر پای برهنه ای ،حکما خود حضرت می خواسته تو را در این حال ببیند ، پس تعلل نکن ...برویم...
و سهراب به ناچار برخلاف انچه در ذهنش می گذشت ،با آقا سید همراه شد..
#ادامه دارد....
📝 به قلم : ط ،حسینی
🌹🔔🌹🔔🌹🔔
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ توصیه های مهم ، مشفقانه و پدرانه ی رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) به جوانان
#فتأمل
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
26.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨نقدی بر اظهارات عجیب آقای عراقچی در جمع تعدادی از کارکنان نیروهای مسلح
❗️آیا واقعا جلوی گسترش جنگ گرفته شده؟!
❗️نکند شما در منطقه دیگری از این کره خاکی زندگی می کنید!
☑️ بچه های حزب اللهی بدانید که این ها در تلاش هستند که حساسیت ما را نسبت به تحولات کم کنند.
#عقب_نشینی_غیرتاکتیکی
#وعده_صادق #برای_ایران
💥 بصیر 💥
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
عباس شاورما در دمشق 15 روز پیش! حالا اگه مایه داری برو دمشق! سردار دپیلم مات رستورانی!
پول این غذا برا سفارت ایران در سوریه فاکتور شده ، اینها یک ریال از جیب خرج نمی کنند ، خدایی انقلاب برا اینها عالی بود ، خوردند ، بردند ، روزی چند کیلو هم گوشت مجانی خوردند. هر کس از کنارشان رد شد گفت : مفت برهای به درد نخور ...
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🔔ایا پزشکیان در جریان وضعیت اقتصادی وجهانی هست یا اینکه مشاورانش به وی اطلاعات دروغ میدهند !!!؟ 🔹
چند روز پیش رهبری فرمودند مردم را ناامید نکنید و کسی که مردم را ناامید میکند مجرم است
امروز رئیس جمهور آقای پزشکیان میگن ۲۰ میلیون لیتر گممیشه و مردم اگر مارا دار بزنند حق دارند
یکی به پزشکیان بگه مردم انتخابت نکردند که روضه بخوانی
انتخابت کردند مشکلات و مسائل را حل کنی
اینکه مشکلات و مسائل را بیای جار بزنی و در ناامیدی بدمی والله هیچ مشکلی حل نمیکند
مرد باش شرف داشته باش برو اون ۲۰ میلیون لیتر را جلوش را بگیر و بعد بیا بگو ما جلوی این دزدی و ....را گرفتیم
والله بالله تالله صدها مشکل شهید رئیسی دید ولی دم نزد و در سکوت حلش کرد که مبادا مردم از انقلاب و کشورشان زده بشوند
آخه شما فکر نمیکنید یک نفر از این مردم با حرف های شما از کشورش زده بشود چطوری میخواهید اون دنیا جواب بدید
والله مردم شمارا انتخاب کردند مشکلاتشان را برطرف کنند نه اینکه مسائل و مشکلات را برایشان بیان کنید و شاکی باشید
الان مردم باید جلوی اون دزدی ۲۰ میلیونی را بگیرند
تروخدا تو این شرایط سخت رو روان مردم نرید
چرا شما جماعت اصلاح طلب هر وقت اومدید سر کار فقط میخواهید مردمرا عصبانی کنید
قبل انتخابات شاکی هستید
بعد انتخابات چه پیروز شوید چه ببازید باز شاکی هستید
کشور فقط ۸ سال احمدی نژاد و ۳ سال شهید رئیسی دست شما نبوده
پدر مردم را جریان شما و طرز تفکر شما دراورده باز از مردم طلب دارید
زمانی که باید کار میکردید کشور را با توافق و ...نگه داشتید الان باز شاکی هستید
بس کنید که مردم دیگه طاقتشان تمام شده
الان وقت شوخی با روان مردمنیست
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi