eitaa logo
بنام مرد 🇵🇸
240 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
129 فایل
تاریخ شروع کانال :99/10/13 اسم کانال مخفف اسم شهداست ب: بابک ن: نوری ا : احمد م: مشلب م: محمد ر: رضا د : دهقان ادمین ↶ @FB_135_18 تبادل‌و‌مدیر ↶ @Shahidehdahe80
مشاهده در ایتا
دانلود
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه وداع سیدحسن نصرالله با پیکر فرزندش «هادی» که طی عملیاتی محرمانه در سرزمین‌های اشغالی به شهادت رسید.
همیشه مثل نمک منحصربفرد باشید که وقتی هست وجودش احساس نمیشه اما وقتی نیست همه چی "بیمزه" میشه...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️🎥 وقتی از روی عکس کسی رو میکنی! چقدر با واقعیت تفاوت داره !!؟ 🔺دراین فیلم کوتاهِ دو نفر غریبه، از روی ظاهر همدیگه رو قضاوت می‌کنن ولی بعدش غافلگیر میشن!! 🆔 @BAMBenamemard
👈پیرزنی عصا زنان و آرام نزدیک شد و در حالی که سعی می‌کرد نفسی تازه کند گفت: «پسرم خیر از جوونیت ببینی یه کمکی به من می‌کنی؟»🌹 🔵جوان با ناراحتی راهش رو کج کرد و زیر لب گفت: من دانشجویم پولم کجا بود؟❗️ ✅ پیرزن چند قدم دیگر دنبالش آمد و صدای خواهشش به گوش رسید که:«از صبح هیچی نخوردم، یه کمکی بکن دیگه، منم جای مادرت...» 🔴جوان عصبانی برگشت سمت پیرزن، خواست بگوید که پولی برای کمک ندارد ❌ ✅اما پیرزن اسکناس 5 هزار تومانی را سمتش گرفت و گفت:«خیر ببینی، من پا ندارم برم اونور، از سوپر اونطرف یه چیزی بخر برای من ثواب داره..!»👇👇👇 ✅هیچگاه در مورد دیگران زود قضاوت نکنیم و زود تصمیم نگیریم که پشیمان خواهیم شد!✅
🔴 نوبت ما هم رسید. با افتخار و اعتماد به دانشمندان وطنم، واکسن ایرانی زدم. دیروز ساعت ۱۶ فرهنگسرای اشراق 👤 میثم مطیعی
انگشتر عقیقی که حلقه ازدواج شد... 📢 سر سفره عقد به من گفت: من که نمی تونم از حلقه طلا استفاده کنم؛💍 سریع انگشتر عقیقی که در دستش بود را به من داد و : لطفأ این رو برام بذارید. انگشتر عقیقش رو به عنوان حلقه براش گذاشتم.💍 : طلا برای مرد حرام است و حاضر نیستم که برای لحظه ای هم تو دستم بذارم. ۹۵
تفحص انگشت و انگشتر .... مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی والفجر یک در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک‌های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست .... جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است. خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود با امام حسین (ع) در عصر عاشورا روضه ای بر پا شد ... 📚 راوی: مرتضی شادکام کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، صفحه ۲۳-۲۲٫
چهار گام تا آرامش ذهن ❣گام اول دست از قضاوت خود وديگران بردارید ؛ هیاهوی ذهنتان كم ميشود، ❣گام دوم : زاويه ديد و نگرش خود را تغيير بدهید ؛ مديريت كردن زياد، و برنامه ريزي افراطي نداشته باشید، بگذار هرچه از عالم هستي براي تو مقرر ميشود، بيخبر به جسم وجانت انتقال يابد. ❣گام سوم : دست از شرح حال دادن نسبت به كارها و وقايع گذشته بردار. و آنها را توجیه نکن. ❣گام چهارم: سوال كردن را كنار بگذار. هرچه کمتر از دیگران بدانی کمتر هم اذیت میشوی. براي خودت حريم داشته باش، و به حيات خلوت ديگران سرک نكش . ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─