فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#مناجات_شعبانیه
و سایہۍ حُسن اعتماد ٺو
برسرم افتاده:)🌿✨
#طنز_جبهه😂🤣
رزمنده اے توے جبهہ بےسیم
میزنہ میگہ۵۰۰۰ تا عراقے
دستگیر ڪردم بیاید تا بیاریمشون
میگن خودت بیار
میگہ نه شما بیاین داداش
اینا نمیذارن بیام😂🤦🏻♂
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرایِ عجیب تفحص یک شهید در "نیمه شعبان"😍🌻
نیمه شعبان گذشت...ولی شما دیدن این کلیپ رو از دست ندید!
'هیچ چیز توی این دنیا اتفاقی نیست!'
☄خمپاره امد صافـ خورد ڪنار سنگر
حاج همتــ گفت: بر محمد و آل محمد صلواتـ❄
نگاهـــ👀ـــش ڪردم،
انگار هیچ چیزی
نمیتوانستـ تڪانش دهد...💗
"دلمـ از این ایمانها میخواهد"
🍃اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ🍃
#گاندو
❣#تلـنگر↝❣
یهࢪوزڵباسِټݩگ ...
یهࢪوزڵباسِگشـاد ...
یهࢪوزڵباسِڪوټـاه ...
یهࢪوزڵباسبڵݩد ...
یهروزلباسِټیره ...
یهࢪوزڵباسِشاد ...
یهࢪوزڵباسِپاࢪه ...
هێࢪفٺیمدݩباڵِمد ڪهیهوقٺ
بھموݩݩگݩعقبموݩدھ❗️
رفٺیمدݩباڵسٺ ڪࢪدݩڪه
بشیمشیڪتࢪیــݩآدمِدݩیا :|
یهوقٺبهخودٺمیاێ میبیݩے
باشیطوݩسٺشدے !!!
« ســـوࢪهاعـــࢪافآیــھ²⁶ »
وَلِبٰـــــاسُاَلتَّقْــــوىٰذٰلِكَخَیْــــرٌ
بھٺࢪیݩڵباس؛ڵباسِٺقواسٺ((:
🍃اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ🍃
تلنگر⚠️
#میترسم_از_خودم ...😔
●|زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!
#میترسم_از_خودم ...😔
●|زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
#میترسم_از_خودم ...😔
●|زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
#میترسم_از_خودم ...😔
●|زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
#میترسم_از_خودم ...😔
●|زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!
#میترسم_از_خودم😔 ...
#شهدا_شرمندهایم_که_مدام_شرمنده_ایم 😭
برای تعجیل درظهور اباصالح«ع»گناه❌ نکنیم💯
🍃اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ🍃
#گاندو
#مروری_بر_زندگی_شهدا🕊
#شهید_محمودرضا_بیضائی❤️🌿
قسم دوم
اوایل دهه ی هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم....
پنج شنبه شبها یک دستگاه اتوبوس میآمد جلوی مسجد ، نمازگزارها را سوار میکرد میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل .
راه دوری بود ؛ از این سر شهر تا آن سر شهر . من بیشتر وقتها «درس دارم» را بهانه میکردم و توفیق پیدا نمیکردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته میرفت.
یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت ، گریه کرده بود . پرسیدم : چطور بود ؟!
💫گفت: حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه میگوید .
این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچ وقت یادم نرفته . هر وقت دعای کمیل میخوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم میخورد ، محمودرضا میآید جلوی چشمم .
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد....
~.@dokhtaranzeinabi00.~