eitaa logo
361 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
514 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید صدرزاده وقتی فرمانده نیروهای فاطمیون سوریه بود یه شب به نیرو هاش میگه: شجاع کسی نیست که نترسه شجاع کسی است که میترسه و میگه خدایا ببین میترسم!! ولی با همین ترس میرم جلو چون تورو دوست دارم و بهت ایمان دارم...
نگاهمون رو کنترل کنیم، چون اساساً به دل راه داره... به قول آقای قرائتی: میبینه! دل میخواد... حواس جمع باشیم
یکی هم نیست بیاد بگه تو حرم امام رضا به یاد ما بوده😅
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم جز هوایت هوایی ندارد
.
نگاهمون رو کنترل کنیم، چون اساساً به دل راه داره... به قول آقای قرائتی: #چشم میبینه! دل میخواد...
ز دست دیده و دل هر دو فریاد هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد... بسازم خنجری نیشش ز فولاد، زنم بر دیده تا دل گردد آزاد...
.
نگاهمون رو کنترل کنیم، چون اساساً به دل راه داره... به قول آقای قرائتی: #چشم میبینه! دل میخواد...
‌‏مذهبی و غیرمذهبی هم نداره آدم باید برای خـودش ارزش قائل باشه..! هر چیزی رو نبینه، هرچیزی رو گوش نده:) ✨🎵
‌-اگه گفتی چه روزیه؟ [يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ]؟! +روزِ آخر بشریت. -نه. +روز قیامتِ دیگه. -نه... +پس چه روزیه اصلاً؟ -روزیه که خدا اسکرین شاتِ هممونو رو میکنه:)!
مهمترین اصل در طول زندگی خودسازی است نه اصلاح دیگران.
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است.... ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است!!!
سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا طلاق/۷ و خدا به زودی بعدِ هر سختی آسانی قرار دهد. یه روزى همه چی درست میشه نگرونی هات رو بذار کنار، از ميون اشكهات لبخند بزن
رسول اکرم می فرماید: شستن صورت در وضویعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم آن را شست و شو میکنم تا باصورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم شستن دست ها در وضویعنی خدایا از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شدم دستم را تطهیر میکنم مسح در وضو یعنی خدایا از خیال باطلو گناه آلود که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر میکنم مسح پا یعنی خدایا من از رفتن به مکان های نامناسب پا میکشم
☺️ به شوخ طبعی شهره بود …! یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد : « کی می خواد واکس بزنه !» همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم . خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود. بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت : « من» ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت : « پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!» بیچاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!