#کتابِخوببخونیم📚•
#پاسخزیبا🇮🇷✌️🏽
بودند آدمهایی ڪہ میگفتند : « چرا باید رأی بدیم ؟ فایده نداره ڪہ .... »
آقا روح الله در جواب میگفت : رأی تڪ تڪ ما توی سرنوشت ڪشور مهمه و اثر داره ؛
اگہ امروز رأی ندی ، فردا حق نداری بگی چرا فلانی ڪشورمون رو به تباهی ڪشوند و فلان شد .....
اگہ دادی اونوقت حق اظهار نظر داری .
📚 ڪتاب : اثر انگشت ، ص ۵۹ ، راوی همسر شهید🕊.•
-شهیدمدافعحرمآلالله⚘
#شهیدروحاللهصحرایی♥
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『@BoYE_PELAK 』∞♡
#قسمت_بیستم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم
اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون
.
بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم
.
حیف مهمون بود وگرنه با اباژورم میزدم تو سرش
.
.
وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله...ماشا الله
.
بابام پرسید خب دخترم؟!
.
منم گفتم : نظری ندارم من
.
مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن
.
مادر احسانم گفت : اره خانم...ما هم دختر بودیم میدونیم این چیزارو عیبی نداره پس خبرش با شما .
خواستگارا رفتن و من سریع گفتم لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید
.
مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟!
.
-از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد
.
و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟!میدونی خونشون کجاست؟!
.
-بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که
.
-آفرین به تو...معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست
.
-شب بخیر..من رفتم بخوابم
.
.
اونشب رو تا صبح نخوابیدم
تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد
یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور میکردم
اما اگه نشه چی؟!
یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم
داشتم دیوونه میشدم
از خدا یه راه نجات میخواستم
خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه
.
.
فرداش رفتم دفتر بسیج.. یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید:
.
-ریحانه جان چیزی شده؟!
.
-نه چیزی نیست
.
-سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم
.
-زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی
.
تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت:
.
لا اله الا الله...انتن نمیده
و سریع به این بهونه بیرون رفت
.
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم
.
#ادامه...
.
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی .
#قسمت_بیست_و_یکم
.
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
.
.
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم
.
با سمانه رفتیم بیرون و اقا سید هم بیرون در داشت با گوشیش حرف میزد...تا مارو دید که بیرون اومدیم سریع دوباره رفت داخل دفتر
.
.
من همش تو این فکر بودم که موضوع رو یه جوری باید به اقا سید حالی کنم
باید یه جوری حالیش کنم که دوستش دارم
ولی نه...من دخترم و غرورم نمیزاره
ای کاش پسر بودم
اصلا ای کاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم برای ثبت نام مشهد
ای کاش از اتوبوس جا نمیموندم
ای کاش...ای کاش
.
ولی دیگه برای گفتن این ای کاش ها دیره
.
.
.
-امروز اخرین روز امتحانهای این ترمه
.
زهرا بهم گفت بعد امتحان برم آقا سید کارم داره..
.
-منو کار داره؟!
.
-آره گفته که بعد امتحان بری دفترش
.
-مطمئنی؟!
.
آره بابا...خودم شنیدم
.
بعد امتحان تو راه دفتر بودم که احسان جلو اومد
.
-ریحانه خانم
.
-بازم شما؟!
.
-اخه من هنوز جوابمو نگرفتم
.
-اگه دیشب جلوی پدر و مادرتون چیزی نگفتم فقط به خاطر این بود احترامتون رو نگه دارم وگرنه جواب من واضحه لطفا این رو به خانوادتون هم بگید
.
-میتونم دلیلتون رو بدونم؟؟
.
-خیلی وقت ها ادم باید دنبال دلش باشه تا دنبال دلیلش
.
-این حرف آخرتونه؟!
.
-حرف اول و آخرم بود و هست
.
وبه سمت دفتر سید حرکت کردم و اروم در زدم
.
. -رفتم توی دفتر و دیدم تنها نشسته و پشت کامپیوترش مشغول تایپ چیزیه.
.
منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یکی از صندلیهای اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد.
.
(فهمیدم الکی داره کیبردشو فشار میده و هی پاک میکنه)
.
-ببخشید گفته بودید بیام کارم دارید
.
-بله بله
.
(همچنان سرش پایین و توی کیبرد بود )
.
-خوب مثل اینکه الان مشغولید و من برم یه وقت دیگه میام
.
-نه نه..بفرمایید الان میگم
.راستیتش چه جوری بگم؟!
لا اله الا الله...
میخواستم بگم که...
.
-چی؟!
.
-اینکه ....
.
#ادامه...
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
🔴متاسفانه داستان چند دقیقه دلت را آرام کن فاقد قسمت نوزدهم است🔴
عذر خواهیم🙏
سوریہکہمیرفت،همیشہساك
ِسفرروهمسرشمےبست . . 💼
توآخرینسفربہهمسرشگفتہبودکہ
ساكروایندفعہخودشمیخوادببندھ🙋🏻♂!
.
ساكروسبکبستہبودوحتےقرصهایۍرو
کہبخاطردندوندردشهمیشہهمࢪاھ
داشتتوساكنذاشتہبود . .💊!
.
مۍگفتازشپرسیدم:
قرصهارونمیبرۍ ؟!
گفت:ایندفعہلازمندارم-!🖐🏼
#شهیدمحمودرضابیضیایی 🌷
【 @boye_pelak 】
- دستتوشناسنامههاشونمیبردن . . .
تاکھشناسنامهیِماهاباشن :)))🌸🕊 "
#بشیم_مثل_شهدا
#پنجشنبه_و_یاد_شهدا_صلوات 🌷
【 @boye_pelak 】
دلگیر نباش!
دلت که گیر باشد رها نمیشوی!
یادت باشد؛
خدا بندگانش را با آنچه بدان دل بستهاند میآزماید:)...♥️
#شهید_محمدابراهیمهمت🌱
【 @boye_pelak 】
#نماز_اول_وقت 📿
- امام موسی کاظم (ع):
(عطر) نمازهاى واجبی که اول وقت و با آداب و حدود مخصوص به خود خوانده میشوند، از برگها و ساقههاى نورسیده و شاداب و با طراوت درخت «آس» خوشبوتر است. پس به عهده شماست که نماز واجب را در اول وقت بخوانید.
(جلد چهارم وسائل الشیعه)
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
❤️❤️کانال بوی پلاک❤️❤️
#مدیر_نوشت🖊
#سلام_دوست_عزیز🌸
خواهش میکنم🌹 آن شاء الله که مفید بوده باشه و ما رو هم دعا کنید بین اشکاتون🙂
آن شاء الله همه لیاقت شهید شدن داشته باشیم و در راه صاحب الزمان(عج)قدم برداریم✨
#منتظر_نظرات_شما_هستیم🙏