#قسمت_بیست_و_نهم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!
.
زهرا: خاله جان این خانم
این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود
.
-اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه
.
-دیگه دیگه
.
صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود
.
مادر سید گفت دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شدمعلومه شما با بقیه براش فرق داری
.
زهرا: خاله جون حتی با من
.
-حتی با تو زهرا جان
.
دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده باور کرده بودم که پسرم شهید شده ولی خدا رو شکر که برگشت
.
-خدا رو شکر
.
.
یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم
.
-خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید
من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم
اینکه یا شهید میشم
یا سالم برمیگردم
اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...
شما هم دخترید و با کلی ارزو
ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید
با هم کوه برید
با هم بدویید
ولی من..
بهتره بیشتر از این اینجا نمونید
.
-نه این حرفها نیست بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.
.
-نه اینجور نیست
لا اله الا الله
.
-من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده...
این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید
و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید
.
-خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین
.
-من حرفهام رو زدم
خداحافظ
و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم
.
.
یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو
.
-ریحانه؟؟ بیداری؟؟
.
-اره مامان
.
-ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!
.
-چی؟! نه فک نکنم..چطور مگه؟؟
.
-اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست
میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه
.
-چی؟! خواستگاری؟!کی بود؟
.
-فک کنم گفت خانم علوی
.
#ادامه_دارد
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
اکنونوقتاتحاداست؛
دولتمیداناستومردِمیدانمیطلبد(:
@BOYE_PELAK
#رای_ما_ابراهیم_رئیسی
#آیه_گرافی
#انتخابات
لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
غم مخور،خدا با ماست!
پ.ن:نگران نباش! خدا اینجاست؛ کنارمون شونه به شونه، نفس به نفس رفیق...❤🌿
توبه|40
@BOYE_PELAK
یڪیمیگفت:
منحتیاگرایننظاممقبولنداشته باشم میرمتوانتخاباترأےمیدهم!!
چونڪشورمخانوادهیمنه!
من هیچ گاه نمیذارم غريبه اے از اینکه من
مشکلی با خانوادم دارم مطلع بشه و احساس کنه خانوادم ضعيفه و پشتش خالیه!
#تشویقدارهاینحــرف👊🏼-!
@BOYE_PELAK
21.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑٤دقيقه طوفاني از افشاگرى
دست هاى پشت پرده انتخابات🛑
مشاهده و انتشار واجب
🚫👇🏻👇🏻🚫
پاسخ به دو قطبي جليلي يا رئيسي؟!
كليد خوردن شورش در هفته آينده؟!
نقشه سران اصلاحات براى روز قبل انتخابات؟!
انصراف نامزد محبوب از رقابت ها؟
🎥📲
حتما تا آخر مشاهده كنيد و
براى دوستانتون بفرستين
🔴توجه🔴
تلاش كنيد تا روز انتخابات
همه ببينن اين كليپ رو،تا روشنگرى بشه
@BOYE_PELAK
لطفا نشر دهيد🎥
📢 اطلاعیه: ستاد مرکزی اعتکاف از هموطنان عزیز دعوت می نماید در دهه کرامت بنام امام رضا علیه السلام، #ساعت_هشت صبح روز انتخابات پای صندوق های اخذ رای حاضر شده و ضمن انگیزه بخشی و دعوت از سایرین، حماسه شگرف دیگری را در تاریخ ایران اسلامی به وجود آوریم.
🇮🇷 #باهم_برای_ایران
[ قرار ما #ساعت_هشت صبح جمعه، ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ در محل شعبه های اخذ رای ]
📡 مدافعان حرم ایران این پیام را بصورت گسترده در اینستاگرام، تلگرام، واتساپ و ... خود بازنشر نمایند.
🔰 لینک ورود به کانال پویش👇 https://eitaa.com/joinchat/3696689276Cfbff19d6b4
@BOYE_PELAK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دعا براے ظهور؛
دعوت #امام زمان عج است،
و گناه؛ در بستن به روے امام!
اول باید در را باز ڪرد،
سپس مهمان دعوت ڪرد!
#انتخابات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@BOYE_PELAK
Misaq-Haftegi980418[04].mp3
6.23M
#حاجمیثممطیعی
#حاجسعیدحدادیان
" ببین از یارانم جا ماندم؛
ببین سرگرم دنیا ماندم...
•°'
@BOYE_PELAK
یا رب ز کرم دری برویم بگشا
راهی که درو نجات باشد بنما
مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم
جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما
#ابوسعید_ابوالخیر
@BOYE_PELAK