هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
تصور حضوری دوباره در آن صحن و سرا....
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
تصور حضوری دوباره در آن صحن و سرا....
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
و ای کاش میشد زودتر بیایم در کنار ضریحت
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
و دوباره تکرار کنم گره خوردن انگشتانم را در لا به لای شبکه های ظریح معطرتان...(:
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
و کاش میشد با همان گره زدن ها...
غصه های گره خورده از دوری شما به دلم هم باز شود...
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
همان غصه هایی که هیچ کس راه حلش را نمیداند...
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
به آن که بیایم مشهد...
همان جا...دقیقا روی به روی گنبد طلاییت...
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
بنشینیم...
ساعت ها...(:
خلوت کنیم...
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
بگوییم از غصهی که نکند ما جز سرباز هایش نباشیم...
هدایت شده از هیئـت مجــازے📿
نه تنها برای من بلکه حتی برای آهو ها و کبوتر های حرمتان