✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وسوم: شانه های یک مرد
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه داشت نون ها رو تکه تکه می کرد
ـ مامان
- جانم؟
ـ قدیم می گفتن یکی از نشانه های مرد خوب اینه که یکی محکم بزنی روی شونه
اش ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید
ـ این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟
ـ الان همه بچه های هم سن و سال من یا توی گیم نتن یا توی خیابون به چرخ
زدن و گشتن یا پای کامیپوتر مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ، چرخید سمت من ...
ـ میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟
ـ مثلا چطوری؟
- یه طوری که حضرت علی «ع» گفته .
لبخندش جدی شد، اما نگاهش هنوز پر از محبت بود.
- حضرت علی چی گفته؟
- خوش به حال کسی که تفریحش کارشه ...
با همون حالت چند لحظه بهم نگاه کرد ...
ـ ولی قبل از حضرت علی زمان پیامبر بوده، که گفتن علم را بجوئید حتی اگر
در چین باشد.
رسما کم آوردم همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم از دور مسابقات
خارج می شدم سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون.
لباسم رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه و عمیق توی فکر ...
ـ خدایا یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وچهارم: قول زنانه
تا چشم مادرم بهم افتاد، صدام کرد. رفتم سمت آشپزخونه
ـ بازم صبحانه نخورده؟
ـ توی راه یه دونه از نون ها رو خالی خوردم.
ـ قبل رفتن سعید رو هم صدا کن پاشه، خواب می مونه ...
برگشتم سمت آشپزخونه و صدام رو آوردم پایین تر.
ـ می شناسیش که ، من برم صداش کنم میگه به تو چه؟ و دوباره می خوابه ...
حتی اگر بگم مامان گفت پاشو.
دنبالم تا دم در اومد، محال بود واسه بدرقه کردن ما نیاد دوباره یه نگاهی بهم
انداخت ...
ـ ناراحتی؟
ژست گرفتم و مظلومانه نگاش کردم ...
ـ دروغ یا راستش؟
هنوز یه قدم دور نشده بودم که برگشتم.
- حالا اگه مردونه قول بدم نمره هام پایین نیاد چی؟
خندید ...
- منم زنونه قول میدم تا بعد از ظهر روش فکر کنم ولی قول نمیدم اجازه بدم. اما
اگه دوباره به جواب نه برسم ...
پریدم وسط حرفش.
- جان خودم هیچی نمیگم ولی تو رو خدا از یه طرفی فکر کن که جوابش بله بشه
...
اون روز توی مدرسه تا چشمم به چشم ناراحت و عصبانی بچه ها افتاد، تازه یادم
اومد دیروز توی گیم نت قرار داشتیم و من رسما همه رو کاشته بودم ...
مجبور شدم کل پول تو جیبی هفته ام رو واسشون ساندویچ بخرم تا رضایت بدن و
حلالم کنن بالاخره مرده و قولش ...
#ادامه_دارد...
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسرت های قبل از مرگ...
💎برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر کاری از دستت بر میآید انجام بده
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌱
@BOYE_PELAK
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون لحظه دیگه هیچی حالیم نمیشد
خیلی لحظه سختی بود
تازه نامزد کرده باشی
ازش قول گرفته باشی که برگرده
جگرم سوخته بود
به خاطر اینکه بیشتر پیش هم نموندیم
به خاطر اینکه خیلی زود ماجرای زندگیمون تموم شد
جگرم سوخت
#شهید_عباس_دانشگر
@BOYE_PELAK
16.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘ چه کسانی قشنگ زندگی میکنند؟
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
@BOYE_PELAK
همینکه در تنش زهر شب افتاد
امام #هادی از تاب و تب افتاد
چو وارد کردنش در بزم شادی
بیاد عمه جانش #زینب افتاد
#شهادت_امام_هادی(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
@BOYE_PELAK
در این شب شهادت
امام هادی (ع)✨
میخوام دعا کنم
براے اونایے
کہ خیلےﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥ
خیلے ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ
خیلےتنهان
خیلے مریضن
ﺧﺪﺍیا هواے
ﺩﻻﺷﻮﻧﻮ داشتہ ﺑﺎﺵ
ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴﺮ
و حاجتشون رو برآورده کن
@BOYE_PELAK
قسم به ماه دو نیمه
به وقت تنهایی
قسم به زلزلة القلب و
عشق و شیدایی
قسم به آیه ی چشمت
به معجزه
به غزل
تو را
قسم به خدایت
چه وقت می آیی؟
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج💙
#روزتونمهدوی🍃
•-• ⃟بوےپݪاك🌼💛
بسـم الله الرحمن الرحیـم✨💛
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامہ شهید بزرگواࢪحمــــ💚ـید کیوانـی بخش دوم:
با پدر و مادر عزیز و مهربانم می بایست سخن بگویم، لکن حجاب شرمندگی نمیگذارد که بتوانم صحبتی کنم، چه اینکه واقعاً زحمتهای زیادی را برایم متحمل شدند و خجالت میکشم که بتوانم آن حقی را که به گردنم داشتند و آن انتظاراتی را که از من داشتند جبران کنم، بالاخره میبایست توجه شود که وقتی بناست اسلام و قرآن محفوظ بماند، وقتی انتظار میکشیم که فاطمه زهرا(س) ما را شفاعت کند باید که وقتی بر او وارد میشویم تحفهای را بهمراه داشته باشیم تا به فدای حسین(ع) او هدیه کنیم. مادرم، میدانم که بارها میگفتی و میگوئی همه فرزندانم فدای امام حسین(ع) و فدای اسلام و قرآن. میخواهم بگویم که معنی واقعی آن همین است و با آن قامت خمیدهات و با آن چشمهای پر اشک و آهت از خدا بخواه که این مرگم شهادت در راه خدا و بدنبال راه امام حسین(ع) باشد و در این امر صبر کن که خداوند صبر کنندگان را دوست میدارد. این امر خدای سبحان است. همچنین امیدوارم که پدر عزیزم از آن مزاحمتهائی که برایش ایجاد کردهام و یا نافرمانیها، از صمیم قلب راضی بشود و ببخشد. خدا را شکر کنید و بدانید همگی که اگر بناست تقدیری از طرف خدای بزرگ برای همگی ما و من پیش آید بایدکه به آن حکم الهی راضی باشیم و گوشه چشمی خم نکنیم که دشمنان اسلام شاد بشوند، توجه داشته باشید قلب آقا امام زمان(عج) از ما نرنجد و از خدای بزرگ بخواه که این شهادت را قبول کند.
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📓
کپی باذکر صلوات🧡💫
التماس دعا✨🤍