#پویش_آرزو_میکنم_که...
آمین یا رب العالمین🤲
شماهم میتونید شرکت کنید😇
#پویش_آرزو_میکنم_که...
ان شاءالله هر چه زودتر مشکلاتتون حل میشه🤲
شماهم میتونید شرکت کنید
#پویش_آرزو_میکنم_که..
الهی هیچ بچه ای شرمنده پدر و مادرش نکن😔
آمین یا رب العالمین🤲
شماهم میتونید شرکت کنید
#پویش_آرزو_میکنم_که...
آن شاءالله هرچه زود تر مسیرتون پیدا کنید🤲
شماهم میتونید شرکت کنید
#جنازهبرجامکفنشد
هدف یک حرف
چنان ؛ نقطه زن
بود که ضربهاش
سخت قطعی بود
حرف و وعده دیگر
فایده ندارد این بار
نه گذشته است نه
قانع خواهیم شد
این دفعه فقط عمل عمل ...
آسَیِّدِ عَلیَّ آقٰا ۲۹ بهمن ماه ۱۳۹۹
•○●بوی پلاک●○•
آمادهیشهادتبودن✌️🏻
باآرزویشهادتداشتن
فرقمیکنه✨🍃
.4ࢪوزتاشهادتتداداش
.#داداشمحمدحسیݩ🌌 🕊️
بسـم الله الرحمن الرحیـم🍂🧡
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامـہ شهید بزرگواࢪ محــ💖ـــمد حسین کردگاࢪے بخش پنجم:
مرا اینگونه مادرم ساخته که حر باشم و در راه اسلام فدا کنم جان را، در راه هدف امام، زیرا امام عزیزمان میفرماید: «ما باید در راه اسلام فدا شویم». اسلامی که درخشش خون میخواهد و این خون جوانان است که برای آن ریزان است، خونی که رنگ آن، رنگ بهشت و در زیر آن کلید بهشت نهفته است. قرآن میگوید: ای آرامش یافته وجودی که عمل صالح انجام دادی، حق و صبر را پیشه کردی، پندارهای تباهی را به دور افکندی، چشم بگشا و جمالش را مشاهده کن، درحالیکه هم تو از خدا و هم خدا از تو کمال رضایت را دارد، به خیل بندگان خاص خدا داخل شو و ازآنچه خدا وعده داده بود، از آن شمع و به جوی بهشت وعده دادهشده در آی، این بهشتی که خداوند قرآن، اینگونه از او نام میبرد. من میروم تا همانگونه که سرور، شهید بهشتی مظلوم گفت: «بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه». میدانم که شهادت انتخابی است آگاهانه که هر فرد مسلمان برای رسیدن به آن باید مبارزه کند. از مبارزه که بین ظالم و مظلوم است، گریزی نیست مبارزهای که در یکسر مظلوم با شکمی گرسنه، ولی ایمانی قوی و در یکسو ظالم با همه نظام پیچیده و شکم سیر، ولی تهی از ایمان. ما میجنگیم و چیزی برای از دست دادن نداریم، کشته میشویم و به شهادت میرسیم. خدایا! ما جز رضای تو هدفی نداریم، تو شایسته پرستش و عبادت هستی و جز راه تو راه دیگری نخواهیم گزید. خدایا! ما در این مبارزات پیگیر به تو، توکل و از تو، پیروزی و مدد میخواهیم و شهادت را پیشه میکنیم. توای گرگ! آمریکا، اطمینان داریم که از بین خواهی رفت و امام روحی لهالفدا میگفت: «کسی که میگوید دعا کنید که ما شهید بشویم دیگر نمیترسد، از اینکه آمریکا نیرو بفرستد تا آنها را شهید و به شهادت برسانند». امروز روز پیکار است و در کربلای ایران امروز، روز عملکرد آن شعارهایی است که در کوچههای شهر و کشورمان سر دادیم و خلاصه امروز، روز فدا شدن هزاران، هزار جوان مثل علیاکبر است. امروز، روز قطع شدن دست و پای ابوالفضلها است. بعدازاین شهادتها، روز اسارت زینبهاست. من آگاهانه رفتم زیرا خدا به من آگاهی داد تا چنین روزی را با چشم حقیقت ببینم. من بسیجی هستم و به بسیجی بودن خود افتخار میکنم. چراکه بسیج اردوگاه حسین (ع) است، علیاکبرها پرورش میدهد و قاسمها را به کربلا میرساند و جوانانی که وارد این مکان مقدس جبهه میشوند و خدمت میکنند. هیچ زبانی قادر نیست از آنها قدردانی کند، بهجز خداوند سبحان که با شهادت رساندن این عزیزان از آنان قدردانی کند، راستی چه صفایی دارد انسان عملی را انجام دهد که خدا از او قدردانی کند.
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📕
کپی باذکر صلوات🍃💚
التماس دعا💫💛
•○●بوے پلاڪ●○•
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_وچهارم: دوکوهه
وارد شدیم هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم این حس قوی تر می شد ...
تا جایی که انگار وسط بهشت ایستاده بودم
و عجب غروبی داشت.
این همه زیبایی و عظمت بی اختیار صلوات می فرستادم...
آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام
ـ بدجور غرق شدی آقا مهران
ـ اینجا یه حس عجیبی دار، یه حس خیلی خاص ، انگار زمینش زنده است ...
خندید ، خنده تلخ ...
ـ این زمین خیلی خاصه شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن
وجب به وجبش عبادگاه بچه ها بود ...
بغض گلوش رو گرفت
- می خوای اتاق حاج همت رو بهت نشون بدم ؟
چشم هام از خوشحالی برق زد یواشکی راه افتادیم. آقا مهدی جلو و من پشت
سرش.
وارد ساختمون که شدیم رفتم توی همون حال و هوا من بین شون نبودم، بین اونها زندگی نکرده بودم از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم اما اون ساختمون
ها زنده بود ...
اون خاک، اون اتاق ها...
رسیدیم به یکی از اتاق ها
ـ 3 تا از دوست هام توی این اتاق بودن، هر 3 تاشون شهید شدن.
چند قدم جلوتر ...
ـ یکی از بچه ها توی این اتاق بود اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدش همه چیز
یادت می رفت، درد داشتی، غصه داشتی ، فکرت مشغول بود... فقط کافی بود
چشمت به چشمش بیوفته، نفس خیلی حقی داشت ...
به اتاق حاج همت که رسیدیم ایستاد توی درگاهی، نتونست بیاد تو. اشکش رو
پاک کرد چند لحظه صبر کرد چراغ قوه رو داد دستم و رفت ...
حال و هوای هر دومون تنهایی بود یه گوشه دنج ...
روی همون خاک ایستادم به نماز ...
#ادامه_دارد...
#به_وقت_حدیث
✍امام سجاد علیه السلام فرمودند: حق پاهایت بر تو آن است که؛ از آن به عنوان وسیله ای برای رفتن به طرف حرام استفاده نکنی.
📚 رساله امام سجادعلیه السلام