eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
258 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین♥️ مسیر شهادت که هموار می شود،عاشقان طریقت را به جان میشناسند، و وادی تبسم اسمان ،بر هر کس نمی تابد. چه کسی میداند؟ شاید فرمانده در عملیات خیبر ،راه را به نامیِ ابراهیم خود،از میان اب های جزیره مجنون شناخته بود! و چه میدانیم؟از رفتار مخلصان درگاه حق،که چشمانشان چه میدید و طریقت را به چه کردار خود بصیر شدند!؟ اینجاست که همنوایی انسان با ملائک سخت می شود. و فقط نور بر گرداگرد هستی ، مظلومانِ ارض را، فردوس هدیه کرده است.همانجا که همت ،قدم های راسخ خود را برای شکستن همت بیگانگان ،بر مین های مجهول فی ارض برداشت و شهادت ،او را محبوب خیبر کرد. 🖊مریم مجیدی •○●بوی پلاک●○•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁°اگـرمیخواھید‌ حال‌↻خودرا‌💕 ھنگام‌ملاقاتِ‌✨ حضرت‌حجت‌‌♥️•° بدانیـد💭✦... ببینید‌الـان‌⇩ッ درملاقات‌ِبا‌قرآن‌📖 چه‌حالـے‌دارید°❁ 「🦋☔️」 ╔═══🌈🌸════╗ @BOYE_PELAK ╚═══💕🐹════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : اولین قدم غیر قابل وصف ترین لحظات عمرم رو به پایان بود ... هوا گرگ و میش بود و خورشید آخرین تلاشش رو برای پایان دادن به بهترین شب تمام زندگیم به کار بسته بود ... توی حال و هوای خودم بودم که صدای آقا مهدی بلند شد - مهران سرم رو بلند کردم با چشم های نگران بهم نگاه می کرد نگاهش از روی من بلند شد و توی دشت چرخید ... رنگش پریده بود و صداش می لرزید حس می کردم می تونم از اون فاصله صدای نفس هاش رو بشنوم ... توی اون گرگ و میش به زحمت دیده می شد اما برعکس اون شب تاریک به وضوح تکه های استخوان رو می دیدم ... پیکرهایی که خاک و گذر زمان قسمت هایی از اونها رو مخفی کرده بود. دیگه حس اون شبم فراتر از حقیقت بود ... از خود بی خود شدم اولین قدم رو که سمت نزدیک ترین شون برداشتم دوباره صدای آقا مهدی بلند شد، با همه وجود فریاد زد ... ـ همون جا وایسا پای بعدیم بین زمین و آسمان خشک شد توی وجودم محشری به پا شده بود ... از دومین فریاد آقا مهدی بقیه هم بیدار شدن ... آقا رسول مثل فنر از ماشین بیرون پرید چند دقیقه نشستم نمی تونستم چشم از استخوان شهدا بردارم اشک امانم نمی داد ... ـ صبر کن بیایم سراغت ترس، تمام وجودشون رو پر کرده بود علی الخصوص آقا مهدی که دستش امانت بودم ... ـ از همون مسیری که دیشب اومدم برمی گردم گفتم و اولین قدم رو برداشتم ... ...
•°🌸✨ -محکم‌باش پشت‌تموم‌آرزوهات‌خـُداوایساده! +پ.ن:تاپشتیبانت‌خـُدا‌ست؛ نترس‌محکم‌بـروجلو خداهمیشه‌هواتوداره'!:)🌱 ﴿ٻۅے پݪاڪــ﴾🕊🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 من هر قدمم نذر با خالق مرا این عهدی‌سٺ می گویم شیرینی این دعا بہ از هر شهدی‌سٺ ❣ ✨سلام صاحب الزمان✋🏻 ---°•🌺بوے پلاڪ🌺•°‌---
ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﺠﯿﺒﯿﺴﺖ..! ﺟﻤﻠﻪ ی "ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﻣﺪﺍﺭﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ" ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺗﺎ "ﺍٔﻟَﻢﯾَﻌﻠَﻢﺑِﺄﻥَّﺍﻟﻠّﻪَﯾَﺮﯼ" ﺁﯾﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿند؟!😔 •┈┈••✾••بوے پلاڪ•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●🌹🌱● 🌱 امام‌حسن‌مجتبے‌علیه‌السلام: همانا محبّت و دوستى با ما (اهل بیت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان ـ از نامه اعمال ـ مى شود، همان طورى که وزش باد، برگ درختان را مى ریزد.‌ 📚کلمه الإمامُ الْحَسَن (علیه السلام): ۷، ص ۲۵، بحارالأنوار: ج ۴۴، ص ۲۳، ح ۷٫ ◦•●◉✿•بوے پلاڪ✿◉●•◦
☘ 🍃 ••✾•🌿بو؁ پلاک 🌿•✾••
🌿 یه جوری خوب باش که وقتی دیدنت😍 بگن: این زمیني🌍 نیست قطعا میشه..♥️:)•• 🥀 🌼🍃بوے پلاک🍃🌼
🍃امام باقر عليه السلام می فرمایند: 🌱‌‌[هيچ شرافتى (افتخارى) چون بلند همّتى نيست.]🌱 👈لا شَرَفَ كبُعدِ الهِمَّةِ.....🖇 📚بحارالانوار، جلد۷۸، صفحه۱۶۲ ◦•●◉✿•بوے پلاڪ✿◉●•◦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : دست های خالی با هر قدمی که برمی داشتم اونها یک بار، مرگ رو تجربه می کردن اما من خیالم راحت بود ... اگر قرار به رفتن بود کسی نمی تونست جلوش رو بگیره ... اونهایی که دیشب بیدارم کردن و من رو تا اونجا بردن و گم شدن و رفتن ما به اون دشت هیچ کدوم بی دلیل و حکمت نبود... چهره آقا رسول از عصبانیت سرخ و برافروخته بود. سرم رو انداختم پایین، هیچ چیزی برای گفتن نداشتم خوب می دونستم از دید اونها حسابی گند زدم... و کاملا به هر دوشون حق می دادم . اما احدی دیشب و چیزی که بر من گذشته بود رو باور نمی کرد ... آقا رسول با عصبانیت بهم نگاه می کرد تا اومد چیزی بگه آقا مهدی، من رو محکم گرفت توی بغلش ... عمق فاجعه رو تازه اونجا بود که درک کردم ، قلبش به حدی تند می زد که حس می کردم الان قفسه سینه اش از هم می پاشه ... تیمم کرد و ایستاد کنار ماشین و من سوار شدم ... ـ آخر بی شعورهایی روانی چند لحظه به صادق نگاه کردم و نگاهم برگشت توی دشت ایستاده بودن بیرون و با هم حرف می زدن هوا کاملا روشن شده بود که آقا مهدی سوار شد ... ـ پس شهدا چی؟ نگاهش سنگین توی دشت چرخید ـ با توجه به شرایط ممکنه میدون مین باشه هر چند هیچی معلوم نیست دست خالی نمیشه بریم جلو. برای در آوردن پیکرها باید زمین رو بکنیم اگر میدون مین باشه یعنی زیر این خاک، حسابی آلوده است و زنده موندن ما هم تا اینجا معجزه . نگران نباش به بچه های تفحص موقعیت اینجا رو خبر میدم ... آقا رسول از پشت سر، گرا می داد و آقا مهدی روی رد چرخ های دیشب دنده عقب برمی گشت ... و من با چشم های خیس از اشک محو تصویری بودم که لحظه به لحظه محو تر می شد ... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 🖤 عُمـــــرے زدیـــــم از دل صــــــــــدا بابــــــــــ الحـــــوائج‌ را... ▪️ ایـــــام شهادتــــــــــ امـــــام ڪـــــاظم علیـــــه السلام تسلیت •بوے پلاڪ🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا