eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
256 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀 خوشبختهای واقعی بودند کاش درکی از این خوشبختی داشتیم... 🥀🥀🥀
جاتون خالی برف اومده خدایا شکرت
خداوندابه‌ من‌ توانایی عطاکن‌، تاتوراهرلحظه‌ بیشتردوست‌ بدارم؛ وتمام‌ کارهایم‌ رابه‌ نیت‌ خالصانه‌ برتو‌ انجام‌ دهم ..
ای که مراآفریدی‌،کمک‌ کن‌ تابتوانم‌ خودرالایق‌ پرواز به سویت‌ بدانم..
خداوندا‌ شوق‌ شتاب‌ِآمدن به سویت راهرلحظه‌ برمن‌ نصیب‌ وبسیارگردان‌.. :)
ای‌ مهربان‌ ترین‌ مهربانان‌، نگاهی :)
🌿🌿🌿در سفر اصفهان، روزی در چهل ستون، امیر را برافروخته دیدم. گمان بردم که از سرحدی(=مرز) خبر بدی رسیده؛ اما معلوم شد که فرزندان صادق رنگ­آمیز و محمد کله­پز، از بیماری آبله مرده‌اند. امیر از آنان مؤاخذه کرد که چرا با وجود آن که دولت مایه‌ی آبله‌کوبی را فرستاده و در معابر هم جار زده‌اند که اطفال را آبله کوبید، قصور کرده‌اند؟ پس گفت: « از هر یک پنج تومان گرفته، مرخص کنید و پول را در صندوق خاص خرج مریضان بگذارید.» چون توانایی پرداخت آن را نداشتند، امیر دستور داد که از کیسه‌ی خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شده باشد. بعد من به امیر گفتم: این [که] مطلبی نبود که این قدر شما را مشتعل کرده بود؟! امیر فرمود: شاهزاده، تعجب دارم که شما شنیدید دو نفر بی­جهت تلف شدند و به شما تأثیر نکرد. از این سخن امیر من بسیار شرمنده شدم....»🌿 سالروز بزرگمرد 🌹 گرامیباد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 بارش نخستین برف زمستانی در آسمان شهر قم از نمای حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله علیها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای امیرکبیر و فروشنده‌ای که جنس خارجی می فروخت. فروش کالای خارجی خیانت به ایران است! سالگرد شهادت 🌹 گرامی....
🌹🌹🌹در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۲ در عملیاتی که در جزیره مجنون طلاییه انجام شد . تعدادی از رزمندگان و همچنین شهید پاسدار سید هاشم احمدی شیخ شبانی هم در اون عملیات حضور داشت. رزمندگان به همراه شهید سید هاشم احمدی به سمت جلو و به سمت دشمن حرکت میکنند با تعداد زیادی از نیروهای بعثی روبرو میشوند مهمات آنها تمام میشود تعداد زیادی زخمی می شوند و رزمندگان تصمیم میگیرند به عقب برگردند .شهید سید هاشم به همراه دیگر رزمندگان درحال برگشت به سمت سنگر ها بودند که یک نفر از بعثی ها تیری در پای شهید سید هاشم احمدی میزند ، شهید سید هاشم احمدی به سختی بلند میشود و به راهش ادامه میدهد اما بعثی ها تیر دوم را در پای دیگر شهید شلیک میکنند . او از پا می افتد .بعثی ها به دور او میروند و او را به شهادت میرسانند اما پیکر پاک و مطهر شهید را به رزمندگان ایرانی نمی دهند... 🌹
گفت و گوی دو جنین تو رحم مادر.... اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.... این مکالمه چقدر آشناس... 💚 تا حالا بودن خدا را اينطوري و به این سادگي حس نكرده بودم❤️
⭕میدانست میزنندش⭕ ، ولی از محافظ خبری نبود. کلت بهش داده بودند اندازه چماق. آرزو به دل ماندیم یک بار ببندد به کمرش. پدرش حمایل هم برایش خریده بود، ولی نمی بست. یا توی کیف بود یا صندوق عقب ماشین. توی محل کار هم میداد بچه ها برایش بیاورند. یک بار عصبانی شدم، بهش گفتم «من دلم مدام میلرزه، چرا اسلحه نمیبری با خودت؟» گفت «مامانی، این رو دستمون میگیریم که دل شما خوش باشه، والا اون کسی که بخواد من رو بکشه، از این ماسماسک میترسه؟ اگه قراره باشه اجازه بده من کلت بکشم که دیگه تروریست نیست.» مطمئنم زمان ترور هم همراهش نبود. سالگرد دانشمند🌹 گرامیباد...