eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
258 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
46.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای بسیار زیبا ی این نوجوان که میتواند تقلید صدای ۲۰ قاری جهان را بکند شنیدن آن بسیار لذت بخش است🙏🙏🙏🙏
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
. . .
بھ همان برف کھ بر گنبدِ تو بوسه زده بی قرار است دلم ، صحن و سرا میخواهد ❤️
🍃 لُطفاََ دَر میانِ نِگاه‌هایِ مُختَلِفی کہ بہ خود جَلب مے‌کُنید مُراقِب چِشمان گِریانِ امام‌زَمان(؏ـج) باشید' چہ خانُم هَستید چہ آقا..(: 🤲
حاج‌آقاپناهیان‌مے‌گفت: توۍدلت‌بگوحسین(ع)نگاهم‌میڪنہ عباس(ع)نگاهم‌میڪنہ حتےاگرم‌اینطورنباشہ خدابہ‌حسین‌میگـه: حسینم... نگااین‌بندمو خیلے‌دلش‌خوشہ ناامیدش‌نڪن‌‌‌‌... یہ‌نگاهیم‌بهش‌بڪن این‌خیلی‌مطمئن‌حرف‌میزنه‌ها
🌱🌱🌱 حالا رفتار خودم را ببینم ! جلو پدر و مادر هر طور خواستم مینشینم موقع صدا زدن هان میگویم صدایم را بلند میکنم ! جلوتر از آن ها حرکت میکنم! دلشان را میشکنم تازه ادعا دارم خیلی مذهبی ام و عاشق شهدا ! خدا از ما خواسته فبالوالدین احسانا ! بدون چون و چرا .... ازمون خواسته ! اما بهونه های من ؟ اونا پیرن ! درک نمیکنن بداخلاقن چرا نمیخوام بفهمم که تربیت من مقام من تو همین سختی هاست ! خدا شرط و شروط نذاشته گفته حتی کافر هم باشن باید احترامشون رو نگه داری چقدر بی معرفتم حرف خدارو گوش نمیدم هیچ تازه بهانه میارم.... 🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥در ثواب نشر ویدئو سهیم باشید💥 🔸صحبت های قابل تأمل خانمایی که عشق امام زمانو در قلبتون دارین و دوست دارین امام زمان ازتون راضی باشن فقط بخاطر خدا و امام زمان.... این بحرانو دریابید و الان که آینده تاریخ شیعه به تصمیم شما وابسته است مجاهدت فرزندآوری کنید 😭
❣روزی رفتیم «خانه عمه » تا علی آقا با مادرش تماس تلفنی بگیرد حال و احوالی بپرسد آن روز ، ‏علی آقا شماره را گرفت و با مادرش صحبت کرد من متوجه رفتارش بودم دو زانو نشسته بود، مثل اینکه مادرش روبه روی اوست   آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفت وگو می کرد که این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد من هیچ وقت این روز را فراموش نمی کنم که از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت کرد... 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا برای تعجیل در توسط پسر بچه ۸ ساله فقط ببینید با چه سوزی برای آقا دعا میکنه😭💔 یه مجلس رو دست گرفته ماشاءالله 😭 🌷❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖🌷
❇️ اشاره روزنامه ایران به لباس گرم رهبر انقلاب برای مصرف بهینه گاز تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️
🍃🍃🍃 گفتم: اصلا چرا باید این قدر خودمون رو زجر بدیم و پسته بشکنیم پاشیم بریم بخوابیم با وجود اینکه محمود هم مثل من تا نیمه شب کار می‌کرد و خسته بود گفت: نه، اول این‌ها رو تموم می‌کنیم بعد می‌رویم بخوابیم هر چی باشه ما هم باید اندازه خودمان به بابا کمک کنیم... 🌹
همیشه‌ همرنگ‌ جماعت‌ نشو؛ عده‌ ای‌ همرنگ جماعت‌ شدن‌، تبدیل‌ شدن‌ به‌ قاتلان‌ حسین‌ِ فاطمه‌(س)..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش سپاه پاسداران به بازی 😄 میدونید سپاه تو کدوم لیست قرار گرفته؟! همون لیستی که نلسون ماندلا، رهبر آزادی خواه آفریقا ده‌ها سال درش حضور داشت. ــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش سپاه پاسداران به تروریست شدن توسط اروپایی‌ها 😂 🔹خودتونو با هشتگ زدن خسته نکنید واکنش سپاه همینه که می‌بینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی کریمی باز هم رسوا شد 🔹️ «ماندانا بیات»: نه کشته شده و نه دستگیر شدم؛ ماجرای «مهنا کاملی» ساختگی است. 🔹️علی کریمی در جدیدترین دروغگویی‌هایش با انتشار یک عکس از دختری که آن را «مهنا کاملی» نامیده، مدعی شد که او بیش از یک ماه است که در ورامین به دلیل شعارنویسی با ضرب و شتم دستگیر و ربوده شده و در شرایط بسیار بدی قرار دارد! 🔹️این در حالی است که پیگیری‌های خبرنگاران نشان می‌دهد، صاحب این عکس ساکن شهر رشت است و نام وی نیز برخلاف ادعای علی کریمی «مهنا کاملی» نبوده و «ماندانا بیات» می‌باشد. 🔹️«ماندانا بیات» دختر ساکن شهر رشت با انتشار ویدئویی ادعاهای دروغ علی کریمی را رد کرده و می‌گوید: من و خواهرم نه کشته شده و نه دستگیر شده‌ایم؛ «مهنا کاملی» شخصیتی که با عکس‌های ما به عنوان یک معترضِ کشته شده، معرفی شده ساختگی است و این دروغ‌پراکنی‌ها با هدف بازی با احساسات مردم انجام می‌شود.
1_1284167529.pdf
12.8M
🔰 فایل پی‌دی‌اف سه کتاب کاربردی؛ 1⃣ ترگل ( بیست دلیل عقلی و روانشناسی برای) ✍ نویسنده: عماد داوری دولت آبادی 2⃣ شاخه نبات ( راهکارهای کنترل و نگاه) ✍ نویسنده: عماد داوری دولت آبادی 3⃣ اینترنت پاک (چگونه از فرزندانمان در برابر آسیب های فضای مجازی محافظت کنیم؟ راهکارهای محیطی، تربیتی و فنی) ✍ نویسنده: عماد داوری دولت آبادی
🔻 روزی یکی از نیروهای شیطان به او گفت : فرمانده چرا اینقدر خوشحالی؟! مگر گمراه کردن این‌ها چه فایده‌ای داره؟! شیطان جواب داد: اینها را که غافل کنیم امامشان دیرتر می‌آید... دوباره پرسید: آیا ما موفق بوده‌ایم؟! شیطان خنده‌ای کرد و گفت: مگرصدای گریه امامشان رانمیشنوی...! ''چقدر این جمله دردناکه 💔'' اینجا.گناه.ممنوع📗🖇 برای ترک گناه، هنوز ✔️
خادم الشهدای عزیز با فرا رسیدن ماه مبارک رجب ومیلاد باسعادت جوادالائمه فرزند عزیز امام هشتم غریب الغربا ومیلاد امیرالمومنین علیه السلام تصمیم داریم در شب 14بهمن موکبی در مقابل مسجد جوادالائمه علیه السلام برپا کنیم جهت برپایی این موکب به کمکهای نقدی و غیر نقدی شما نیاز داریم نذر هر خادم یک ظرف عدسی ویک عدد شیرینی برای خشنودی امام زمان عج وشهدا ان شاءالله 5041721087592821 بانک رسالت لیلا پیرآور منتظر اعلام آمادگی شما عزیزان هستم اجرتان با چهارده معصوم علیهم السلام
💥زمستون بود منتظر بودم که مجتبی از جبهه برگرده شب شد و هر چه به انتظارش نشستم نیومد تا اینکه خوابم برد صبح زود بلند شدم تا برم نون بگیرم وارد حیاط که شدم  همه جا رو برف پوشانده بود هوا خیلی سرد شده بود درب خونه رو که باز کردم ، دیدم پسرم توی کوچه خوابیده بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟ سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم گفتم: پس چرا در نزدی بیام باز کنم؟ گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبی خوابیدین ممکنه با در زدن من هُل کنین واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم پشت در خوابیدم که صبح بشه...  🌹
❤️ درباره ماجرای ازدواج والدین فقیه محقق مقدس اردبیلی نقل می کنند: پدر جناب مقدس اردبیلی آمده بود، از آب جاری مشک را پر کند، دید سیبی بر آب روان است، گرفت و میل کرد، بعداً پشیمان شد که این سیب البته مالک داشته، بی اجازه او چرا تصرف کردم؟ حرکت کرد، مسیر آب را گرفت به بالا رفت تا رسید به جایی که آب از باغی که درخت سیب داشت بیرون می آمد، صاحب باغ را گفت :سیبی که بر آب روان بود من خوردم، از من راضی باش. گفت:ابداً راضی نیستم. گفت:قیمتش را می دهم. گفت:راضی نمی شوم. صاحب باغ گفت:من به یک شرط از تو راضی می شوم که دختری کور، کچل، لال، گنگ و مفلوج از پا دارم! اگر حاضری با او ازدواج کنی، من از تو راضی می شوم والا راضی نمی شوم! پدر مقدس اردبیلی چون دید چاره ای ندارد از غایت ایمانش قبول کرد و تن به این ازدواج داد، صیغه عقد را جاری کردند، سپس با مشاهده کردن دختری زیبا بر خلاف گفته های صاحب باغ به نزد آن رفت و گفت:آن دختری که برای من وصف کردی این نیست. گفت:این همان است، چون دیدم جدیت داشتی که برای خوردن یک سیب رضایت بگیری و من مدت ها انتظار داشتم که این دختر را به مثل شما شخصی شوهر دهم، اما گفتم کور است؛ یعنی هنوز چشمش نامحرم را ندیده و گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرم ندیده و گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم از پا مفلوج است؛ یعنی تنها از خانه بیرون نرفته است! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مرحوم آیت الله بروجردی(ره) درباره ماجرای ازدواج خود این گونه می گوید: در اصفهان تحصیل می کردم، اساتید آن روز اصفهان کم نظیر بودند، مانند آیت الله کلباسی، مرحوم آقا سیدباقر درچه ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی. من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم، همواره مایه های علمی من بالا می رفت که نامه ای از پدر دریافت کردم-پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می کرد-، در نامه آمده بود:حسین عزیزم به بروجرد بیا، من وسایل عروسی تو را فراهم کرده ام. نامه ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت:فکر نمی کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده است:«و بِالوالدین احساناً». بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:حالا می خواهی بروی برو! آیت الله بروجردی بعدها گفتند:بروجردی شدن (یعنی به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله های بلند علمی) مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت!
🌻🍃 در دوران دانشجویی استاد نازنینی داشتیم. تلاش می‌کرد حرف‌های درشت اجتماعی را به گونه‌ای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد. روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بی‌مقدمه و بدون احوال‌پرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت: اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت می‌گفت زیپت بازه، چی کار می‌کردی؟ پسره گفت: "زود چک‌اش می‌کردم." استاد گفت: "اگر نفر دوم هم می‌گفت زیپت بازه، چطور؟" پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک می‌کردم." استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که می‌دیدی، می‌گفت زیپت بازه، چطور؟" پسره گفت: "شاید دیگه محل نمی‌ذاشتم." استاد ادامه داد‌: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد می‌شد، یه نگاه به زیپت می‌انداخت و می‌خندید. اون موقع چی‌کار می‌کردی؟" پسره هاج و واج گفت‌: "شاید لباسم رو می‌انداختم روی شلوارم." استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد : "حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟" پسره گفت: "نه! ترجیح می‌دم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه." استاد یهو برگشت با حالتی خنده‌دار گفت: "دِ لامصبا! انسان این‌جوریه که اگر هی بهش بگن داری گند می‌زنی، حالا هرچی باشه، باورش می‌شه داره گند می‌زنه. امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد می‌شد، کلی بوق و چراغ می‌زد. آخر سر هم با صدای بلند داد می‌زد که: "بتمرگ تو خونه‌ات با این دست فرمونت." خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دست‌فرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا می‌ره! پس‌فردا می‌خواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگی‌تون یه دختر بی‌اعتماد‌به‌نفس باشه یا یکی که اعتمادبه‌نفسش به شما انرژی بده؟" جهانی که برای زنان جای بهتری باشد، آن جهان برای مردان نیز جای بهتری خواهد بود...
🌕 رفقا بیاین احترام به والدین رو از شهدا یاد بگیریم مادر شهید حسن باقری می گفتند: حسن خیلی تند و تیز راه می رفت اما هر وقت با من راه می یومد ، آروم قدم بر میداشت که از من جلوتر راه نره... اونا کجا ، ما کجا؟! اونا جلو مادرشون راه نمی رفتن ، من صدام رو روی مادرم بلند می کنم شهید ماهانی با اینکه یه دستش قطع شده بود توی خونه رخت می شست وقتی مادرشون اعتراض می کردند ، با ادب می گفت: مادر! من خجالت می کشم توی خونه باشم و شما کار کنید... اونا منتظر بودند که پدر و مادرشون کاری ازشون بخواد تا انجام بدهند ، اما من از زیر خواسته های پدر و مادرم فرار میکنم رفقا ! زمانی به جایی می رسیم که , دعای پدر و مادر پشت سرمون باشه بیایم مثل شهدا بشیم بیایم به پاس زحمتایی که پدر و مارمون برای ما کشیدن ، نوکری شون رو کنیم بخدا زندگیمون نورانی میشه ... 🌑🌒🌓🌔🌕
من که نمی‌دانستم حسن آقا سفرهای خارج از کشور می‌رود و از جایگاه ایشان اطلاعی نداشتم اما بعد از یک غیبت طولانی، مشخص بود به ماموریت رفته‌اند، اما پس از بازگشت در اولین تماس از من می‌پرسید مادر نان گرم برایت بگیرم؟ چیزی نیاز داری، برایت تهیه کنم؟ با توجه به جایگاه ویژه در صنعت موشک‌سازی کشورمان، ایشان همواره خود را دست‌بوس و پابوس پدر مادر می‌رفتند...