♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_صدوپنجاه_وپنج
°•○●﷽●○•°
روی هر عکسش زوم میکردم و چند ثانیه بهشون خیره میشدم خندید و گفت : فاطمه جانم من پیشتم واسه چی عکسام و نگاه میکنی؟
_آخه نمیتونم به خودت نگاه کنم !
+چرا نمیتونی؟
_آخه چشم هات نمیزاره !
+چرا چشم هام نمیزاره ؟
برگشتم سمتش و به چشماش زل زدم
منتظر نگاهم میکرد،خواستم بحث و عوض کنم.
_آلبوم بیارم عکس ببینیم؟
+بیار ببینیم
آلبوم های خانوادگی و آوردم.
نصف عکس هارو دیدیم و بیشتر اعضای خانواده و فامیل و بهش معرفی کردم.
برگشت و گفت : عکسی از خودت نداری؟
آلبوم عکس های بچگیم و آوردم و دادم دستش.
با لذت به عکس ها نگاه میکرد. به یک عکس رسید
پرسید :این کیه؟
نمیدونستم چه جوابی بدم
به پسر بچه ای که اشاره کرده بود زل زدم .تو عکس بغل مصطفی بودم
_مصطفی
چند ثانیه مکث کرد
و سراغ عکس های بعدی رفت.
از عکس هایی که با مصطفی گرفته بودم به سرعت میگذشت. سراغ عکس های نوجَوونیم رفت که آلبوم رو ازش گرفتم.
با تعجب گفت :عه داشتم نگاه میکردما،چرا گرفتی؟
_آخه توعکس های نوجوونیم یخورده زشتم
زد زیر خنده و آلبوم و از دستم گرفت
سعی کردم از دستش بگیرم که گفت : فاطمه پاره میشه ها،بزار ببینم دیگه
_محمد اذیت نکن دیگه میبینی بهم میخندی...
آلبوم رو داد بهم و گفت :باشه بیا نمیبینم
قیافم و مظلوم کردم و گفتم :قول میدی بهم نخندی؟
+چرا بخندم آخه؟بده ببینم
آلبوم رو باز کرد و شروع کرد به دیدن عکس ها،به یه عکس زشتم که رسیدیم دستم و به صورتم گرفتم و گفتم :ای خدا آخه چرا این هارو نسوزوندم ؟
یهو صدای خنده اش بلند شد که گفتم : دیدی دیدی خندیدی بهم ! اصلا قهرم!
بیشتر خندید
قیافم و ناراحت نشون دادم که گفت : آخه اصلا دلیلی نداره واسه عکست خندید. خیلی قشنگن. درست مثله الانت خوشگل بودی. البته الان خیلی خانوم و خوشگل ترشدی ولی بچگی هاتم خیلی بامزه بودی .
وقتی چیزی نگفتم ادامه داد: تو عکس های نوجوونی من رو ببینی چی میگی آخه؟مطمئنم اگه ببینیشون از اینکه عاشقم شدی پشیمون میشی!یک خلال دندونی بودم واس خودم.
با اینکه از حرف هاش خندم گرفته بود با صدایی جدی گفتم : پشیمون شم ؟ مگه من عاشقت شدم که پشیمون شم؟
آلبوم و کنار گذاشت و گفت :نشدی؟
لبخند مرموزی زدم و گفتم:نه
جدی شد و گفت :باشه
با اینکه ترسیدم حرفم و باور کرده باشه قیافم و تغییر ندادم و جدی بودم .از جاش بلند شد . خدا خدا میکردم ناراحت نشده باشه .رفت سمت در اتاق و گفت :من برم پیش مامان
_نرو
+چرا نرم؟
بمون یخورده نگات کنم.
لبخندی زد و روبه روم نشست.
یخورده که گذشت گفت:اجازه هست همینطوری که شما نگام میکنی من به حفظ قرآنم ادامه بدم؟
از جام بلند شدم و یه قرآن براش آوردم و بهش دادم
+چرا اون قرآن و به من دادی؟
همونطور که بهش نگاه میکردم گفتم :نمیدونم!
چیزی نگفت و قرآن و باز کرد. به آیه ها نگاه میکرد و زیر لب آروم میخوند.
نمیدونم چقدر گذشت ولی هنوز مشغول خوندن قرآن بود. دلم میخواست حتی جزئیات چهره اش رو تو ذهنم ثبت کنم. چون نگاهش به من نبود میتونستم راحت حرف هام و بهش بزنم.
_محمد من خیلی دوستت دارم. اونقدر دوستت دارم که حتی وقتی روبه روم نشستی و نگاهت میکنم دلم برات تنگه .اونقدر دوستت دارم که نمیتونم به غیر از تو به کسی یا چیز دیگه ای فکر کنم. شب ها با فکر تو خوابم میبره، صبح ها به یاد تو بیدار میشم. وقت هایی که به تو فکر میکنم حالم خیلی خوبه. بعد از حرف زدن با تو،تا چند روز لبخند از روی لبم کنار نمیره،وقتی کنارمی قلبم تند میزنه. دلم میخواد بشینم و فقط نگات کنم، به جبران روز هایی که اجازه نگاه کردن بهت و نداشتم.
از وقتی شروع کردم به حرف زدن، دیگه نخوند. فقط به قران نگاه میکرد.
آرومخندیدم و ادامه دادم: راستی، عطری که بیشتر اوقات میزنی و خریدم.
مامان چندتا ضربه به در اتاق زد و گفت : فاطمه ،بچه ها الان میان ها! میوه ها رو تو ظرف نچیدی .
محمد با خنده قرآن و بوسید و بستش. با احترام قرآن و سر جاش گذاشت
کنار ریحانه و سارا نشسته بودیم.
سارا بخاطر کارشوهرش چند وقتی و از تهران به ساری اومده بود.داشت با ذوق از لباس جدیدی که خریده بود تعریف میکرد. ریحانه هم با اشتیاق به حرف هاش گوش میکرد.
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
@montazer_shahadat313
#تلنگرانه ✨
❤اگه یه روز خدا بهم یه "دخـتـــــر "داد....
♦️عمرم و صرفش میکنم تا یادش بدم که اوج زنونگی کنیز حضرت زهرا بودنه
❌نه لباسای خوشگل پوشیدن برا نامحرم
❌نه نگاه کردن به نامحرم
❌نه وقت گذاشتن برا ارایشگاه و کلاس رقص
♦️بهش یاد می دم
عاشق باشه عاشق امام علی...
عاشق صفاتشون تا بگرده و بگرده و عشقش رو از نوکرای امام حسین پیدا کنه از اونا که واقعا مَردن . از اونا که سعی می کنن یکم شبیه مولاشون باشن
♦️بهش یاد می دم از همون روز اول چادر سرش کنه و زیباییش رو به همه نشون نده ولی تو خونه موهاشو خوشگل می بندم و لباس خوشگل تنش می کنم تا بدونه جلو مَحارِمش باید خوشگل بگرده😊
♦️بهش یاد می دم که خودشو پاک نگه داره
❌بهش یاد می دم هیچوقت با نامحرم شوخی نکنه
♦️بهش می گم تا بدونه
تموم درد و غم های دنیا رو می شه پای روضه ی بی بی سه ساله فراموش کنه
♦️اگه یه روز دختر دار شدم یه جوری تربیتش می کنم که لایق کنیزی امام زمانش باشه 🌟
♦️بهش یاد می دم که مثل حضرت رقیه عاشق باباش باشه عاشق بهترین مرد زندگی 🌟
♦️بهش می گم که خیلی دوستش دارم تا محبت رو از نامحرم ها گدایی نکنه 🌟
♦️بهش می گم تا بدونه همیشه خدا کنارشه
براش به جا اهنگ و موزیک ،قرآن می زارم تا عاشق خدا بشه عاشق صدای قرآن بشه تا همیشه پـــــاک بمونه....
❤❤❤در آینده ان شاءالله...
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا به
@montazer_shahadat313
♦️رئیس اطلاعات داعش به هلاکت رسید
🔹ریاست امنیت ملی افغانستان اعلام کرد اسدالله اورکزی رئیس اطلاعات گروه تروریستی داعش در یک عملیات ویژه در افغانستان کشته شده است.
🔻اورکزی مسئول عمومی اطلاعات داعش در افغانستان بود که به دلیل کشتار بیرحمانه به قصاب داعشی نیز معروف بود. همچنین گفته میشود که وی مسئول حملات خونبار بر اجتماعات و گردهماییهای غیرنظامیان در افغانستان است.
@montazer_shahadat313
#انتخابات
#آمرین
⚠️ جناب #احمدی_نژاد چرا نزدیک #انتخابات ۱۴۰۰ دارید به #دشمنان پالس میدید⁉️🤔
🔴 این #انقلاب با خون #شهدا🌷بدست اومده❗
@montazer_shahadat313
شنیدیم هممون کہ
لَئِن شَڪَرتُم لَاَزیدَنَڪُم...
یا نسخہ فارسیشو
ڪہ شڪر نعمت نعمتت افزون ڪند...
و بہ راستی چہ نعمتی بالاتر از تمسڪ بہ ولایة امیرالمؤمنین و اولادشان؟؟
این روزها زیــــــــــاد تڪرار ڪنید:
🌱الحمدللہ الذے جعلنا من المتمسڪین به ولایة امیرالمؤمنین و اولادهم اجمعین |علیهم السلام|🌱...
#لک_الحمد_الهنا
#غدیر
#فقط_به_عشق_علي
@montazer_shahadat313
آشفتهام چو پیرغلامی که از غمت
یک عمر گریه کرد ولی کربلا نرفت
#غدیر
@montazer_shahadat313 🌱🌱💚❤️
#سلام_مولای_من
تکلیف این دلـ💔ـی ...
که برایتـ❤️ـ گرفته چیست❓
از اشتباه و معصیتم ...
درگذر بیا❗️
@montazer_shahadat313
#شهیدانه🌱✨
خانوادهی هادی میگویند او ویژگی های خاصی داشت :
همیشه دائم الوضو بود.
مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت.
اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.
وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.👌
هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت .ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.✨
از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد.
✨شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری
#از_رفاقت_تـا_شـهادتــღ
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@montazer_shahadat313
#معرفے🖇🥑^-^
معرفی کتاب>~<🌓🌿
~~~~~~~~~~~~
•دنیای سوفی^^🐠
•عقاید یک دلقک^^💦
•شب های روشن^^🌚
•ملت عشق^^💕
•صد سال تنهایی^^🍋
•داستان من^^🐻
@montazer_shahadat313