•ـــــــــــــہہ۸ـہہــ💔ــہہ۸ـہہـــــــــــــ•
مےدآنۍآقـآجآنـــ✋
خوآبمآندهہایمـ🥀
ازهمــآنرۅزاوݪـ¹😔
همــآنرۅزدرسقیفــہ😔
همــآنمـوقعڪناردرخآنهہ🏡
مےدآنۍآقـآجآنـــ✋
اگــرخــوابنبودیمـ🥀
@BOYE_PELAK
*سـ✋🏻ــلام امام زمانم* 💚
🦋 آقا ســ✋🏻ـلام
از شما سپاسگزارم 🙏🏻
که هر صبح رخصت میدهید
سلامتان کنم، یادتان کنم... 🥰
🦋 من با این سلام ها
تازه میشوم
جان میگیرم☺️
و
یادم میآید
جان پناه دارم
راه بلد دارم...💛🌺
🤲🏻الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
صبحت بخیر مولاے من
🌼🌸
•┈┈••✾•✨♥️✨•✾••┈┈•
✨•°خدایا ما هم دلمان میخواهد
نور چشم اولیا، بقیة الله (عج) را،
آنچه را که تو براے ما باقے گذاشته
اے را ببینیم و به او نزدیک شویم
گرچه آزارش میدهیم گرچه بوے
ما، رنگ ما، حالت هاے ما، آداب ما
جداً آزاردهنده است ولے چه کنیم
ما او را دوست داریم....
تو عنایتے کن.
#استادعلےصفائےحائرے
#اللهمعجللولیکالفرج
•○●بوی پلاک●○•
--اونایے کھ صـٰاحب ندارن،
امید رسیدن بھ ساحل ندارن(:🌱
حاجحسینیکتا
@BOYE_PELAK
🌈♥️
نام:
نام خانوادگی:
نام پدر:
تاریخ تولد:
تاریخ شهادت:
تو این همه نداری
گویی همه چیز داری،
ما این همه داریم
و گویی هیچ نداریم...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@BOYE_PELAK
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_پنجاه_وششم: ساعت به وقت کربلا
بی حس و حال تر از همیشه روی تخت دراز کشیده بود. حس و رمق از چشم هاش
رفته بود و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد هر چی لب هاش رو تر می کردم،
دیگه فایده نداشت، وجودش گر گرفته بود.
گریه ام گرفت بی اختیار کنار تختش گریه می کردم حالش خیلی بد بود خیلی
...
شروع کردم به روضه خوندن هر چی که شنیده بودم و خونده بودم از کربلا و
عطش بچه ها اشک می ریختم و روضه میخوندم از علی اکبر امام حسین که
لب هاش از عطش سوخته بود از گریه های علی اصغر و مشک پاره ابالفضل العباس
معرکه ای شده بود ...
ساکت که شدم دستش رو کشید روی سرم بی حس و جان، از خشکی لب و گلو
صداش بریده بریده می اومد...
- زیارت ... عاشورا ... بخون ...
شروع کردم ، چشم هاش می رفت و می اومد ...
- " اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِ اللهِ ... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ ... اَلسََّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ
اَمیرِالْمُؤْمِنین ...
به سلام آخر زیارت رسیده بود ...
- عَلَیْکَ مِنَّى سَلامُ الله اَبَداً ...
چشم های بی رمق خیس از اشکش چرخید سمت در قدرت حرکت نداشت اما
حس کردم با همه وجود می خواد بلند شه با دست بهم اشاره کرد بایست ایستادم...
دیگه قدرت کنترل خودم رو نداشتم، من ضجه زنان گریه می کردم و بی بی ...
دونه دونه با سر سلام می داد دیگه لب هاش تکان نمی خورد اما با همون سختی
تکان شون می داد و چشمش توی اتاق می چرخید.
دستم رو گرفتم توی صورت خیس از اشکم ...
- اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ... وَعَلى عَلِىَِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلى اَوْالدِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلى ...
سلام به آخر نرسیده، به فاصله کوتاه یک سلام چشم های بی بی هم رفت ...
دیگه پاهام حس نداشت خودم رو کشیدم کنار تخت و بلندش کردم از آداب میت
فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم ...
نفسم می رفت و می اومد و اشک امانم نمی داد ساعت 3 صبح بود ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_پنجاه_وهفتم: محشری برای بی بی
با همون حال، تلفن رو برداشتم نمی دونستم اول به کی و کجا خبر بدم اولین
شماره ای که اومد توی ذهنم خاله معصومه بود
آقا جلال با صدای خواب آلود، گوشی رو جواب داد اما من حتی در جواب سلامش
نتونستم چیزی بگم چند دقیقه تلفن به دست فقط گریه می کردم از گلوم
هیچ صدایی در نمی اومد ...
آقا جلال به دایی محسن خبر داده بود ده دقیقه بعد از رسیدن خاله دایی و زن
دایی هم رسیدن محشری به پا شده بود ...
کمی آروم تر شده بودم تازه حواسم به ساعت جمع شد با اون صورت پف کرده و
چشم های سرخ رفتم توی دستشویی و وضو گرفتم
با الله اکبر نماز دوباره بی اختیار، اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ...
قدرت بلند کردن سرم رو از سجده نداشتم برای خدا و پیش خدا دلتنگی می کردم
یا سر نماز هم مشغول عزاداری بودم ، حال و هوای نمازم حال و هوای نماز نبود...
مادربزرگ رو بردن و من و آقا جلال، پارچه مشکلی سر در خونه زدیم با شنیدن
صدای قرآن هم وجودم می سوخت و هم آرام تر می شد ...
کم کم همسایه ها هم اومدن عرض تسلیت و دلداری و من مثل جنازه ای دم در
ایستاده بودم هر کی به من می رسید با دیدن حال من، ملتهب می شد. تسبیح
مادربزرگ رو دور مچم پیچیده بودم و اشک بی اختیار و بی وقفه از چشمم می اومد
بیشتر از بقیه، به من تسلیت می گفتن ...
با رسیدن مادرم بغضم دوباره ترکید، بابا با اولین پرواز مادرم رو فرستاده بود
مشهد ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_پنجاه_وهشتم: تلقین
با یک روز تاخیر مراسم تشییع جنازه انجام شد تا همه برسن بی بی رو بردیم حرم
و از اونجا مستقیم بهشت رضا ، همه سر خاک منتظر بون.
چشمم که به قبر افتاد یاد آخرین شب افتادم و زیارت عاشورایی که برای بی بی
می خوندم لعن آخرش مونده بود...
با اون سر و وضع خاکی و داغون پریدم توی
قبر
ـ بسم الله الرحمن الرحیم ... اللَّهُمََّ خُصََّ اَنْتَ اَوََّلَ ظالِمٍ بِاللََّعْنِ مِنَّى و ...
پدرم با عصبانیت اومد جلو تا من رو بکشه بیرون که دایی محمد جلوش رو گرفت ...
لعن تموم شد، رفتم سجده ...
- اَللَّهُمََّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ ... اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیََّتى ...
اَللَّهُمََّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ ...
صورت خیس از اشک از سجده بلند شدم ... می خواستم بیام بیرون که دایی محمد
هم پرید توی قبر دستم رو گرفت و به دایی محسن اشاره کرد ...
- مادر رو بده!
با هم دیگه بی بی رو گذاشتیم توی قبر دستش رو گذاشت روی شونه ام
ـ من میگم تو تکرار کن تلقین بخون
کی از بین جمع صداش رو بلند کرد
ـ بچه است ، دفن میت شوخی بردار نیست ...
و دایی خیلی محکم گفت ...
ـ بچه نیست لحنش هم کامل و صحیحه ...
و با محبت توی چشم هام نگاه کرد
ـ میگم تو تکرار کن فقط صورتت رو پاک کن، اشک روی میت نریزه ...
#ادامه_دارد...
✨برنامه امشب ✨📝
شب اول ماه رجب
۱_دعای استهلال ماه را تونسیم بخونیم
۲_امشب غسل یادمون نره
۳_زیارت امام حسین علیه السلام
( زیارت عاشورا را بخونیم )
۴_نماز مستحبی بیست رکعتی
۵_نماز مستحبی سه رکعتی
۶_نماز مستحبی دو رکعتی
(هر کدوم را که توانش را داشتیم بخونیم )
🌹تونستیم احیا بگیریم 🌹
🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇
شرح نماز دو رکعتی :
رکعت اول :حمد +الم نشرح +سه تا توحید
رکعت دوم :حمد +الم نشرح +توحید+فلق+ناس
پایان نماز : ۳۰تا لا اله الا الله + ۳۰تا صلوات
خاصیت این نماز:مانند روزی که از مادر متولد شده گناهانش آمرزیده شود .🌹
🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇🖇
برا اطلاعات بیشتر به مفاتیح مراجعه کنیم ☺️
@BOYE_PELAK
|•🦋•|
#شهـــــادٺ
چه زیبا گلچین مے کنے🌺
خوبان عالم را
ومن!!
مبهوتـــــ هر#شهیدمـــــ
چہ زیبا مے رود🕊
تا عرش اعلا...
💔💔😭😭😭😭
۴روز مـــــاندھ به شهادتت داداش
شهیـــ💛ــد دفـاع مقدس💫
---°•🌺بوے پلاڪ🌺•°---
بسم الله الرحمن الرحیـم✨💛
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
قسـمتی از زنــدگـی نامـہ شهــ💖ـــید بزرگواࢪ حمیـــ🌼ــد کیوانـی:
در سال57 پس از اخذ ديپلم به خدمت مقدس سربازي در آمد و براي خدمت راهي منطقه بندر عباس شد و در آنجا جز سربازي بود که در گرماي طاقت فرساي بندر عباس روزه مي گرفت و ساعتها به نماز مي ايستاد . در زمان خدمت سربازي به صورت داوطلبانه عازم جبهه هاي نبرد شد و به مدت سه ماه در جاده ماهشهر آبادان به دفاع از اسلام و ميهن پرداخت . پس از پايان خدمت سربازي از ابتداي سال 1360 به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان ني ريز در آمد و از آنجا که سوابق مبارزاتي بسيار وسيعي داشت و به دليل اعتماد و اطميناني که مسئولين به وي داشتند دو سال به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه ني ريز مشغول انجام وظيفه شد و در همين مدت بود که سه ماه به عنوان محافظ پست رهبري خدمت کرد و مدتي را هم به عنوان قائم مقام فرماندهي سپاه ني ريز منشا خدمات فراواني شد .
در زمان خدمت در سپاه شجاعانه با عناصر جنبشي در ضد انقلاب و خوانين و بازماندگان رژيم ستم شاهي و اشاعه دهندگان فساد و فحشا و مواد مخدر مبارزه کرد . او که خون اسلام در رگهايش مي جوشيد و روحي بزرگ داشت و بار ديگر نتوانست فضاي کوچک شهر را تحمل کند و در بیست و دوم بهمن سال 62 از طريق سپاه پاسداران عازم جبهه شد و در عمليات فتح المبين فتح خرمشهر حضور يافت و پس از آنکه به شهر بازگشت تصميم گرفته در سنگر علم و دانش هم مبارزه کند و به همين خاطر در کنکور دانشگاه ثبت نام کرد و در سال 1363 در رشته رياضي کاربردي دانشگاه اصفهان پذيرفته شد و آنان را بخاطر جبهه مرخصي تحصيلي گرفت و در سال 1364 راهي دانشگاه اصفهان شد . سپس در دهم دی ماه سال 64 اين بار از طريق دانشگاه به جبهه اعزام شد و در بیست و هفتم بهمن ماه سال 64 در عمليات بزرگ والفجر 8 در محور جاده فاو _ ام القصر به شهادت رسيد و مفقود شد .
پيکر پاک و مطهرش پس از 11 سال مفقوديت در تاريخ 6/8/75 به وطن بازگشت و در جوار ديگر يارانش به خاک سپرده شد . روحش شاد.
ادمین نوشت🖊️📓
کپی باذکر صلوات🧡💫
التماس دعا✨🤍
💚🌱بوے پلاڪ🌱💚
بسـم الله الرحمن الرحیـم✨💛
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
تنهائی وخسران؛دلنوشته بسیاࢪ زیبا😍😍از شهید حمید کیوانی بخش دوم:
ولي براي يک لحظه احساس کردم قيامت شده و موقع حساب و کتاب است - سرم را شرمگين پايين انداختم آتش بس عظيم را بردوش خود بر وجود خود حس کردم-
گويا که من و آتش مانوس بوديم و از قبل اشنا ـ بر همه چيز خود حسرت خوردم ، بر همه دوستان و آشنايان و... که بربال ملائکه الله نشسته بودند غبطه خوردم و
گفتم: آخه خدايا ، پروردگارا ، من و... او با هم بوديم .... من و او با هم شب را صبح کرديم ... با هم حسرت ديدار تو را کرديم و همه چيزمان مشترک بود نگاهمان ، .و آن چه را با انگشت نشانه کرده بوديم همه يکي بود،
به فکرم گذشت که آن موقع در قلب تو حميد چه مي گذشت و بر قلب او چه مي گذشت. اين را فقط خدا مي داند و قيامت محاسبه مي شود .
اشکم را جاري بود و چشمم کور مي شد ... و ترس وجودم را گرفته بود و در عين حالي که داشتم عذاب مي شدم حاضر نبودم و دوست نداشتم در پيشگاه خدا حتي لحظه اي - آتش را که مرا فرا گرفته و جهنمي را که او برويم احساس مي کردم رها کنم ولي مي خواست در آن جا لا اقل-در آن جا خدا دعایم را قبول مي کرد .
اي کاش اون جا از خدا خواسته بودم که عمرم را تباه شده ببخشد و طلب شهادت کرده بودم . خدايا براي يک لحظه اگر بتوانم به تو فکر کنم و اين افکار دنيايي ام را کنار بگذرام و به خوبي در آن لحظه ها يافته ام و که " ان الانسان لفي خسر..."که چه مي گويي - انسان در زيان کاری است - حميد در خسران است .
آن چه را که به نام طاعت تو به جا آورده ام و فعلي را که انجام داده ام و هر نگاهي را که پيش خودم براي رضايت تو انجام داده ام- را دورغ گفته ام و اين سابقه اي بس طولاني و يک عمر23 سال سابق دارد و در آن جا و در آن لحظه درک کرده ام که :
" و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن و من الخاسرين "
اگر نبخشی و ترحم نکني و از زيانکارم و بازندگانم - و وقتي که بيشتر فکر مي کنم اصلا بگذار خدايا با تو و با دلم راست و حقيقي سخن بگويم و حرف بزنم . اصلا مثل اين که فطرت من و اصل من را روز اول کج بوده و تقدير بر سر من شاخ کج نهاده .
مگر ميشه آدم حدود 10 سال حداقل تو مجالس ديني و... اين طرف و آن طرف به قول خودم نماز و روزه به قول خودمان بخونه ( خودم را ميگم ) و اين ها هيچي روش (يعني روي خودش )-روي خودم- اثر نگذاره و معني عمل صالح و نيت قربه الي الله و براي خدا کار کردن فقط لق لق زبانش باشد و معني آن را درک نکنه
- يعني روزي 17 مرتبه در برابر خدا رکوع کنه و يک لحظه بعد بر اسب شيطان سوار باشه روزي 10 مرتبه و اين در چندين سال است که مي گم
" اياک نعبد و اياک نستعين "
خودم را بنده اش مي دونم و او را تنها از او کمک مي خواهم و هيچ عوض نشده ام و هيچ اندوخته اي نداشته باشم مگر اين ها همه ميشه و غير از اين است که اصلا فطرت من کج است - ذات من خوب است و اصلا ما را در وادي ديگر براي (چَرا ) بايد ببرند و از اين خيل جان بر کف و استوره هاي مقاومت و ايثار بايد به کنجي طويله و ... پرتاب کنند .
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📓
کپی باذکر صلوات🧡💫
التماس دعا✨🤍
💛|°•بوے پلاک°•|💛
ماهِ رجب فضاے دلم منجلے شده
با هر تپش صداے دلم یا علے شده
ماهِ رجب شد و دلمان تنگِ ڪربلاست
گویا ڪه اذنِ این سفرم با ولے شده
یا مَن اَرجوهُ لِکلّ خَیر😍
#حلول_ما_رجب_المرجب_مبارک🌸
@BOYE_PELAK
بسـم الله الرحمن الرحیـم🍂🧡
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
زندگينامه شهيد محـــ💖ــمد حسين كردگاࢪي بخش اول:
محمد حسين كردگاري فرزند علي در تاريخ 20 خردادماه سال1344 در شهرستان ني ريز فارس در خانواده اي متدين و مذهبي قدم به عرصه وجود گذاشت . وي همچون برادران شهيدش حبيب و محمدرضا از اخلاق اسلامي برخوردار بود و اخلاق نيكويش باعث شده بود افراد خانواده شيفته او گردند ، بخصوص بچه ها علاقه زيادي به او داشتند . چه نيكو عبادت مي كرد . او در زادگاهش دوران تحصيل خود را از دبستان فرهنگ اسلامي آغاز كرد و دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد مصطفي خميني و دوره متوسطه را در هنرستان خدمات شهيد نواب صفوي گذراند . زماني كه مبارزات انقلاب را در اوج خود ديد با آنكه كم سن و سال بود بر عليه رژيم با آگاهي عميق از مفاسد و جنايات آن در تظاهرات و راهپيمائيها شركت مي كرد به طوري كه در يكي از اين تظاهراتها توسط مأموران رژيم مورد ضرب و شتم قرار مي گرفت .
پس از پيروزي انقلاب در سپاه پاسداران مشغول به فعاليت شد و به امر امام (ره) و به منظور دفاع از اسلام و وطن اسلامي عازم جبهه گرديد .
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📕
کپی با ذکر صلوات🍀💚
التماس دعا💫💛
🍓⃟✨بُۅےپݪاڪ🍓⃟✨
⏪ضرورت و اهمیت امام شناسی
🔶ب:دلیل نقلی
⏺در مورد لزوم شناخت امام علیه السلام قرآن و احادیث نیز دلالت و صراحت دارند.
⏺قرآن کریم میفرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ امَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی اْلاَمْرِ مِنْکُمْ»؛
«ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبرصلی الله علیه وآله و اولی الامرعلیه السلام را نیز اطاعت کنید».
⏺روشن است طبق این آیه اطاعت از ولی امر واجب است، و این کار بدون شناخت او ممکن نیست، از این رو شناختن امام علیه السلام که همان ولی امر است واجب میباشد، و هیچکس در ترک شناخت و معرفت امام علیه السلام معذور نیست.
⏺در احادیث نیز از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمودند:
«مَنْ ماتَ لایعْرِفُ اِمامَهُ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیةً»؛
«هر کس بمیرد در حالی که امام خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است».
⏺از این روایت که به تعبیرهای مختلف و با سند مطمئن در کتابهای حدیث ضبط شده است لزوم تحقیق پیرامون امام علیه السلام و شناخت او به خوبی استفاده میشود».
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی...
📚نیاز جهان به امام زمان
✍محمد مولوی
#معرفت_امام
#امام_زمان
@BOYE_PELAK
ما عشق شهادتیم و این باور ماست
سربند حسین ابن علی بر سر ماست
یک جمله ی ما امید دشمن را برد
"سید علی خامنه ای رهبر ماست"
@BOYE_PELAK
ارتباط_دوطرفه_با_امام_زمان_علیه_السلام.mp3
2.56M
🎼 "ارتباطدوطرفھباامامزمان؏ـج"
...♡
@BOYE_PELAK
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
🎼 "ارتباطدوطرفھباامامزمان؏ـج" ...♡ @BOYE_PELAK
رفقـا حتمـا گوش بـدید🍃