✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسم_ نود_وچهارم: 7 سال اعتماد
دایی محسن، اون شب کلی حرف های منطقی و فلسفی رو با زبان بی زبانی بهم زد
تفریح داییم فلسفه خوندن بود و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده
بودم
حرف هاش که تموم شد دیگه مغزم مال خودم نبود گیج گیج شده بودم و بیش
از اندازه دل شکسته حس آدمی رو داشتم که عزیزترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن
توی ذهنم دنبال رده پای حضور خدا توی زندگیم می گشتمجاهایی که من، زمین
خورده باشم و دستم رو گرفته باشه
جایی که مونده باشم و ...
شک تمام وجودم رو پر کرده بود
ـ نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟ نکنه رابطه ای بین من و خدا
نیست، نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟ نکنه
من از اول راه رو غلط اومده باشم؟ نکنه ...
شاید ...
همه چیزم رفت روی هوا عین یه بمب دنیام زیر و رو شده بود و عقلم در برابر
تمام اون حرف های منطقی و فلسفی به بدترین شکل کم آورده بود ...
با خودم درگیر شده بودم همه چیز برای من یه حس بود حسی که جنسش با تمام
حس های عادی فرق داشت و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود ...
تلاش و اساس 7 سال از زندگیم، داشت نابود می شد و من در میانه جنگی گیر کرده
بودم که هر لحظه قدرتم کمتر می شد
هر چه زمان جلوتر می رفت عجز و ناتوانی
بر من غلبه می کرد
شک و تردیدها قدرت بیشتری می گرفت و عقلم روی همه
چیز خط می کشید ...
کم کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد
سکوت مطلق ...
سکوتی که با آرامش قدیم
فرق داشت و من حس عجیبی داشتم چیزی در بین وجودم قطع شده بود دیگه
صدای اون حس رو نمی شنیدم و اون حضور رو درک نمی کردم ...
حس خلأ، سرما و درد به حدی حال و روزم ویران شده بود که همه چیز خط خورده بود حس ها، هادی ها، نشانه ها و اعتماد دیگه نمی
دونستم باید به چیز ایمان داشته باشم یا به چه چیزی اعتماد کنم
من شکست خورده بودم ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#فنجانی_چای_باخدا☕️
#قسمت_نود_وپنجم: و نمازی که قضا نشد
خوابم برد
بی توجه به زمان و ساعت و اینکه حتی چقدر تا نمازشب یا اذان باقی
مونده بود
غرق خواب بودم که یه نفر صدام کرد
ـ مهران
و دستش رو گذاشت روی شونه ام
ـ پاشو الان نمازت قضا میشه
خمار خواب چشم هام رو باز کردم ...
چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید
جوانی به غایت زیبا غرق نور بالای سرم ایستاده بود
و بعد مکان بهم ریخت در مسیر قبله، از من دور می شد در حالی که هنوز فاصله
مادی ما فاصله من تا دیوار بود تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...
مبهوت نشسته توی رختخواب خشکم زده بود یهو به خودم اومدم ...
- نمازم
و مثل فنر از جا پریدم آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود حتی برای وضو
گرفتن تیمم کردم و الله اکبر ...
همون طور رو به قبله دونه های درشت اشک تمام صورتم رو خیس کرده بود
هر چه قدر که زمان می گذشت تازه بهتر می فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود
ـ کی میگه تو وجود نداری؟ کی میگه این رابطه دروغه؟ تو هستی هست تر از
هر هستی دیگه ای و تو از من به من مشتاق تری
من دیشب شکست خوردم
و بریدم اما تو از من نبریدی ...
من چشمم رو بستم اما تو بازش کردی
من ...
گریه می کردم و تک تک کلمات و جملات رو می گفتم به خودم که اومدم تازه
حواسم جمع شد این اولین شب زندگی من بود که از خودم فضایی برای خلوت
کردن با خدا داشتم جایی که آزادانه بشینم و با خدا حرف بزنم فقط من بودم و
خدا ...
خدا از قبل می دونست و همه چیز رو ترتیب داده بود...
#ادامه_دارد...
~🕊
🌿
دلتون رو گرفتار این
پیچ و خم دنیا نڪنید
این پیچ و خم دنیا انسان
رو به باتلاق میبرد و گرفتار میڪند
ازش نجات هم نمیشه پیدا ڪرد.
@BOYE_PELAK
#تلنگرانه
از خدا پرسیدم....
پرسیدم چرا فاسد ها خوشگل ترن؟!
چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال ترن؟!
چرا با اونایی که دیگران رو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟؟
چرا اونایی که خیانت میکنن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، دروغ میگن موفق ترن؟!
چرا همیشه بدا بهترن!؟
پرسید: …. پیش من یا پیش مردم؟
دیگه چیزی نگفتم😊♥️
@BOYE_PELAK
خانهیبیقرآن
💠 امام صادق عليه السلام فرمودند:
✨ خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید:
1⃣ بركتش كم شده،(دائم مشکل مالی دارند.)
2⃣ فرشتگان آن را ترك مى كنند(رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود.)
3⃣ شياطين در آن حضور مى يابند.
(نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.)
🌹خواندن قرآن در خانه این سه گرفتاری را برطرف می کند.
📚 كافى، ج 2، ص 499، ح1
@BOYE_PELAK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به مناسبت روز پاسدار ،یادی کنیم از پاسدار شهید جوادالله کرم ،که حسینی زیستند وحسینی جهاد کردند وحسینی به شهادت رسیدند
اَلسَّــلامُ عَلَیکَ یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا جَوادِنا...
•○●بوی پلاک●○•
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_الیاس_حامدی
#شهید_دفاع_مقدس
#عکس
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#12_26
•○●بوی پلاک●○•
#توجه🛑
سلام رفقا☺️🌺
خادم شدن ،
بہ پیراهن خادمـی و
چسباندن پلاڪ خادمی بر روی سینہ نیست !
خادم الشهدا بودن یڪ تفڪر است ...
تفڪر و سبڪ زندگـی !
بیایید تمرین ڪنیم خادمـی شهدا را ...
آخر ساله شاید یکی دلش بخواد خادم باشه دوست داره خادم شهدا باشه میتونه الان 😍👇👇
@zeinabi82
این اطلائیه جهت نیازمندنی نیست❌برای جذب خادمین دوستدار شهدا و جهادی هست😍☺️
↷.سوال.🤔
آیا پدر می تواند در #اموال_فرزندان خود تصرف کند؟🤔😕
↷.جواب.🤓
#تصرف_پدر در اموال فرزند در صورتی که به #سن_بلوغ و رشد نرسیده و مفسده ای برای فرزند نداشته باشد، اشکال ندارد، اما تصرف پدر در اموال فرزند بالغ و رشید، بدون رضایت او جایز نیست.😌
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
میلاد با سعادت حصرت ابالفضل "ع" مبارک😍🍃
•○●بوی پلاک●○•
#یاقمر_بنےهاشم❤️
🌺زمانے ڪه تورا دارم ڪمم چیسٺ
🌾ڪنار سفرهاٺ اصلاً غمم چیسٺ
🌺همیشہ بیمہ هستم با ابالفضل
🌾سلام الله علیڪ یا ابالفضل
#ارباب_ادب❣️
#میلاد_حضرت_ابوالفضل(ع)❣️
#مبارڪـ_باد❣️
•○●بوی پلاک●○•
داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به سال ۱۳۹۳ داستان مربوط به دختریه که نه عبادت میگرد نه نماز میخوند هیچی تو دلش عشق به اهل بیت علیهم السلام رو داشت خیلی دوستشون داشت
تا اینکه محرم فرا میرسه از رو کنجکاوی این دهه اول رو میره ببینه چجوریه و چیکار میکنند