eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
257 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 از همراهی شما عزیزان بسیار متشکریم🌹 شب خوش🌙⭐️ یا علے؏💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ شاید براے خیلے ها خنده دار باشد عاشقانہ نوشتن ب قول خودشان یڪ تڪہ پارچہ سیاه . شاید خیلے ها طعنہ بہ عاشقانہ هایمان بزنند اما آنها چہ مے دانند از حال و هوایمان وقتے چادر حضرت مأمنے مے شود براے تمام دلهره ها و ترس هایمان وقتے پناه و سنگر ما می شود در زیر تیر باران نگاه هاے مسموم و آلوده . وقتے ن تنها برای ما ارامش مے آورد بلڪہ آرام دل آن مردے مےشود ڪہ در خیابان و ڪوچہ و بازار از کنار ما عبور مےڪند . مردے ڪہ شاید با مولایش عهد بستہ است ڪہ چشمانش را با نگاه حرام آلوده نکند . با افتخار مےگویم چادرے هستم ش ب ی ه آن عاشقے ڪہ بدون معشوقه اش مےمیرد... @montazer_shahadat313
یڪی‌ازذڪرهایۍ📿ڪه مُدآم زیر لب زمزمہ می‌ڪرد این بود: ✨[اَللّهُمَّ‌ولا‌تَکِلنی‌إلی‌نَفسی‌طَرفَةَ‌عَینٍ‌أبداً] خدایآحتے‌بہ‌اندازه‌ۍچشم‌برهم زدنے‌مرابہ حآل‌خودم وامگذار @montazer_shahadat313
💢 پنج فـــــریب شیطان.../🤭/ ➊هنـوز جوانـی ، خوش بگذران!/😆/ ➋زندگی طولانے است می توانی هر چیزی را تجربہ کنے،پس از آن لذت ببر/😋/ ➌هنگام عصبانیت، آرام نمان؛ صبر ، کار انسانهای ترسو و بزدل است!/🤬/ ➍همه دارند این کار رو انجام می دهد پس افراطی فکر نکن و به زندگی از هیجان ببخش/😈/ ➎وای تو خیلے گنهکاری ، خداوند دیگر تو را نخواهد بخشید، پس بہ گناهانت ادامه بده/😥/ این پست رو بیشتر گذاشتم چون عزیزان خیلی ناامیدند برای بازگشت بسوی خدا ♡→ ناامیدی شما وسوسه و فریب شیطان است عزیزان💕🌸 . @montazer_shahadat313
♥️☘ یـامَن‌‌ْهُوَلِمَن‌دَعٰاەُمُجٖیبٗ اۍ‌آنڪھ، ‌هرڪھ‌ب‍ھ‌درگاهٺ دعاڪند؛ اجابټ‌می‌ڪنی..😌♥️🌼 @montazer_shahadat313
•• |❤️| شب عملیات بود... هر کس پشت لباسش چیزی نوشته بود... سید مجتبی نوشته بود «مۍروم تا انتقام بگیرم» حاج محسن داده بود غلام خطاط پشت پیراهنش بزرگ بنویسد «مۍروم تا گره از بگشایم» همه نقطه‌ۍ نهایی ارادتشان را پشت لباس‌هایشان حک مۍڪردند... اما مهدۍ لباسش را پهن ڪرده بود وسط سنگر و ماژیڪ به دست، به لباس ڪه نگاه مےکرد، زار مۍزد... نشستم کنارش...گفتم مهدۍ دادا...چی مےخواۍ بنویسی؟ بده من برات مۍنویسم... همانطورڪه زل زده بود و اشڪ می ریخت، گفت: عباس...نمےخوام چیزۍ بنویسم... گفتم:چرا؟ گفت دیشب خواب دیدم کنار وایستادم....از صبح که پاشدم، نمےدونم چی بنویسم... گفتم بده من مےدونم چی برات بنویسم... یه جمله نوشتم پشت لباسش... تموم ڪه شد، چنان ضجه‌ای زدڪه ترسیدم...بعد محکم بغلم ڪرد و به زور دستم رو بوسید.... عملیات شروع شد...همه رفتن جلو... عملیات تموم شد...همه برگشتن... اتفاقا مهدۍ هم برگشت...اما نه خودش... نه تنش...فقط خبر ... سالها بعد از زبون آزاده‌ها شنیدم، همون اول بسته بودندش پشت یڪ جیپ جنگی و وسط بیابون... حتی جسدش هم برنگشت... تنها چیزے ڪه از مهدی برایم مانده، همان جمله ایست ڪه پشت پیراهنش نوشتم... «مۍروم تا را میان کوچه‌ها فریادکنم...» 💔 @montazer_shahadat313
یکی بود شدبود یهوتمام عقایدش عوض شد مذهبی بودیهوشدغیرمذهبی ولی ته دلش میدونست اینادرستناولی میترسیدازاینکه تنهابشه اگه یه وقتی عاشق شدیم عشق مون بایدباعث مون باشه ها... @montazer_shahadat313
|تو رسیدی به آرزوی خودت چه کند این جهان تباهی را؟ @montazer_shahadat313