توی دلت میگے
من قوی ام
من قوی ام
مگه خون جوونایے که رفتن و مدافع حرم بودن و شهید شدن از خون بابایِ من سرخ تره؟💔
خودتو باهمین حرفا سرگرم میکنے🙃
یه هفته ای میگذره و تازه میفهمے بابات کردستانه...سراوان...زاهدان...مریوان...سنندج...
منافقین...تروریستها...و...و...و...
پشت گوشے میتونے چهره نورانیشو با
محاسن بلندش تصور کنی🙂💚
بهت میگه:
دختر بابا!
یه وقت موقع خوندن زیارت عاشورات دروغ نگیا
میگے یعنے چي؟؟؟
میگه راضے به شهادتم هستے؟!
+بابا این حرفا چیه میزنے؟
-مگه تو نمیگے بابے انت و امے؟
نکنه دروغ میگے؟؟
یهو کل بدنت یخ میکنه...یعنے این همه
سال دروغ میگفتے؟؟💔
بهت میگه براش دعا کنے
دعا کنے که #شهید بشه...
نمیدونه با این حرفاش داره با دلت چیکار میکنه...
اخه میگه میشه..؟😭
مگه میشه دختری برایِ پدرش دعای شهادت کنه...
دختر اگه یه روز ببینه باباش سرش درد میکنه جوونش درمیاد..
از ترس میمیره...
خدایا بابام چیزیش نشه...
پناهم بلایے سرش نیاد
امید خونمون سالم باشه...💔
میفهمے چے میگم؟!
آروم چشماتو میبندی و میگے:
+عزیزدلم! شهادت باشه نصیب دورو درازت...💚
الان زوده..
داداشام خیلے کوچولوین🙃
ماکه بلد نیستیم تربیتشون کنیم...
پسر باید زیر دست باباش بزرگ بشه...
میفهمے چے میگم؟؟
تا تلفن قطع میشه
میری تو دفترت مینویسے:
[یا ام المصائب
فقط خودتون الان منو درک میکنین...
من درحدی نیستم که بخام از درد برای شما حرفے بزنما...ولے دستمو بگیرین...
نزارین شرمنده خانواده هایِ شهدا بشم...]
میفهمے که؟؟؟🌱
و تلفن قطع میشه...
و تو میمونے و
قلبت
اشکات
دفترت
و یه سجاده
و نمیدونے
از خدا پدر خودتو بخوای:)
یا برای خانواده شهدا طلب صبر کنے...💔
این نوشته
فقط یک هفته از زندگے دخترانِ پاسداره...
فقط یک هفته...
فقط یک لحظه
یک لحظه پدرت رو جایِ این پدر بزار و ببین واقعا طاقتش رو خدا بهت داده یا نه...!
اینا رو
وقتایے که حتا یه لحظه از این نظام
این مسئولین
و...
دلچرکین میشے بخون...:)
ببین چندتا دختر بخاطر ارامش تو
داره تو خونه بالبال میزنه...!💔؛)
ختم جلسه با یک صلوات محمدی !
اللهمصلےمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم💚🍃