اما با گذشت زمان و عمری که میاد و میره
خیلی چیزا عوض میشه
آرزوهامون
هدفامون و..
و گاهی هم گناهامون
گاهی انقدر گناهامون زیاد میشه
که دیگه حتی خجالت میکشیم که
آرزوی شهادت کنیم..
یکی از بچهها دیشب میگفت
چند شبه نماز نمیخونم
جا خوردم
گفتم تو که الحمدالله اهل اربابی
اهل شهدایی
تو چرا..؟!
گفت حالم خوب نیست
اما اون حالش خوب بود
فقط روحش خدا رو میخواست
رُفقا
نماز خیلی مهمه
نماز ستون دینِ
اگه عشقت اربابته
اگه عشقت شهدا هستن
باید بگم ارباب روز عاشورا
وسط زخمها و تیرها نمازشون رو خوندن
و شهدا هم همیشه اول نمازشون رو
خوندن و بعد عملیات..
رُفقا
ما خیلی چیزا رو یادمون رفته
ما فقط ظاهرسازی کردیم
ما باطنامون پوچِ
ما یادمون رفته شهدا وقتی
خوشحال میشن که خدا از ما راضی باشه
یادمون رفته پیج و کانال زدن ملاک نیست
رضای الهی مهمه
یادمون رفته برا چی اینجاییم
برا چی زندگی میکنیم
نفس میکشیم و راه میریم
حیفه وقتی زمان میگذره
و ظاهر بچه مذهبی و عالیمون
بِ عنوان سرباز بقیةالله
انتخاب نشده باشه
بچهها
از باطن درست کنید
از باطن بسازید
خودسازی کنید
بِ قافله برسید
نکنه دیر بشه و ببینی هی
فلانی بقیه رفتن و تو موندی..
توبه کنید
برگردید بیایید بغل خدا
خدا بندههاشو میخاد
خدا منتظرمونِ
نگو خدا دوستم نداره
نگو خدا از من بدش میاد
نگو خدا منو نمیبخشه
تو بیا
اگه نبخشید
خدا ب حضرت داوود میگه که
اگه اونایی که از من دور شدن
میدونستن که چقدر منتظرم تا برگردن
از شوق اومدن به سوی من جون میدادن
رضایت خدا
تو بندگی خداست
تو احترام ب پدر و مادرت
تو خدمت به خلق خداست
و ...
نکنه امامزمان بیاد و بگه
تو که بیخیال بودی فلانی
اصلا مهم بود برات که من نیستم..
رفقا
ما بچههای امامزمان هستیم
فرزند اگه کاری کنه
پدر ناراحت میشه نکنه پدرمون ناراحت بشه
دستتو بده به پدرت
بگو آقای من
آسید
دستمو بگیر
نذار تو گناه غرق بشم
نذار از سربازی تو سپاهت جا بمونم
نذاز جایی برسه که همه برن و من بمونم
آسید دستتو میگیره
دستتو میگیره چون یه عمره
کارش دعا کردن برا من و توئه
من و تویی که اگه یادمون نندازن
اصلا یادمون نمیاد امامزمانی هست..:(
یادت باشه تو خیلی ارزشمندی
پس دستتو بگیر بالا
و بگو آسید
تو رو بِ همین شب قشنگ
شبِ زیارتی ارباب
شبِ شهادت حاج قاسم
دستمو بگیر و منو نجات بده
منو نجات بده و ببر..:)
بگو آ خدا اشتباه کردم
من آسمون میخام
من غلط کردم گناه کردم خداا
برامون دعا کن رفیق
برای دلایی که با عجز خدا رو صدا میزنن
و برای ظهور آقا امامزمان(عج)..
.
باوَرت میشَود
که هَنوز رَفتنت را
باوَر نَدارم..؟!🕊
.
1:20🖤🥀
دلتنگتیم 💔
#حاجقاسمقلبم
خوابدیدمآمدی ،پیشخودم؛ ترسیدم...
حَسبیَالله،برو !قلبفقطجای خداست! :)
#عرفاندهقانی
[#خادمالله]
🌷جان را تو
🍃🌼صفا ده به صفای صلوات
🌸همراز ملک شو به نوای صلوات
🍃🌼هرکس
🌸که صلوات می فرستد یک بار
🍃🌼ده بار خدا بر او فرستد صلوات
⚜اللهم صلی علی محمد
و آل محمد وعجل فرجهم⚜
@B_rang_khodaa
سلام امام زمانم ✋🏻
🌷السلام علیک یا بقیه الله
مـــهــدی جان(عج) مولا
بیا که لحظه لحظه ام
انتظار می شود🌱
دلم برای دیدنت
بیقرار می شود
تمام هستی ام شده
اسیر عشق پاک تو🌱
بی تو هر لحظه دلم
جریحه دار می شود.
کاش این جمعه
روز ظهور شما باشد مولای ما🌱
🌷اللهم عجل لولیک الفرج
@B_rang_khodaa
🌸 سلام دوستان خوبم
☘ صبح زیباتون بخیر
🌸 برای امروز تون
☘ لحظه های پراز شادی و نشاط
🌸 و یک دنیا
☘اتفاقات خوب آرزومندم
🌸 امیدوارم در کنار خانواده و عزیزان
☘ جمعه ای خوب و خوش داشته باشید
@B_rang_khodaa
📘 حکایت درخت و مسافر
مسافري خسته كه از راهي دور مي آمد، به درختي رسيد و تصميم گرفت كه در سايه آن قدري اسـتراحت كند غافـل از اين كه آن درخت جـادويي بود، درختي كه مي توانست آن چه كه بر دلش مي گذرد برآورده سازد...!
وقتي مسافر روي زمين سخت نشست با خودش فكر كرد كه چه خوب مي شد اگـر تخت خواب نـرمي در آن جا بود و او مي تـوانست قـدري روي آن بيارامد.
فـوراً تختي كه آرزويـش را كرده بود در كنـارش پديـدار شـد !!!
مسافر با خود گفت: چقدر گـرسـنه هستم. كاش غذاي لذيـذي داشتم...
ناگهان ميـزي مملو از غذاهاي رنگارنگ و دلپذيـر در برابرش آشـكار شد.
پس مـرد با خوشحالي خورد و نوشيد...
بعـد از سیر شدن ، كمي سـرش گيج رفت و پلـك هايش به خاطـر خستگي و غذايي كه خورده بود سنگين شدند. خودش را روي آن تخت رهـا كرد و در حالـي كه به اتفـاق هاي شگفت انگيـز آن روز عجيب فكـر مي كرد با خودش گفت :
قدري ميخوابم. ولي اگر يك ببر گرسنه از اين جا بگـذرد چه؟
و ناگهان ببـري ظاهـر شـد و او را دريد...
هر يك از ما در درون خود درختي جادويي داريم كه منتظر سفارش هايي از جانب ماست.
ولي بايد حواسـمان باشد ، چون اين درخت افكار منفي ، ترس ها ، و نگراني ها را نيز تحقق مي بخشد.
بنابر اين مراقب آن چه كه به آن مي انديشيد باشيد...
@B_rang_khodaa