ـ ــ ـــــــــــــــــ ؛
چهـ غم از خنجر بعدی؟!
𝐄𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦.𝐛𝐚𝐚𝐯𝐚𝐧
- کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار
غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود
تا بقیه کمی مراعاتشونو میکردن مثلا نوشته بود :
‹ این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده بر میگردد . . این خانم سالهاست بغل نشده ، این آقا را دارند میگذارند خانهی سالمندان این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده :)!⛅️'🎼 ›
◜🧡🎨◞
دلمیہنقـٰاشمیخواد ؛
دوبارھازنـوشروعکنہبہکشیدنم . .
منیروبکشہکھبعدرفتنتهنوزدارھنفسمیکشہ ! ( ꧇
• رویارضائی
من ، عزیزدلم ، از تو جدا بشوم ؟
من که اینجا پشتِ میزم در آرزوی رویِ تو
مشرف به مرگ هستم ؟
امروز موقعی که بیرون ، توی راهرویِ تاریك ،
دستم را میشستم چنان در فکر تو دست و پا
میزدم که برای آرام کردنِ خودم نزدیك بود در
اثر تاریکیِ هوا به بیرونِ پنجره قدم بگذارم .
این است حال و روزِ من ..🌱❤️🩹
📒نامهبهفلیسه
یکۍ میگفت؛
من اگھ برگردم عقب حواسمُ بیشتر
میـدم بھ نـگران های زندگیم ! اخـھ
اونا بدون توجھ بھ بدخلقـیام بازم
مراقبم بودن: ) ؛ نگران بودن ادمارو
بھ پاۍ عـــلافی شون نزارید ؛حـتے
شاید ازشما مشغول تر باشن ؛خلاصه
ڪنم ادماۍ نگران مثل شب و روز ؛
نیستن ڪھ هر روز تکرار بشن، یدف
دیدۍ خسته شدن !
__ _#رئوفا _
𝒆𝒊𝒕𝒂𝒂.𝒄𝒐𝒎.𝒃𝒂𝒂𝒗𝒂𝒏
پزشڪ بودن ینی فرشته بودن!
ینی میشه مادرۍ بشۍ فداڪار؛
یعنۍ میشه بشـی فرشته ای در
جبههی سلامــت 🙂💙 میتونی
بشــــۍ دست خدا و نجات بدے
مخلوفاتشو ؛ میتونۍ بشی یـــھ
زیبای ِ دلسوز به یاد موندنے تــو
یاد و خاطره ها💙 روز فرشـــتھ
هاے زمینۍ مبارڪ!
__#رئوفا _
𝒆𝒊𝒕𝒂𝒂.𝒄𝒐𝒎.𝒃𝒂𝒂𝒗𝒂𝒏
‹‹ تو جمع نشسته بودیم ..
داشتیم آلبومِ عکسهای قدیمی رو نگاه میکردیم !
مادربزرگم کنارِ پدربزرگم نشسته بود ،
پدربزرگم یهو عکس جَوونی مادربزرگم رو برداشت ؛ آروم بوسید !
اون لحظه فهمیدم عشق اگه واقعی باشه
اون دو نفر هیچوقت برای هم تکراری نمیشن ! :] ♥️ ››
↝𝔼𝕚𝕥𝕒𝕒.𝕔𝕠𝕟.𝕓𝕒𝕒𝕧𝕒𝕟
ـ ــ ــــــــــــــــ
دستهایـےکہشفا میدهند ، مقدس تر از لب هایـے هستند کہ دعا مۍخوانند . .
𝐄𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦.𝐛𝐚𝐚𝐯𝐚𝐧
± داشتم به این فکر میکردم ك . .
بعد از مردن منو تو هیچی از عشق و
احساساتی ك باهم تجربه کردیم و تو قلبمون
نگه داشتیم نمیمونه و هیچکس نمیفهمه ؛
یه روزی ، یه جایی از این دنیا دو نفر دیوانه وار عاشقی کردن و باهم بهترین روزای زندگیشونو گذروندن : )! 💜'🎼