eitaa logo
بـٰآب‌هشتـم:)
444 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
8.1هزار ویدیو
147 فایل
‹یاامام‌رضاسلام🖐› ـ خوشـٰابہ‌حـٰال‌خیـٰالےکہ‌درحَـرَم‌مـٰاندھ؛ وهَرچـہ‌خـٰاطره‌دارد‌ازآن‌حَـرَم‌دارد💔..! ـاز𝟖آبـٰان𝟏𝟒𝟎𝟏؛خآدمیم‌‌. کپی: حلالت رفیق مدیریت @A_bahrami67
مشاهده در ایتا
دانلود
بانام‌رضابہ‌سینه‌هاگل‌بزنید بااشڪ‌به‌بارگاه‌اوپل‌بزنید فرمودکہ‌هرزمان‌گرفتارشدید بردامن‌مادست‌توسل‌بزنید👀🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایشیق‌آی
ممبر میخواییم🙌🏻😁
«💛🐝» مَـن‌کِہ‌آهـو‌نیـستَم‌اَمـٰاپُرازدِلتنگیـم، ضـٰامِن‌چِشمـٰان‌آهـوهـٰابِہ‌دادَم‌میرِسـی(:" @Bab_Hashtom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بـٰآب‌هشتـم:)
سلام دوستان ویاوران همیشگی برای کانال امام رضاییمون @Bab_Hashtom احتیاج به ادمین فعال داریم هر کس علاقه به خادمی آقا امام رضا داره به این آیدی پیام بده👇 @A_bahrami67
فرشاے‌حرم؛ رازدارترینان.. تمام‌ِدرد‌ودلارو! سجده‌هارو! دعاهارو؛حࢪفارو..! شنیدند! اونامحرمِ‌زائرینن💔:) 🌿:)- @Bab_Hashtom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 💚 اینجا همون‌جاست که گفتی دلتنگشی...؟ 💚 همون جا که گفتی خیلی وقته ندیدیش...؟ . 💚 همونجا که آخرین بار دلت رو کنارش جا گذاشتی و برگشتی...؟ 💚 اونجا که می‌گفتی وقتی نگاهش می‌کنی حالت خوب خوب میشه و آروم می‌شی...؟ 💚 شاید همین‌جا بود که گفتی روبروش با چشم بارونی کربلا خواستی و به آرزوت رسیدی... 💜 همین روبرو با تمام قلب به یادت بودیم و به نیابتت زیارت امین‌الله خوندیم... @Bab_Hashtomپ
❤️ اوايل سال 72 بود و گرماي فكه.در منطقه عملياتي والفجر مقدماتي ،بين كانال اول و دوم،مشغول كار بوديم.چند روزي مي شد كه شهيد پيدا نكرده بوديم.هر روز صبح زيارت عاشورا مي خوانديم و كار را شروع مي كرديم.گره و مشكل كار را در خود مي جستيم.مطمئن بوديم در توسلها يمان اشكالي وجود دارد.آن روز صبح،كسي كه زيارت عاشورا مي خواند،توسلي پيدا كرد به امام رضا(ع).شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مي خواند و همه زار زار گريه مي كرديم.در ميان مداحي،از امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالي بر نگرداند.ما كه در اين دنيا همه خواسته و خواهشمان فقط باز گرداندن اين شهدا به آغوش خانواده هايشان است و…هنگام غروب بود و دم تعطيل كردن كار و بر گشتن به مقر.ديگر داشتيم نا اميد مي شديم.خورشيد مي رفت تا پشت تپه ماهورهاي رو به رو پنهان شود.آخرين بيلها كه در زمين فرو رفت،تكه اي لباس توجهمان را جلب كرد.همه سراسيمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست شهيد را از خاك در آورديم.روزي اي بود كه آن روز نصيبمان شده بود.شهيدي آرام خفته به خاك.يكي از جيبهاي نظامي اش را كه باز كرديم تا كارت شناسايي و مداركش را خارج كنيم،در كمال حيرت و ناباوري ،ديديم كه يك آينه كوچك،كه پشت آن تصويري نقاشي شده از تمثال امام رضا(ع)نقش بسته به چشم مي خورد.از آن آينه هايي كه در مشهد ،اطراف ضريح مطهر مي فروشند.گريه مان در آمد.همه اشك مي ريختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زماني بود كه از روي كارت شناسايي اش فهميديم نامش (سيد رضا)است.شور و حال عجيبي بر بچه ها حكمفرما شد.ذكر صلوات و جاري اشك،كمترين چيز بود.شهيد را كه به شهرستان ورامين بردند،بچه ها رفتند پهلوي مادرش تا سر اين مسئله را دريابند.مادر بدون اينكه اطلاعي از اين امر داشته باشد،گفت: پسر من علاقه و ارادت خاصي به حضرت امام رضا(ع)داشت. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Bab_Hashtom