چگونه در آتش سکونت گزینم درحالی که امید من به گذشت و عفو توست.
📚دعای کمیل
@Rahee_saadat
۷ فروردین ۱۴۰۲
💞 آیةالله مظاهری:
#ڪسےكهنمازشبخواندهاست،
#مقاممحمود
⚜در دنيا در ڪار خود موفّق میشود
⚜و در قيامت، نورانيّت و درخشندگۍ خيره كنندهاۍ پيدا میكند.
⚜او در صف محشر جلو میرود تا به صف انبياء میرسد و آنجا #مقاممحمود است، در چنان موقعيّتۍ اهل محشر به او غبطه میخورند.
⚜ نماز شب، نعمتۍ است از جانب خداۍ سبحان ڪه عزّت و ابهّت نمازگزار را نزد مردم افزایش میدهد.
❌یه وقتایۍ ڪه ڪارهامون پیش نمیره و حسابۍ دلمون بیقراره
چند رڪعت #نماز توۍ تاریڪۍ #شب، چارهۍ ڪاره ..
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
@Rahee_saadat
۷ فروردین ۱۴۰۲
🔅 امیرالمؤمنین #امام_على عليهالسلام:
✍ زَوالُ النِّعَمِ بِمَنعِ حُقوقِ اللّهِ مِنها، وَالتَّقصيرِ في شُكرِها
🔴 اگر حقوق خدا در نعمتها ادا نشود و در شكرگزارىشان كوتاهى گردد، آن نعمتها ستانده مىشوند.
📚 غررالحكم، حدیث ۵۴۷۵
@Rahee_saadat
۷ فروردین ۱۴۰۲
🌼غش در معامله
✍در تاريخ نوشته اند: در كربلاى معلى عطارى بود شديدا مريض می شود، جميع اجناس دكان و اثاث البيت منزل خود را به جهت معالجه فروخت، خرج كرد، اثر نكرد، روز به روز بدتر شد و اثر خوبى مشاهده نمیكرد، جميع اطباء اظهار يأس نمودند،
راوى گفت: يك روز من رفتم به عيادتش ديدم بسيار بد حال است و به پسرش میگويد: فلان ظرف را بردار، ببر بازار بفروش و پولش را بياور كه به مصرف خود صرف نمايم، شايد راحت بشوم به مردن يا خوب شدن، گفتم: معنى اين حرف را نفهميدم و ندانستم چه چيز است، ديدم آهى كشيد، گفت: فلانى من سرمايه زيادى داشتم و جهت ترقى من اين بود كه در فلان سال مرضى در كربلا شايع شد كه اطبا علاج آن را منحصر كردند به آبليموى شيرازى از اين جهت آب ليمو خيلى گران شد و كمياب هم شد من قدرى آب ليمو داشتم، دوغ زيادى مخلوط كردم به او بوى آب ليمو از آن فهميده میشد و آن را به قيمت آب ليمو خالص میفروختم تا آن كه منحصر شد وجود آب ليمو به دكان من، من هم غش زيادى میزدم و میفروختم و سرمايه من زياد شد. و در ميان صنف خودم مشهور شدم به ابوالالوف، پدر ميليونها، تا اينكه مبتلا شدم به اين مرض و هر چه داشتم فروختم و از براى من چيزى باقى نماند بغير همين متاع، گفتم اين را هم بفروشند شايد خلاص شوم يا بميرم و يا خوب بشوم.
💥اين هم اثر و نتيجه غش و خيانت به مردم كه عاقبت چنين است كه ملاحظه فرموديد، هيچ چيزى براى خودش نماند الا بدبختى و عذاب اخروى.
📚جامع الدرر ج ۲ ص۶۸
@Rahee_saadat
۷ فروردین ۱۴۰۲
#اگه_گناه_کردی ↯
حداقل بعدش پیشمون باش☔️
💙 امام صادق ؏ ؛
همانا پشیمانے از گناه انسان را
به دست کشیدن از آن وا میدارد
Ⓜ️ اصول کافے ۱۵۹/۴
@Rahee_saadat
۷ فروردین ۱۴۰۲
🔆 #پندانه
✍ طمع، تمام داراییات را میبرد
🔹پیرمردی جوانِ طمعکار خویش را نصیحت میکرد.
🔸پیرمرد گفت:
ای پسر! این بوتۀ آفتابگردان را بهدقت نگاه کن. چون طبقش سنگین است، کمرش خم شده و بهزودی از کمر خواهد شکست. اگر هم نشکند، قادر به پُرکردن دانههای خود نخواهد بود.
🔹آن یکی آفتابگردان را نگاه کن، چون طبقش سبک است، کمرش نخواهد شکست و دانههای خود پُر خواهد کرد.
🔸بدان که طمع نیز چنین است. انسان طمعکار هرگز چنین نیست آنچه را که طمع کرده است از دست دهد، بلکه هرچه را که دارد هم میبازد و کمرش میشکند؛ و طمع همۀ دارایی انسان را چون سیلاب میبرد.
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
🍀امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام فرمودند:
🔥از آنچه خدا با شیطان کرد پند گیرید، به سبب لحظهای تکبر کردار دراز مدت و عبادت شش هزار سالۀ او را باطل کرد و کوشش فراوانش بیثمر ماند.
📚خطبه قاصعه، نهج البلاغه
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
🔆 #پندانه
🔻در قلاب وسوسههای شیطان گیر نکنید🔻
🔹صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب به کار میبرد. بر سر قلاّب، طعمهای که ماهی دوست دارد میگذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه میبلعد.
🔸قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد میشود؛ اگر ماهی کم وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا میکشد و اگر سنگین باشد، صیاد بهطور متناوب آن را میکشد و رها میکند تا خسته و بی جان شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون میکشد. شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر میکند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز، رابطه با نا محرم، ریاستطلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است.
🔹بعد از اینکه انسان را به دنیا علاقمند کرد، قلاب را شل و سفت میکند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود. چندین بار او را میآورد و میبرد تا بالاخره او را اسیر خود کند.
🔺مواظب وسوسههای شیطان باشید🔺
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی پسری از پدرش پرسید: چرا هر آنچه که در دنیا لذتی در آن نهفته است هوای نفس و حرام است؟! پدر گفت: پسرم! خداوند هر لذتی را برای استفادۀ مورد نیاز انسان آفریده است که اگر بیش از آنچه که نیاز است استفاده شود به آن هوای نفس گفته میشود. اگر هوای نفس خوب بود مردی را که بر سر سفرۀ غذا چند پرس غذا میخورد و شکم بزرگ میکند باید مردم عزیزش میداشتند در حالی که کسی را عزیز میدارند که به اندازۀ نیازش و کم بخورد. اگر هوای نفس خوب بود کسی را که همیشه در خواب است باید مردم عزیز و ارزشمندش میداشتند، اگر هوای نفس خوب بود مردانی که در زندگی خصوصی خود زنان زیادی وارد میکنند و زنانی که مردان بسیاری در زندگی خصوصی خویش وارد میکنند باید با شخصیتترین و محترمترین افراد در دید ما میشدند. پس بدان! ما در درون خویش هم از هوای نفس متنفریم هر چند طالب آن هستیم.
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
✨﷽✨
☑️ برنامههای خود را چگونه تنظیم کنیم تا هم نماز شب بخوانیم و هم از کارهای روزانه نمانیم؟
✍آیت الله جوادی آملی: اگر می خواهيد نماز شب بخوانيد و درس روز شما هم لطمهای نبيند، شب ها بايد كمی زودتر بخوابيد و شام را سبكتر ميل كنيد؛ غذای شام هرچه سبكتر باشد، بهتر است. همانطور كه میدانيد بدن ما به بيش از دو وعده غذا احتياج ندارد. در روايات هم آمده است: اگر سير هستيد، غذا نخوريد. [۱]
غذا خوردن در حال سيری استعداد را كم میكند. از بيانات نورانی حضرت اميرمؤمنان عليهالسلام اين است: «لا تَجْتَمع الفِطْنَةُ والْبِطْنَة»[۲] ؛ يعنی فطانت و هوشمندی با پرخورى جمع نمی شود و پُرخور هرگز خردمند نمیشود، زيرا تمام تلاش و كوشش روح او اين است كه غذاها را هضم كند و ديگر فرصت انديشيدن ندارد.
بنابراين، نماز شب انسان را از تحصيل روز باز نمیدارد، با اين شرط كه انسان مراقب مسائل ديگر باشد. بسياری برنامههای تلويزيونی، جلسات، گفت و شنودها و... سودمند نيست. اگر نيم ساعت پيش از اذان صبح بلند شويد، هم به نماز شب میرسيد و هم به نماز اول وقت، پس از نماز هم كمی استراحت میكنيد و به درس روز خود میپردازيد.
📚 نسيم انديشه، دفتر اول، ص ۱۴۶ تا ۱۴۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. من لا يحضره الفقيه، ج ۲، ص ۶۱۸.
۲. غرر الحكم، ص ۳۶۰، ح ۸۱۵۷.
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
#موفقیت
✍ قبل از کارها بخوان
بسم اللهِ حَسبىَ اللهُ تَوکَّلتُ علی
اللهِ اللهمَّ إنّی اَسئَلُكَ خَیرَ اُمورى
كُلِّها و اَعوذُبِكَ مِن خِزیِ الدنیا
و عذابِ الاخرة🔺
📚 مفاتیح
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲
🔆 #پندانه
نفست را قربانی کن
خواجه ثروتمندی که کلاهبردار بازار بغداد بود، از بغداد عزم حج کرد. بار شتری بست و سوار بر شتر عازم شد تا با آن به مکه رود.
چون مراسم عید قربان شد، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج، شتری خرید تا بازگردد.
از حج که بازگشت، بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبۀ خود بشکست.
عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خداوند گناهان او را ببخشد. باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود.
خواجه را پسر زرنگی بود، پدر را در زمان وداع گفت:
ای پدر! باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟
پدر گفت:
بلی!
پسرش گفت:
این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن. این بار نفس خودت را همانجا قربانی کن تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی.
تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گلهای قربانی کنی، تأثیر در توبۀ تو نخواهد داشت.
@Rahee_saadat
۸ فروردین ۱۴۰۲