برشی از کتاب
📚خوابش نمیبُرد. بلند شد. خیاری از میوه خوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمیدید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گُل ریز و پژمردهای به سرِخیار چسبیده بود. به تابلویی که روی کمد بود نگاه کرد. هر وقت میخواست خیار بخورد، آن را میدید و لبخند میزد.
«زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است.»
دوستش گفته بود:
– از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه میکنند. سر و ته خیار را اشتباه میگیرند. سرخیار آن جایی است که زندگی خیار آغاز میشود. یعنی از میان گلی که به ساقه و شاخه چسبیده به دنیا میآید و لبخند نمیزند. رشد میکند پیش میرود تا جایی که دیگر قدرت قد کشیدن ندارد. میایستد. و دیگر هیچ، یعنی تمام. پایان زندگی خیار.
– اینطور نیست، جانم. یعنی میگویی همهی مردم اشتباه میکنند و فقط تو درست میگویی؟!
– بله، من دلیل خودم را دارم. تو هم دلیل خودت را داری. میخواهی آغاز زندگیت را که تلخ بوده بِکنی و بندازی دور و دلت را به گُل کوچک و پژمردهی پایان خوش کنی، بدبخت!
مرد با خود گفت: «شاید دوست من راست میگوید.»
#ته_خیار
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
#انتشارات_معین
#کتابخانه_محله_باقریه
#واحد_گفتمان_سازی
#پایگاه_معصومیه
@Bagheria_Neighborhood_Library
🤓🥳دوست کتابخوانم! این کتاب در #کتابخانه_محله_باقریه موجود است و منتظر شما!🤩
👏🌷فعالیت های بعد از داستان #لینالونا در کلاس #تفکرورزی( کتابخوانی)
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
#کتابخانه_محله_باقریه
#واحد_گفتمان_سازی
#پایگاه_معصومیه
#حوزه_حضرت_آسیه
#کتاب_کودک
@Bagheria_Neighborhood_Library
#معرفی_نویسنده
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
📚هوشنگ مرادی کرمانی (زاده ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان) نویسندهٔ معاصر ایرانی است. شهرت او به خاطر کتابهایی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته و شماری از اینها که به فیلم نیز درآمده است.
📌از همان سنین کودکی به خواندن علاقه زیادی داشت و عموی جوانش که معلم روستا بود در این علاقه بیتاثیر نبود. پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت و تا ۱۵ سالگی در آنجا زندگی کرد و در این دوره بود که شیفته سینما هم شد.
📌اولین داستان وی به نام «کوچه ما خوشبختها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ رسیدند.
📌در سال ۱۳۵۳ داستان «قصههای مجید» را خلق میکند، داستان پسر نوجوانی که همراه با «بی بی» پیر زن مهربان، زندگی میکند. همین قصهها، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.
📌استفاده از ضربالمثلها و آداب و رسوم عامه، کاربرد واژگان محاورهای و آمیختگی نظم و نثر، از دیگر ویژگیهای آثار هوشنگ مرادی کرمانی هستند که در آخرین آثارش مانند «ماه شب چهارده» و «نه ترو نه خشک» هم دیده میشوند.
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
#کتابخانه_محله_باقریه
#پایگاه_معصومیه
#علمی_پژوهشی
@Bagheria_Neighborhood_Library
فقط کافیہ تلاشت رو بالا ببرے
فقط تلاشـ💛🧡
#انگیزشے
#کتابخانه_محله_باقریه
@Bagheria_Neighborhood_Library
📣📣📣سلام دوستان.
😘
📌نمایشگاه مفهومی عید سعید غدیر در مصلی «قم» برپا شده.🦋
شماها که لذت نمایشگاه های قبلی رو بردید، جا نمونید.
📌امروز عصر و از شنبه تا چهارشنبه هفته بعد هست.
💌صبح از ساعت نه تا دوازده
💌عصر از ساعت چهار تا هفت
📌خبر ویژهاش هم اینه که برای شما تا سقف صدهزار تومان خرید با تخفیف پنجاه درصد حساب میشه👌
کتابهای خودمون رو میگم😜
📌تنهایی که هیچ، دو نفره هیچ... با چند نفر بیایید تا اونا هم لذتی که شما میبرید رو ببرند❤️
🌹🌹🌹
برا ثبت نام جهت بازدید از نمایشگاه فردا صبح ساعت ۱۰ تا ۱۱ مسجد امام محمدباقر به خانوم اشرفی مراجعه شود
🕓زمان بازدید فردا دوشنبه ساعت ۴ تا هفت عصر🕖
⬅️⬅️هزینه سرویس رفت و برگشت ۵۰۰۰ تومان
#معرفی_کتاب
📚فرشته ای در برهوت
#غدیر
📌کتاب فرشته ای در برهوت نوشته ی مجید پورولی کلشتری نویسنده جوان و دانش آموخته دوره های امام شناسی و تاریخ صدر اسلام و کارشناس ادبیات نمایشی است. در این کتاب نویسنده سعی داشته تا در دل یک داستان عاشقانه به پاسخ دادن شبهات دینی شیعه و سنی بپردازد. که در این امر بسیار موفق بوده است، به طوریکه در چندین جشنواره برگزیده و انتخاب شده است من جمله برگزیده جایزه ادبی یوسف، برگزیده جشنواره کتاب سال رضوی و….
📌داستان این کتاب درباره دو جوانِ همکلاسیِ دانشجوست، که دلبستهی همدیگر میشوند. عشق ممنوعهای که رقم میخورد؛ حول محوریت دختری سنی و پسری شیعه میباشد. اما جلسه خواستگاری رسول، به مباحث عمیقتری منجر میشود.
#فرشته_ای_در_برهوت
#نویسنده_مجید_پورولی_کلشتری
#انتشارات_عهدمانا
#تعدادصفحات_72
#سبک_کتاب_داستان
#قیمت_کتاب_15,000 تومان
#سال_چاپ_1398
#کتابخانه_محله_باقریه
#واحد_گفتمان_سازی
#پایگاه_معصومیه
#بچه_های_خاص
🆔@Bagheria_Neighborhood_Library
#خلاصه_کتاب
#غدیر
📝رسول و حکیمه خاتون در دانشگاه با یکدیگرآشنا شدند. قرار بر این شد که رسول به خواستگاری حکیمه خاتون در روستای بیراه برود. غافل از اینکه چه اتفاقات و سرانجامی خواهد داشت. رسول شیعه بود و حکیمه اهل سنت و همین، کار را برای رسول سخت تر می کرد. روزی که رسول برای خواستگاری به روستای بیراه رفت در راه متوجه حضور رقیب سرسختی شد که…
🆔@Bagheria_Neighborhood_Librar