eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
24 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حمید باکری 💠حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟! نامه پر بود از نقاط مثبت و منفی اش؛ از خصلت های ارثی تا خصلت های تأثیر گرفته شده از خانواده و محیط. 💠می گفت: اینها را نوشتم تا وقتی رسیدم آلمان برم ندارد و یادم نرود چه کسی هستم و برای چه آمده ام و نباید به خطا بروم. همه را نشانم داد. البته این ها را به این قصد به من نشان داد تا نقاط ضعفش را بدانم و خیلی پیش خودم بزرگش نکنم. اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد https://eitaa.com/BandeParvaz
💌 شھـــــیدانه ▫️رفته بود قبرستان بقیع. از حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواسته بود که وقتی شهید شد، مزارش مثل حضرتش بی نشان باشد. 🔸دو سال بعد وقتی در عملیات والفجر هشت شهید شد. پیکرش در منطقه ماند. شهید خرازی فرستاد دنبالش. منطقه را آب گرفته بود. هر چه گشتند خبری نشد، باورش نشد. خودش هم آمد باز خبری نشد که نشد. 🔹همان قبرستان بقیع حاجتش بر آورده شده بود. https://eitaa.com/BandeParvaz
🌹دست نوشته امام خامنه ای بر روی عكس سردارشهید ناظری 🔺رحمت و رضوان بر شهید عزیز، سردارشجاع و مومنی که عمر خود را در جهاد فداکارانه گذرانید... ❤️ 22 اردیبهشت سالروز شهادت این شهید والامقام است. _شهادت هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🌷🌷🌷 https://eitaa.com/BandeParvaz
🌱 خدایا! می‏خواهم فقیری بی‌‏ نیاز باشم، که جاذبه ‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند. 🌷 https://eitaa.com/BandeParvaz
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | شعرخوانی شهید حاج قاسم سلیمانی قبل از عزیمت شهید بدرالدین به میدان نبرد 🌷 به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی بدرالدین https://eitaa.com/BandeParvaz
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله اکبر دل سنگ آب میشه😭 وداع مادرشهیدمجیدقربانخانی باپیکر یکدانه پسرش🌷 تاابدمدیون شهداییم❤ https://eitaa.com/BandeParvaz
‍ *ماجرایِ عروسـےِ سردارِ زهرایی*💐 *سردار شهید مصطفی ردانی پور*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۵ / ۵ /۱۳۶۲ محل تولد: اصفهان محل شهادت: عراق *🌹راوی ← برای عروسی‌اش علاوه بر میهمانان💐 یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها مینویسد📄 و به ضریح حضرت معصومه (س) می‌اندازد🌷شب حضرت زهرا (س) را در خواب میبیند💚 که به عروسی اش آمده🎊 شهید ردانی پور به ایشان میگوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط میخواستم احترام کنم🌷حضرت زهرا (س) پاسخ میدهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟ ببین همه آمدیم»💚مصطفی دیگر تا صبح نخوابید نماز میخواند📿 دعا میکرد، گریه میکرد🥀میگفت من شهید میشوم🕊️ شب عروسی بلند شد سخنرانی کرد و گفت: « امشب عروسی من نیست🥀عروسی من وقتیه که توی خون خودم غلت بزنم»🩸 سه روز بعد از عروسی به منطقه رفت🕊️ بدون عمامه، بدون سِمَت ، مثل یک بسیجی ، اولِ ستون راهی عملیات شد💫 15 مرداد 62 بود🍂 عملیات والفجر 2 درمنطقه حاج عمران شروع شده بود🍂 تا اینکه گلوله ای از پشت سر به جمجمه اش اصابت میکند💥 از خدا خواست که گمنام باشد✨ و بدنش در جایی بماند که دست هیچکس به او نرسد🥀در نهایت پیکرش پیدا نشد🥀و مصطفی برنگشت که نگشت*🕊️🕋 *روحانی جاویدالاثر* *سردار شهیدمصطفی ردانی پور* *شادی روحش صلوات*💙🌹 https://eitaa.com/BandeParvaz
🍃🌸✨🌿🌺✨ ✨🌿🌺 خاکریزخاطرات 💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان اصفهان 1⃣ اجازه 🍃آرزوی قلبی من بود که برای مصطفی کاری انجام دهم. او فرماندهی بود که خیلی از پیروزی های زمان جنگ مدیون رشادت های او است، چرا باید غریب باشد. به برادرش گفتم می خواهم درباره مصطفی کتاب بنویسم. اما برادرش گفت: "مصطفی عاشق گمنامی بود. حتی از اینکه به عنوان فرمانده مطرح شود بیزار بود." بعدش گفتم: "آمدم از شما اجازه بگیرم در مورد ایشان کتاب بنویسم." برادرش گفت: "چرا از من! برو از خودش اجازه بگیر، هر وقت اجازه گرفتی ما هم در خدمتیم!" با اینکه خیلی علاقه داشتم کتاب بنویسم اما برگشتم تهران و بعد از این ماجرا فکر نوشتن کتاب را از ذهنم خارج کردم. 🍃ایستاده بودم کنار یک جاده خاکی. کنار یک سنگر. از دور چند نفر با لباس بسیجی به سمت من آمدند. یکی از آنها که در وسط جمع بود عمامه سفیدی بر سرش بود که نورانیت عجیبی داشت. همان شخص آمد دست مرا گرفت. به کنار جاده و نزدیک سنگر آمدیم و نشستیم و از خاطراتش گفت. او را کامل شناختم. آقا مصطفی ردانی بود. دقایقی مشغول صحبت بودیم. آخرین مطلبی که گفت: "این بود که در اصفهان مرا ترور کردند ولی موفق نبودند." یکباره از خواب پریدم. همان روز یکی از بستگان تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "کتابی بنام مصطفی نوشته ای!!" با تعجب گفتم: "چی، مصطفی!؟" گفت: "آره، دیشب تو عالم خواب دیدم که یک تابلوی بزرگ بود و کتاب مصطفی را معرفی کرده بود." 🍃غروب جمعه زنگ زدم به برادر شهید. گفتم: "یه سوال دارم؟ آقا مصطفی توی اصفهان ترور شده!؟" با تعجب پرسید: "بله، چطور مگه؟!" گفتم: "آخه جایی نقل نشده." ایشان هم مکثی کرد و گفت: "این ماجرا را کسی نمی‌داند." بعد اصل ماجرا را تعریف کرد و پرسید: "این سوال برای چی بود." ماجرای خواب را گفتم. ایشان هم گفت: "اجازه را گرفتی! قرار شد راهی اصفهان شده و خاطرات را جمع آوری کنیم." 📚 کتاب مصطفی، صفحه 11 الی 13 ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🍃🌸✨🌿🌺✨🍃🌸✨🌿🌺✨🍃🌸✨ https://eitaa.com/BandeParvaz
🌱مالڪیت آسمان را به نام کسانۍ نوشته اند که دل به زمین نبسته اند ... درست همانند " شھدا " !💔🌷 عاقبتمون_شهدایی 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 https://eitaa.com/BandeParvaz
🌱یه‌رفیق‌گیر‌بیارید که‌باهاش‌خودسازی‌ڪنید ترك‌گناھ‌کنید درس‌بخونید‌و‌مباحثہ‌کنید(: هرچندخیلۍڪم‌گیرمیاد ولی‌اگه‌پیدا‌کردید ولش‌نکنیدتاشھادت‌♥️•• 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 https://eitaa.com/BandeParvaz