eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
24 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز دهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز یازدهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ شهید محمد تقی سالخورده ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ولادت🌱۶۵/۱۰/۰۱ شهادت🌱 ۹۵/۰۱/۲۱ ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 🔶فرازی از وصیتنامه شهید محمدتقی سالخورده🌿 در میان ما، انسان‌هایی وجود دارند که فقط نیمه‌ی خالی لیوان را نگاه می‌کنند؛ حتی اگر لیوان پُر هم باشد، از پُربودنِ لیوان ایراد می‌گیرند، در گوشه و کنار شنیده می‌شود که این شهدا، کُشته‌ی بازی‌های سیاسی بزرگان شده‌اند، این حرف‌ها را نزنید، هرکسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود می‌گیرد، بدانید که برای بازی‌های سیاسی بزرگان نیست، نگویید ندانسته کار می‌کنند! نگویید فریب خوردند، بلکه کارشان ارزش الهی دارد.😔🍃 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️ امروز برایت عاشورا می‌خوانم ♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️ 🖇یازدهم خرداد ۱۴۰۱🖇
🌿به نام حضرت دوست 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌بسم رب الحسین 💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب💫 بابت عدم فعالیت کانال در روز گذشته معذرت میخواهیم ان شاالله امروز جبران می‌شود 🌺
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز یازدهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ شهید
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز دوازدهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ شهید عبدالله میثمی ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ولادت🌱۳۴/۰۳/۱۲«سالرروز ولادت🎁» شهادت🌱 ۶۵/۱۱/۱۲ ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 📌وقتی سخنرانی می‌کرد، همه جذبش می‌شدند و به حرف‌هایش با دقت گوش می‌کردند. 😇در یکی از سخنرانی‌هایش، با لحنی صمیمی گفت 🌿 🖇«سعی کنید رنگ دنیا را به خودتان نگیرید. به کارهایتان رنگ خدایی بدهید. اگر دنبال شهرت هستید، مطمئن باشید شما را در خودش زندانی می‌کند. زندان شهرت، زندانی است که دیوارش آهنی و غیرقابل نفوذ است. کسی که مشهور شد و سر زبان‌ها افتاد، در همان‌جا متوقف می‌شود و دیگر نمی‌تواند خودسازی کند. گرفتار بلا می‌شود و پیشرفتش محال است. از جهاد اکبر جا می‌ماند. پس به اشک و ناله از خدا بخواهیم، میل به شهرت را از ما بگیرد.»🖇 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ ♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️ امروز برایت عاشورا می‌خوانم ♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️ 🖇دوازدهم خرداد ۱۴۰۱🖇
🌷*زندگی نامه شهید:* 🌷 شهید عبدالله میثمی درسال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود. پدرش برای نامگذاری او به قرآن تفأل کرد، نام او را «عبدالله» گذاشتند. دوران کودکی و نوجوانی را سپری کرد و در دوره دبیرستان، همزمان با تحصیل، در کنار پدرش مشغول به کار شد. از نوجوانی شور و علاقه خاصی به مسائل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم دینی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به قبلیه روحانیت و طلبگی قرار داد.ن🌷🍃🌷🍃🌷🍃 با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و از محضر استادان کسب علم کرد. سپس در کنار دوست دیرینه‌اش روحانی شهید، «مصطفی ردانی‌پور» و برای یاری رساندن به این نهضت امام خمینی (ره)، مدتی را در کردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشکیل سپاه در یاسوج، به آن شهر رفت، تا در کنار پاسداران به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم بپردازد. او که بعد از آزادی از زندان، با سابقه سیاسی قبلی خود می‌توانست در بسیاری از جاهای حساس کشور نیرویی کارآمد باشد، ولی گمنامی را برگزید و بدون نام و شهرت و آوازه، با هدف رشد و اعتلای اسلام، در هر نقطه از سرزمین اسلامی خالصانه خدمت کرد. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، عبدالله جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفره‌ی گسترده‌ی الهی می‌دانست و معتقد بود که هرکسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفره‌ی الهی بیشتر بهره برده است. برای همین در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و یکی از آن صحنه‌ها این بود که برادرش در مقابل چشمانش در تپه‌های شهید صدر به شهادت رسید.🥀 این روحانی مبارز و فداکار آنگاه که می‌دید رزمندگان و فرماندهان، برای دفاع از اسلام به شهادت می‌رسند و مزد جهاد را دریافت می‌کنند، می‌گفت: «خدا می‌داند که من این روزها دارم زجر می‌کشم، چرا که می‌بینم برادران ما چه زیبا به پیشگاه خدا می‌روند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد.»🍃 سرانجام همان‌طور که در شب دوم عملیات کربلای ۵ به دوستان گفته بود: «من در این عملیات اجر خودم را از خدا می‌گیرم.» هنگامی که در تاریخ روز نهم بهمن ماه، سحرگاهان، آن زمان که دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خدای خویش آماده می‌شد، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیاتی «کربلای ۵»، از ناحیه‌ سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز، ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۵ مطابق با دوم جمادی‌الثانی که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) به شهادت رسید. https://eitaa.com/BandeParvaz
*روایت حاج صادق آهنگران* 🌷 من با او (شهید میثمی) رابطه خوبی داشتم. آدم معنوی و اهل‌دلی بود. از رفتارهای او خیلی درس گرفتم. اصلاً اهل کلاس گذاشتن نبود. خیلی ساده و صمیمی رفتار می‌کرد، طوری که هیچ‌کس نمی‌دانست، مقامی عالی در سپاه و قرارگاه دارد. وقتی سخنرانی می‌کرد، همه جذبش می‌شدند و به حرف‌هایش با دقت گوش می‌کردند. در یکی از سخنرانی‌هایش، با لحنی صمیمی گفت «سعی کنید رنگ دنیا را به خودتان نگیرید. به کارهایتان رنگ خدایی بدهید. اگر دنبال شهرت هستید، مطمئن باشید شما را در خودش زندانی می‌کند. زندان شهرت، زندانی است که دیوارش آهنی و غیرقابل نفوذ است. کسی که مشهور شد و سر زبان‌ها افتاد، در همان‌جا متوقف می‌شود و دیگر نمی‌تواند خودسازی کند. گرفتار بلا می‌شود و پیشرفتش محال است. از جهاد اکبر جا می‌ماند. پس به اشک و ناله از خدا بخواهیم، میل به شهرت را از ما بگیرد.» او همیشه سفارش می‌کرد که اگر برای حل مشکلات، به حضرت فاطمه زهرا (س) متوسل بشوید، کار حل می‌شود. من اثر این دستورالعمل اخلاقی او را در عمل دیدم.🌹🌹🌹 https://eitaa.com/BandeParvaz
*برجسته‌ترین ویژگی شهید میثمی* 🍀 معرفت و شناخت او از خداوند و توکل بر خالق هستی برجسته‌ترین ویژگی شهید میثمی بود... یادم هست، یک‌بار در اهواز، در ایام فاطمیه، آقای غلامعلی رجایی در منزلش روضه حضرت زهرا (س) برگزار کرد. چند شب هم آقای میثمی آنجا سخنرانی کرد. توحید در کلامش موج می‌زد. لبریز بودن وجودش از خداوند به‌خوبی احساس می‌شد. بعد از عملیات خیبر و قبل از شروع عملیات بدر، برای تجدید روحیه، با فرماندهان به زیارت امام رضا (ع) رفتیم. هنگام بازگشت، در فرودگاه مشهد، سوار یک هواپیمای نظامی سی ۱۳۰ شدیم. حدود ۱۵ دقیقه گذشت، ولی هواپیما حرکت نکرد. از کادر پرواز سؤال کردیم چه شده؟ گفتند چیزی نیست، مشکل فنی پیش‌آمده. الآن حل می‌شود. حدود دو ساعت این وضعیت ادامه داشت. حوصله همه سر رفته بود. من با مرتضی قربانی حرف می‌زدم که میثمی با خنده‌های همیشگی‌اش آمد و کنارم نشست. گفت «حاج صادق، لطف کن روضه‌ای بخوان که توسلی کنیم، بلکه فرجی شود.» پرسیدم «چه روضه‌ای بخوانم؟» گفت «به حضرت زهرا (س) متوسل شویم که ان‌شاءالله، مشکل حل شود.» با فرستادن صلواتی، شروع به خواندن روضه حضرت زهرا (س) کردم. هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که صدای روشن شدن موتورهای هواپیما آمد. همه صلوات فرستادیم و کمربندهایمان را بستیم. چند لحظه بعد، هواپیما به‌سرعت از روی باند بلند شد. وقتی در فرودگاه تهران از هواپیما پیاده شدیم، آقای میثمی سمت من آمد و گفت «حاج صادق، دیدی توسل به مادر سادات، جواب می‌دهد؟» من لبخند زدم و گفتم «بله شک ندارم.» https://eitaa.com/BandeParvaz