باند پرواز 🕊
#معرفی_شهید ✨ ــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــ #شهید_مصطفی_صدرزاده ــــــــــــــــــ♥️ــــ
شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات (شب تاسوعا)پیش بینی شهادتشان را کرده بودند
که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند
زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند 🌿
یک اتفاق عجیب
:پیکر شهید بعد از۷؛۸ روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند🥀🕊
اتفاقی عجیب هنگام تدفین 🕊🥀
وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند :)
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز هشتم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره بسیار زیبا و کم تر شنیده شده ی #شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_حاج_حسین_بادپا
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ان شاءالله #تاسوعا پیش عباسم...
برشی از مستند #عابدان_کهنز و صحبت رفاقتی شهید «مصطفی صدرزاده» و شهید «مرتضی عطایی» برای شهادت و شفاعت.
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 شوخی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده با هواپیمای جنگنده
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنمو بچمو هفت جد و آبادم فدای یه کاشی #حرمبیبی 😔💪
سرباز سربلند شهید مصطفی صدر زاده :)
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎥
شوخے با شهید هنگام نماز!😅🌿
#شهید_مصطفے_صدرزاده
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مصطفی صدر زاده
متولد "تاسوعا
شهادت "تاسوعا
که از عشق حضرت زینب با نام جعلی و هویت افغانستانی به سوریه اعزام میشوند
وبه علت تبحری که در مسجد . پایگاه های بسیج . حوزه علمیه و......به فرمانده یکی ازگردان های فاطمیون منصوب میشوند و
در لشکر فاطمیون تیپ مخصوصی را تاسیس میکنند و با حاج قاسم عزیز هم به واسته همین تبحر و اخلاص رابطه ی تنگاتنگی داشتن
#رفیق_شهید
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
*شهید صدرزاده می گفت:* یه شهید انتخاب کنید
برید دنبالش بشناسیدش،
باهاش ارتباط برقرار کنید
،شبیهِش بشید،
حاجت بگیرید،
شهید میشید.✨🌷
☁️⃟🕊️¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
………‹🌹🍃࿐›………
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز دهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ
•
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
💛』روز یازدهم『💛
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
شهید محمد تقی سالخورده
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
ولادت🌱۶۵/۱۰/۰۱
شهادت🌱 ۹۵/۰۱/۲۱
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
🔶فرازی از وصیتنامه شهید محمدتقی سالخورده🌿
در میان ما، انسانهایی وجود دارند که فقط نیمهی خالی لیوان را نگاه میکنند؛ حتی اگر لیوان پُر هم باشد، از پُربودنِ لیوان ایراد میگیرند، در گوشه و کنار شنیده میشود که این شهدا، کُشتهی بازیهای سیاسی بزرگان شدهاند، این حرفها را نزنید، هرکسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود میگیرد، بدانید که برای بازیهای سیاسی بزرگان نیست، نگویید ندانسته کار میکنند! نگویید فریب خوردند، بلکه کارشان ارزش الهی دارد.😔🍃
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
امروز برایت عاشورا میخوانم
#محمد_تقی_سالخورده
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
🖇یازدهم خرداد ۱۴۰۱🖇
#محفل_طلوع
#باند_پرواز
سلام و عرض ادب💫
بابت عدم فعالیت کانال در روز گذشته معذرت میخواهیم
ان شاالله امروز جبران میشود 🌺
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز یازدهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ شهید
•
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
💛』روز دوازدهم『💛
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
شهید عبدالله میثمی
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
ولادت🌱۳۴/۰۳/۱۲«سالرروز ولادت🎁»
شهادت🌱 ۶۵/۱۱/۱۲
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
📌وقتی سخنرانی میکرد، همه جذبش میشدند و به حرفهایش با دقت گوش میکردند. 😇در یکی از سخنرانیهایش، با لحنی صمیمی گفت 🌿
🖇«سعی کنید رنگ دنیا را به خودتان نگیرید. به کارهایتان رنگ خدایی بدهید. اگر دنبال شهرت هستید، مطمئن باشید شما را در خودش زندانی میکند. زندان شهرت، زندانی است که دیوارش آهنی و غیرقابل نفوذ است. کسی که مشهور شد و سر زبانها افتاد، در همانجا متوقف میشود و دیگر نمیتواند خودسازی کند. گرفتار بلا میشود و پیشرفتش محال است. از جهاد اکبر جا میماند. پس به اشک و ناله از خدا بخواهیم، میل به شهرت را از ما بگیرد.»🖇
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
امروز برایت عاشورا میخوانم
#عبدالله_میثمی
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
🖇دوازدهم خرداد ۱۴۰۱🖇
#محفل_طلوع
#باند_پرواز
🌷*زندگی نامه شهید:* 🌷
شهید عبدالله میثمی درسال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان متولد شد. تولد او مصادف با شب ولادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود. پدرش برای نامگذاری او به قرآن تفأل کرد، نام او را «عبدالله» گذاشتند. دوران کودکی و نوجوانی را سپری کرد و در دوره دبیرستان، همزمان با تحصیل، در کنار پدرش مشغول به کار شد. از نوجوانی شور و علاقه خاصی به مسائل مذهبی و ترویج و تبلیغ علوم دینی داشت و شاید همین انگیزه او را در مسیر فراگیری دروس حوزوی و ورود به قبلیه روحانیت و طلبگی قرار داد.ن🌷🍃🌷🍃🌷🍃
با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و از محضر استادان کسب علم کرد. سپس در کنار دوست دیرینهاش روحانی شهید، «مصطفی ردانیپور» و برای یاری رساندن به این نهضت امام خمینی (ره)، مدتی را در کردستان گذراند و از آنجا به دنبال تشکیل سپاه در یاسوج، به آن شهر رفت، تا در کنار پاسداران به سازماندهی و ارشاد عشایر محروم بپردازد. او که بعد از آزادی از زندان، با سابقه سیاسی قبلی خود میتوانست در بسیاری از جاهای حساس کشور نیرویی کارآمد باشد، ولی گمنامی را برگزید و بدون نام و شهرت و آوازه، با هدف رشد و اعتلای اسلام، در هر نقطه از سرزمین اسلامی خالصانه خدمت کرد.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، عبدالله جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفرهی گستردهی الهی میدانست و معتقد بود که هرکسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفرهی الهی بیشتر بهره برده است. برای همین در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت و یکی از آن صحنهها این بود که برادرش در مقابل چشمانش در تپههای شهید صدر به شهادت رسید.🥀
این روحانی مبارز و فداکار آنگاه که میدید رزمندگان و فرماندهان، برای دفاع از اسلام به شهادت میرسند و مزد جهاد را دریافت میکنند، میگفت: «خدا میداند که من این روزها دارم زجر میکشم، چرا که میبینم برادران ما چه زیبا به پیشگاه خدا میروند. خدا نکند که عاقبت ما، جور دیگری باشد.»🍃
سرانجام همانطور که در شب دوم عملیات کربلای ۵ به دوستان گفته بود: «من در این عملیات اجر خودم را از خدا میگیرم.» هنگامی که در تاریخ روز نهم بهمن ماه، سحرگاهان، آن زمان که دلباختگان جمال محبوب، برای مناجات با خدای خویش آماده میشد، وعده الهی تحقق یافت و در منطقه عملیاتی «کربلای ۵»، از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز، ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۶۵ مطابق با دوم جمادیالثانی که مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (ع) به شهادت رسید.
https://eitaa.com/BandeParvaz
*روایت حاج صادق آهنگران* 🌷
من با او (شهید میثمی) رابطه خوبی داشتم. آدم معنوی و اهلدلی بود. از رفتارهای او خیلی درس گرفتم. اصلاً اهل کلاس گذاشتن نبود. خیلی ساده و صمیمی رفتار میکرد، طوری که هیچکس نمیدانست، مقامی عالی در سپاه و قرارگاه دارد.
وقتی سخنرانی میکرد، همه جذبش میشدند و به حرفهایش با دقت گوش میکردند. در یکی از سخنرانیهایش، با لحنی صمیمی گفت «سعی کنید رنگ دنیا را به خودتان نگیرید. به کارهایتان رنگ خدایی بدهید. اگر دنبال شهرت هستید، مطمئن باشید شما را در خودش زندانی میکند. زندان شهرت، زندانی است که دیوارش آهنی و غیرقابل نفوذ است. کسی که مشهور شد و سر زبانها افتاد، در همانجا متوقف میشود و دیگر نمیتواند خودسازی کند. گرفتار بلا میشود و پیشرفتش محال است. از جهاد اکبر جا میماند. پس به اشک و ناله از خدا بخواهیم، میل به شهرت را از ما بگیرد.»
او همیشه سفارش میکرد که اگر برای حل مشکلات، به حضرت فاطمه زهرا (س) متوسل بشوید، کار حل میشود. من اثر این دستورالعمل اخلاقی او را در عمل دیدم.🌹🌹🌹
https://eitaa.com/BandeParvaz
*برجستهترین ویژگی شهید میثمی* 🍀
معرفت و شناخت او از خداوند و توکل بر خالق هستی برجستهترین ویژگی شهید میثمی بود... یادم هست، یکبار در اهواز، در ایام فاطمیه، آقای غلامعلی رجایی در منزلش روضه حضرت زهرا (س) برگزار کرد. چند شب هم آقای میثمی آنجا سخنرانی کرد. توحید در کلامش موج میزد. لبریز بودن وجودش از خداوند بهخوبی احساس میشد.
بعد از عملیات خیبر و قبل از شروع عملیات بدر، برای تجدید روحیه، با فرماندهان به زیارت امام رضا (ع) رفتیم. هنگام بازگشت، در فرودگاه مشهد، سوار یک هواپیمای نظامی سی ۱۳۰ شدیم. حدود ۱۵ دقیقه گذشت، ولی هواپیما حرکت نکرد. از کادر پرواز سؤال کردیم چه شده؟ گفتند چیزی نیست، مشکل فنی پیشآمده. الآن حل میشود.
حدود دو ساعت این وضعیت ادامه داشت. حوصله همه سر رفته بود. من با مرتضی قربانی حرف میزدم که میثمی با خندههای همیشگیاش آمد و کنارم نشست. گفت «حاج صادق، لطف کن روضهای بخوان که توسلی کنیم، بلکه فرجی شود.» پرسیدم «چه روضهای بخوانم؟» گفت «به حضرت زهرا (س) متوسل شویم که انشاءالله، مشکل حل شود.»
با فرستادن صلواتی، شروع به خواندن روضه حضرت زهرا (س) کردم. هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که صدای روشن شدن موتورهای هواپیما آمد. همه صلوات فرستادیم و کمربندهایمان را بستیم. چند لحظه بعد، هواپیما بهسرعت از روی باند بلند شد. وقتی در فرودگاه تهران از هواپیما پیاده شدیم، آقای میثمی سمت من آمد و گفت «حاج صادق، دیدی توسل به مادر سادات، جواب میدهد؟» من لبخند زدم و گفتم «بله شک ندارم.»
https://eitaa.com/BandeParvaz
وقتی از شهادت صحبت میکرد، اشکهایش جاری میشد و با دلشکستگی خاصی میگفت «شهادت لباسی است که برای همه مردان خدا دوخته شده است. شهادت مانند کاسه آبی است که بر لب میگذارم. وقتی آب کاسه تمام شد، دشمن به خیال اینکه نگذارد آب بخورم، کاسه را میشکند. وای بر بدبختی دشمن! من این آب را خوردهام و فقط جرم شکستن آن بر گردن شکننده کاسه میماند.
این مردان خدا عمرشان را کردهاند. اینها اگر شهید هم نمیشدند، از دنیا میرفتند. پس چهبهتر که با شهادت رفتند.»
https://eitaa.com/BandeParvaz
*شهادت* 🥀
در عملیات کربلای ۵ در قرارگاه کربلا بودم. با یکی از دوستان صحبت میکردیم که با بیسیم، خبر زخمی شدن عبدالله را دادند. خیلی ناراحت شدم و دعا کردم که خدا به او سلامتی بدهد. چند روز بعد، در کمال ناباوری شنیدم که شهید شده.
خبر شهادت میثمی در قرارگاه غوغایی به پا کرد. همه گریه میکردند. در مراسمی که در اصفهان به مناسبت شهادت او برگزار شد، شرکت کردم و نوحهای در شأن و منزلت او خواندم. جمعیت زیادی برای مراسم او آمد. مسجد، کوچهها و خیابانهای اطراف پر از آدم بود.🌹
https://eitaa.com/BandeParvaz
*ضمن عرض سلام و ارادت خدمت همراهان گرامی گروه باند پرواز* 🙏🏻
✨ *با توجه به اینکه امروز دوازدهم خرداد ماه سالروز ولادت شهید بزرگوار عبدالله میثمی هست و ما امروز میزبان این شهید بزرگوار هستیم 😍
به رسم ادب هر کدام از شما بزرگواران ۱۴ شاخه گل صلوات به ایشون هدیه کنید.* ✨
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
*اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
*
https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
• ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ 💛』روز دوازدهم『💛 ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
•
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
💛』روز سیزدهم『💛
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
شهید وحید فرهنگی والا
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
ولادت🌱۷۰/۰۷/۱۵
شهادت🌱 ۹۶/۰۸/۱۵
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
🔻همسر شهید نقل میکنند: از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بودکه خدا هم دوست دارد، اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند همگی گویای این حقیقت بود.
🔘همیشه میگفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است....
ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
امروز برایت عاشورا میخوانم
#وحید_فرهنگی_والا
♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️🌿♥️
🖇سیزدهم خرداد ۱۴۰۱🖇
#باند_پرواز
*معرفی شهید:* 🍃
شهید «وحید فرهنگی والا» متولد 1370 در شهر تبریز واقع در آذربایجان شرقی و فارغ التحصیل رشته مکانیک از دانشگاه آزاد واحد تبریز بود. او چندی پیش برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و مقابله با تروریستهای تکفیری راهی سوریه شد و بعد از مدتی بر اثر انفجار مین در شهر ادلب سوریه به شدت مجروح شد. سپس برای مداوا به تهران منتقل شد 16 آبان ماه 96 در آستانه اربعین حسینی به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست.🌹
این شهید 26 ساله پیشتر از اعضای فعال بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز بود که بعد از اتمام تحصیلات در رشته مکانیک وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. او هجدهمین شهید مدافع استان اذربایجان شرقی است.🌷🌷🌷🌷🌷🌷https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت آخرین دیدار😭😭
#شهید_وحید_ فرهنگی_والا
https://eitaa.com/BandeParvaz
*بخشی از مصاحبه باهمسر شهید :*
*لطفا از خودتان برایمان بگویید.*
🍃من سمیه یلهیکل آباد، متولد سال 1373 و ساکن تبریز هستم. 3 سال با آقا وحید اختلاف سنی داشتیم. فرزند سوم و آخر خانوادهای مذهبی و دانشجوی دانشگاه پیام نور تبریز هستم.
*از ازدواجتان بگویید؛ چه شد که به شهید فرهنگی جواب مثبت دادید؟*
چون من فرزند آخر خانواده بودم و روحیهای حساس داشتم، خانوادهام بسیار در امر ازدواجم سختگیر بودند. اکثر خواستگارها را تلفنی رد میکردند، مگر اینکه اصرار زیاد داشتند و پافشاری میکردند.
خواهر آقا وحید همدانشگاهی من بودند که شماره منزل ما را از دوستم گرفته و برای امر خیر پیشقدم شدند. مادرم شرایط خواستگار جدید را برایم گفت و وقتی فهمیدم آقا وحید سپاهی هستند، فکر کردم شاید عقایدمان به هم نزدیک باشد وموافقت کردم خانوادهشان جهت آشنایی تشریف بیاورند.
همان جلسه اول آقا وحید هم تشریف آورده بودند و من اصلا انتظارش را نداشتم و آماده نبودم و فکر میکردم صرفا جهت آشنایی حضوری آمدهاند. ولی خانوادهها اصرار کردند با هم کمی صحبت کنیم. من اصلا آمادگی صحبت کردن نداشتم ولی از آنجا که معیارهای خودم را برای ازدواج میدانستم، قبول کردم.
برای من بسیار مهم بود همسر آیندهام عفت کلام و عفت نگاه داشته باشد. از آنجا که میدانستم روحیهی حساسی دارم، همیشه از خدا میخواستم همسر آیندهام اینگونه باشد. در همان جلسهی اول هم از معیارهایمان گفتیم و آقا وحید بسیار روی مسئلهی حجاب تاکید داشتند که من ترسیدم و نگران شدم که نکند بیش از حد حساس و به اصطلاح غیرتی باشند. برای همین در جلسهی دوم صحبتهایمان در این مورد پرسیدم که متوجه شدم نگرانی من بیمورد بوده و حساسیتهای آقا وحید، حساسیتهای خود بنده هم بوده و مواردی بودند که توفیق رعایت آنها را داشتهام.
در جلسهی اول هم از شغلشان صحبت کرده و گفتند که امکان دارد به ماموریتهای کاری بروند و از اعزام به سوریه هم گفتند. من هم چون میدانستم خانوادهام با این موضوع بهدلیل روحیهی حساس من موافقت نمیکنند، به آنان در این مورد چیزی نگفتم.