سلام واحترام چندروزی بود که فکرش ذهنم رامشغول کرده بود..درست نزدیک تولد خانم فاطمه معصومه بود ومن تصمیم گرفتم با پول یارانه که سال ۹۸؛نفری چهل وپنج هزار تومن بود،قسطی چادرِمشکی بخرم.راستش آقای همسربیکاربود.دل توی دلم نبود!راستش برای من خانم قرتی جاهلِ سربه هوا خب؛صدالبته که راحت نبود..بلکه سخت بود!خیلی سخت!من نبردسختی داشتم باخودم و مَنِ خود خواهِ درونم!همه چیز از همین مَنِ لعنتی تبدیل شدبه مَنِ خوبِ هدایت شده یِ آقا ابراهیم!راستی سلام بر ابراهیم!این سلام بر ابراهیم برای شماشاید یک نام کتاب باشد اما برای من خطِ نور بود و هست!یک روز که تولد همسرم بود ومن هنوز درگیر کشمکش چادرِسیاه؛ اما پرنورم بودم؛کتاب "سلام بر ابراهیم ۱و۲"به مناسبت تولدهمسرم به او هدیه داده شد!همسرم شیفته وتشنه کتاب وکتاب خوانی بوده وهست!اما...اما این بار کتاب رانخواند وگذاشت توی کتابخانه!حیران بودم چرانخوانده؟همین باعث شد که خودم به سراغ کتابهابروم و یک سرکی به داخل کتاب؛بکشم.جالب اینجا بود کسی که کتاب راهدیه داده بود نه آنرا خوانده بودو نه میدانست که چه شخصیت حیرت انگیزی را از دست داده!!فقط میخواست آن کتاب ها را از کتابخانه اش کم کند اصلا خودش هم این کتابها راهدیه گرفته بود اماکم سعادت بود!نور در خانه یِ حقیرِما مهمان شده بود ومن چقدر خوشبخت بودم که انتخاب شده ام..مَنِ نالایقِ بی مهرِ بی معرفت!کتاب را باز کردم...انگار کَنده شدم...چشمانم تار میدید!گریه امانم را بُریده بود..میخواندم و اشک بود که صفا میدادبه تاریکی ِ من!بَه بَه!مهمان خانه یِ من آمد ودستِ پُر مهری به دلم کشید!دلم را قُرص کرد!دیگر نگران نگاه اطرافیان وحرف های صدمَن یه غازشان نبودم!نوری؛مِهری؛قدرتی شِگِرف یافته بودم!رفتم سراغِ پارچه چادرم؛بااشک دوختمَش!حس میکردم نگاهم میکند؛با اودر خلوتم سخن میگفتم وقول گرفتم مرا رها نکند ...چادرم را روز تولد خانم که روز دختر بود؛سر کردم وبارها وبارها نیت کردم حجاب میکنم قربت الی الله..به نیابت از شهدای کمیل وحنظله کارهای خیرم را هدیه کردم..کم کم راه افتادم دنبال شهدا...شاید باورتان نشود من کلی شهید شناسایی کردم به این مَنِ ناچیزِجاهل!به تعدادانگشتان دستم شهید میشناختم...مغناطیسشان چقدر قوی بود..میکشید ومیبُرد و من حیرت زده به خودم آمدم دیدم چه رفقایی پیدا کرده ام..راستش خجالت میکشم بگویم ۴سال است که دیگر نامحرمی مرا ندیده!داداش ابراهیم مَنِ بی چیزِناچیز را به نورِ خداو اهل بیت وخودش هدایت کرد ومن آمدم این را بگویم من یکی از نادر ترین زنان بدحجاب مو بلوند جذاب شهربودم که تابِ این همه سیاهی اش رانداشت آقاابراهیمِ ما!حالا بِلوندی و لَوَندی فقط برای خانه است وخدا مرا ببخشد از این جهالتی که درحق خویش کردم وخدارابسیارشاکرم که رزق من کرده که در راه خودش قدم بردارم...راستی کسی نپرسید که دستِ من تا به حال به حرم رسیده یانه؟ شاید آخر قصه بی ربط به نظرتان بیاید اماخداراچه دیدید شاید یکی پیداشود ومن و سه فرزندوهمسر نمازشب خوان مارا به کربلاببرد..آری حالا مدل آرزوهایم فرق کرده..به فکر تور دبی و ترکیه وسوئیس نیستم!حالا نور میطلبم..حالاواسطه میفرستم دم خانه ی امام حسینِ جانم!اگر بمیرم و حرمت رانبینم کولی بازی درنیاورد روحِ من!روحِ خسته ی من!حرم نزدیک است...سلام خدا بر ابراهیم...سلام خدابرشهیدان🌷🌷🌷🤲. و این داستان و معجزه ها ادامه دارد....
یه سلبریتی قبل از مرگش کلی طرفدار داره؛
ولی بعد از مرگش به مرور کمرنگ میشه و از
یادها میره و تاثیر خاصی رویِ افراد جامعه نداره..
یه شهید مثلِ ابراهیم هادی، قبل از مرگش
معروف نیست؛ ولی وقتی شهید میشه، بعد
از ده ها سال هنوز کتاباش جزو پرفروشترین
کتابهاست و شده الگویِ جوونا...
خاصیت زندگی کردن برایِ خدا اینه :)
آدم باید مصداقِ«مجهولون فیالأرض
و معروفونَ فی السَماء» باشه ..
#شهید_ابراهیم_هادی
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
امشب بــــرایم ڪــــربلایی دست وپا کن
خیلی دلم از دوری شش گوشه تنگ است
#شب_جمعه
#اللهم_ارزقنا_حرم💔
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
هدیه ی واریزی دوست عزیزمون به نیابت از شهدای نام برده برای سهیم شدن در ثواب زیارت کربلای زائر اولی ها ♥️
ان شاءالله شب جمعه ای به زودی دستان بخشنده تون در شبکه های ضریح امام حسین گره بخوره
و خودتون نائب الزیاره ی همه شهدا باشید 🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
باند پرواز 🕊
🌷شهید دانش آموز مرحمت بالازاده 🌷
🌄 هم قد گلوله توپ بود …
گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟
گفت : با التماس !
گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
گفت : با التماس !
به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت : با التماس !
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#بسیجی_عاشق_مرحمت_بالازاده
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🌷شهید دانش آموز مرحمت بالازاده 🌷 🌄 هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با الت
هدیه به این کوچک ترین شهید چله مون
زیارت عاشورا
فاتحه و صلوات
فراموش نشه💗
هدیه ی واریزی دوست عزیزمون به نیابت از شهدای آخرین روز چله ی زیارت عاشورا مون برای سهیم شدن در ثواب زیارت کربلای زائر اولی ها ♥️
چه دعایی کنمت بهتر از این
خنده ات از ته دل.. گریه ات از سر شوق 💗
عاقبت بخیر و سعادتمند باشید 🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_ابراهیم_هادی
هدایای واریزی از طرف خانواده ی شهید سید اکبر معینی برای سهیم شدن در ثواب زیارت کربلای زائر اولی ها ♥️
ان شاءالله جد بزرگوار این شهید عزیز که از سلاله ی پاک حضرت زهرا هستند ضامن حاجات تون باشند🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
فدای محبت تک تک شما خوبان که تا آخرین ساعات پویش مون همچنان با واریز هدیه های شهدایی تون ما را یاری می کنید
تا ان شاالله یک نفر هم شده بیشتر بتونیم قرعه کشی کنیم ♥️
هدیه ی واریزی دوست عزیزمون به نیابت از شهدای روز چهلم زیارت عاشورا مون برای سهیم شدن در ثواب زیارت کربلای زائر اولی ها ♥️
بوسه ای از عشق بر دستان بخشنده تون که مکرر ما را در این پویش یاری کردین و آخرین فرصت را هم از دست ندادین
ان شاءالله آقا سید الشهدا و آقا قمر بنی هاشم ضامن آرزوهاتون باشند🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا