فقط اونجایی که سید رضا نریمانی میگه:
دیگه هیچی حالمو خوب نمیکنه
الّا حرم..(:💔
#دلتنگ_اربعین
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ثواب قدم های زائر #کربلا
💌 آیتالله#ناصری رحمتاللهعلیه
🏴 #دلتنگ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
❗️سه کار خیلی مهم قبل از سفر کربلا❗️
✅ ۱) اذن گرفتن از امام زمان علیهالسلام
روایات نشان میدهد اصحاب اهلبیت علیهمالسلام وقتی میخواستند راهی کربلا بشوند از امام زمانشان اجازه میگرفتند.
👈 چه زیباست زائران عتبات قبل از حرکت به سمت کربلا در خانه امام زمان علیهالسلام یعنی مسجد سهله توقفی داشته باشند،
و با زیارت آل یس یا سایر ادعیه مهدوی به حضرت مهدی علیهالسلام متوسل شوند
و از مولای عالم اذن حرکت به سمت کربلا را بخواهند.
✅ ۲) زیارت کربلا نذر ظهور
قبل از آغاز سفر با خداوند عهدی ببندیم و ثواب قدمها و زیارتها و سایر عبادتها را نذر ظهور امام زمان علیهالسلام کنیم.
✅ ۳) نیابت از دیگران
قبل از زیارت کربلا و به طور کلی قبل از هر کار خیری این طور نیت کنیم:
✨به نیابت از همه مومنین و مومنات، چه زنده، چه مرده، این عبادت را انجام میدهم نذر فرج مولا صاحب الزمان علیه السلام، قربة الی الله.✨
👈 این نیت وسیع باعث میشود درهای رحمت و برکت خدا به روی ما گشوده شود، بلاها از ما دور گردد و حاجات شخصی ما مورد عنایت خدا قرار گیرد.
#دلتنگ_اربعین
🥀🕊@BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_هیجدهم وقتی وجودی، روحَش با تو یکی میشود،از دردها و ناراحتیه
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_نوزدهم
یه سری جملات،کارها،فکرها،صوتها،
آدمها، نگاهها،وجودها.. پنجرههای امید
هستند که نوری رو به قلب میفرستند و
باهاشون حسهایی رو میگیریم و نفسها
رو گرم میکنه و یه لبخند به صورتمون میاره ..
و من خودم رو بین حسّیکه ازشونمیگیرم
رهامیکنم،چون تمام این ها رو
از یک نگاهِعمیقِدوستداشتنی
که خیالِش دل آدم رو زیررو
میکنه و نشاطعجیبیتویغمهاش
داره، بدست میارم و اون
نگاهِ_ابی_عبدلله است.. 🌿
✍🕊🤍✍🕊🤍✍🕊🤍🕊✍حال خراب و دلی پر از درد وغصه وذهنی پرازآشوب با دستانی خالی!این دارایی من از شروع نامزدی بود؛باید خودم را برای روزهای سخت آماده میکردم.حتی تصور اینکه باخانواده ام اینها را درمیان بگذارم ؛تنم را می لرزاند و اصلا دلم نمی خواست جایگاه همسرم پایین بیاید و از احترامش کاسته شود بنابراین همه چیز رابه تنهایی به دوش کشيدم!او بخاطر کارهایی که کرده بود مورد شماتت قرار گرفته بود ودلگيربود باید آرامش میکردم ولی ازطرفی هم باید جوری رفتار میکردم که فکر نکنداين کردارش راتأييدميکنم بنابراین گفتم که درک میکنم شرایط بدی داشتی ولی حق بامادراست و دلیل منطقی این بود که نه می گفتی و خودت را راحت میکردی؛ خب؛دلگيرشد و من هم ناراحت بودم که وقتی را که میتوانست برای من باشد درکنار رفقایش بود اما از نظر او قضیه فرق میکرد او رفته بود خودش رابرای باهم بودن مان آماده کند😳🥺😔و اینها همه از رفاقت های ناهنجاری که داشت نشأت میگرفت! حرف زدن بی فایده بود چون اصلا دیدگاه پسرانه اوباديدگاه من و مادر فرق داشت کاش مهمانهاميرفتندوجمع خانوادگي؛ تنهاميشد و راحت تر حل میشد اما یکی از مشکلاتی که همیشه به رابطه ما ضربه میزد رفت وآمدهای زیاد فامیلی بود آخر هفته ها همیشه مهمانی بود و وسط هفته هم گاهی پیش می آمد!و متاسفانه باربد از این قضیه به نفع خودش استفاده میکرد وبارفقايش وقت می گذراند من رنج بسیاری متحمل میشدم وقتی دنبالم می آمد و مرا به خانه شان میبرد بعد خودش میرفت وتاديروقت نميآمدو وقتی هم می آمد توقع داشت شب بمانم و کلی هم تحویلش بگیرم!خب نمیفهمیدم چرا بایدآنجا میماندم خجالت می کشیدم تمام روز چه کاری داشتم خانه همسرم؟این انتظار تا دیر وقت کلافه ام میکرد بندگان خدا سعی میکردند مشغول کار خودشان باشندياباهم کاری میکردیم و حرف میزدیم آنها خود خوری وبی تابی مراميديدند ولی چاره خاصی نداشتند هرچقدر هم مادر صحبت ونصيحت میکرد فایده نداشت نهایت ختم میشد به داد و بلوا!من چقدر از این رفتارش متعجب بودم ومنزجر!اينهابرايم غیرعادی بود!چون درخانه ما کسی این رفتارها را نداشت و تمام مردهای فامیل را روی هم می گذاشتم با باربد برابری نميکرد!يعني تابه حال چنین چیزی ندیده بودم به مخالفتهای پدروبرادرم فکرکردم ودیگر فایده ای نداشت که پشیمان باشم...گریه تنها چاره درد هایم شده بود وهر شب تا صبح کنار باربدکه به خواب میرفت اشک می ریختم گاهی انگارمتوجه میشد ولی به روی خودش نمی آورد او درحد روابط بعداز ازدواج توقع داشت و خانواده هردوطرف شاکی از این ماجرا ...اختلافات شدت گرفت ورابطه پدرومادرم و برادرم با باربد شکراب شد و تنها اميرتحويلش می گرفت ودرقالب دوستی گریز میزد که حواسم هست چه میکنی ومن پشت خواهرم هستم وهم تو... روزها بارفقايش به تفریح میرفت و موقع ناهاروشام آن هم با تأخیر مي آمد و لباس عوض میکرد وميرفت باید کاری میکردم سکوت کافی بود رنج باربد و رنج سنگینی نگاه هر دو خانواده بدجور عذابم میداد ..دلم برای خودم سوخت...چقدر تنها بودم درمیان این همه جمع!
و این سرگذشت ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
دلبرا..قیمتِوصلِتوکنوندانستم
کهفراوانطلبتکردمونتوانستم😭💔
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
شبتون حسینی ❣
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
کاش میشد ضریحت را از
عکس ها
بیرون کشید و در آغوش کشید...!
حسین جاانم...
دلتنگ حرمم💔
مولایمن
🍂حلّال تمام مشکلاتی ای عشق
تنها تو بهانه حیاتی ای عشق...
🍂برگرد که روزمرگی ما را کُشت
الحق که سفینه النجاتی ای عشق...
تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
🦋⃟📸
#سلامامامزمانم💕✋🏻
بــاهـرنفسےسلامڪردنعشقاست
آقابہتـواحتـرامڪردنعشقاست
اسـمقشنگٺبہمیانچونآیـد
ازروۍادبقیامڪردنعشقاست
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz