eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
باند پرواز 🕊
🌿شهید علی محمد معینی 🌿 نام پدر✨ آقابابا تاریخ تولد ✨۱۲۹۸/۰۶/۰۶ وضعیت تاهل✨ متأهل تاریخ شهادت✨۶۶/۰۵/
ناگهان گلوله ای به سمتشان شلیک شد و در نزدیک خانه خدا به مهمانی خود خدا رفتند💔 🔺 *پشتکار* 🔻 از همان سن ۷ سالگی به همراه پدرش کشاورزی میکرد و در بیابان های اطراف به شغل خارکنی برای داغ کردن حمام مشغول بود ، در انجام واجبات دینی سختگیر بود و پشتکار بالایی داشت 📿، روزهای بسیار گرمی در هوای ۵۰ درجه خوزستان برای کار در شرکت نفت سپری میکرد حتی یک روز هم روزه هایش از قلم نیفتاد.🍃 قبل از اینکه به مکه بروند برای نوشتن وصیت نامه نزد شیخ رضا معینی رفت ایشان از او پرسید چقدر نماز و روزه قضاداری و او گفت:« هیچ ! نماز هایم را تمام خوانده ام و روزه هایم را هم در گرمای ۵۰ درجه خوزستان گرفته ام ». 📚برگرفته از کتاب پلاک های ماندگار📚 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_دوم_چله ✍ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید حسین معزغلامی▪️ ▪️شه
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🖇️ زندگینامه 🖇️ 📌ششم فروردین ماه سال 1373 در امیدیه اهواز(پایگاه پنجم شکاری)چشم ب جهان گشود. سال ۹۱ ایشان وارد دانشگاه افسری امام حسین علیه السلام شدند . ایشان دائما برای اعزام به مناطق جنگی اصرار داشته و بسیار پافشاری مینمودند . فتنه ۸۸ و دیدن گریه های سید مظلوم امام خامنه ای🥺، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود. با رسیدن به سن دانشگاه و علی رغم برخورداری از رتبه خوب کنکور، وی که در دانشگاه امام حسین(ع)نیز شرکت کرده بود✨ در سن ۱۸ سالگی به این دانشگاه رفته و با طی مراحل علمی به بهترین نحو و با بالاترین نمرات، به انتخاب خود وارد سپاه قدس شد.🌺 در همان سال های دانشجویی به عنوان آموزش دهنده ارشد به عراق و سوریه اعزام شد و پس از اتمام تحصیلات، با عنوان مستشار نظامی ۳ مرتبه به سوریه و یک بار به عراق اعزام شده و به خیل مدافعان حرم پیوست.💔 🔹حسین، در سالروز تولد ۲۳ سالگی اش در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال 1396 در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید.3 تیر به چشم چپ، گونه راست و کتفش اصابت نمود. به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چندساعتی تا برگشت به نیروهای ایرانی(مقاومت) بر زمین مانده بود.😭 پیکر پاکش را در هشتم فرودین ماه در قطعه50 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.🌿 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🏴 *شهدای حسینی 🏴* ◾دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ◼️وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن😳 و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..🖤 🌷یادشهداباصلوات🌷 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
📿الهی بالرقیه(س)📿 🔹گفتم: حسین دارم‌ از استرس‌ می‌میرم...گفت‌: یه ‌ذکر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر کردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی کار منم‌ همین ‌باز کرد (آخه ‌خودشم‌ به سختی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشه ‌داداش ‌بگو. گفت: تسبیح ‌داری؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیه ‌سلام ‌الله ‌علیها"، حتما ‌سه سـاله ی‌ ارباب ‌نظر میکنه، منتظرتم ... و قطع‌ کردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ کردم: الهی ‌بالرقیه ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌که ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفر آخرین ‌لیسته؛ بقیه‌اش ‌فردا، توجه نکردم‌ همینجور ‌ذکر می‌گفتم که ‌یهو اسمم ‌رو خوندن. بغضم ‌ترکید با گریه ‌رفتم‌ سمت ‌خونه حاضر‌ شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست ‌شد، اشک ‌تو چشمش ‌حلقه ‌زد‌🥺 و گفت: "الهی ‌بالرقیه‌ سلام‌ الله ‌علیها" ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک لحظه بزن بر رخ من خنده که یک عمر با یاد لبت خنده کنان اشک ببارم... 🥀شهید حسین معزغلامی🥀 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
جدی گرفته ایم زندگی دنیایی را و شوخی گرفته ایم قیامت را، ڪاش قبل از اینڪه بیدارمان ڪنند؛ بیدارشویـــم......🖇️🌿 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
مداحی شهید معزغلامی🥺🖇️ ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🌿شهید احمد رضا معینی 🌿 نام پدر ✨ براتعلی تاریخ تولد✨۴۶/۰۱/۰۵ وضعیت تاهل✨ متاهل تاریخ شهادت ✨۶۵/۰۶/۱۵ نوع عضویت✨بسیج عملیات✨کربلای۳ محل شهادت✨فاو محل دفن✨ کربکند تحصیلات✨ راهنمایی شغل ✨آزاد سن✨۱۹ سال 🖊️ *زندگینامه* ▪️احمدرضا در فروردین ماه ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی و کشاورز در کربکند به دنیا آمد. در کنار تحصیل کمک حال پدر بود تا اینکه پدرش بیمار و بر اثر سکته بدنش فلج شد ❤‍🩹. احمدرضا علاوه بر پرستاری برای گذران زندگی جدی تر کار کرد و مدتی هم برای سیفی کاری و در آمد بیشتر به خوزستان رفت . سال ۱۳۶۲ پدر را از دست داد و مسئولیت یک خانواده ۸ نفره بر عهده اش گذاشته شد . در پایگاه شهید رجائی کربکند فعالیت می کرد و در پادگان شهید منتظری آموزش نظامی دید.🥀 شور و اشتیاق بسیاری به جبهه رفتن داشت ولی سرپرستی خانواده در الویت بود . در تیرماه ۶۵ ازدواج کرد و خیلی زود داوطلبانه راهی جبهه شد 🚶🏻‍♂️ . در واحد یگان دریایی لشکر امام حسین (ع) خدمت می کرد که در عملیات کربلای سه در تاریخ ۱۳۶۵/۰۶/۱۵ بر اثر ترکش توپ به آرزوی دیرینه اش رسید 🕊️ 🔺 *تاریخ شهادت 🔻* بعد از فوت پدر خانه صفای قبل را نداشت . چندین سال از ساختش می گذشت و نیاز به یک تعمیر اساسی داشت . در و دیوار های رنگ و رو رفته انگار غم مادر را سنگین تر می کرد 💔 احمدرضا تصمیم گرفت قبل از اینکه دوباره به جبهه برود دستی به سر و روی خانه بکشد و در و دیوار ها را رنگی تازه بزند . در حال نقاشی کردن بود که مادر برایش میوه آورد تا خستگی در بیاورد 🌿. احمدرضا تکیه به دیوار و رو به مادر گفت :
باند پرواز 🕊
🌿شهید احمد رضا معینی 🌿 نام پدر ✨ براتعلی تاریخ تولد✨۴۶/۰۱/۰۵ وضعیت تاهل✨ متاهل تاریخ شهادت ✨۶۵/۰۶/
« ان شاءالله چند روز دیگر رنگ کردن خانه تمام می شود و من به جبهه می روم ، البته با اجازه شما . اگر هم شهید شدم دوست دارم مراسمم را در این خانه بگیرید و به یاد من در همین اتاق دعای کمیل برگزار کنید .»🖤 در دفترچه یادداشتش که داشت قبل از عروج تاریخ شهادتش را با خودکار قرمز نشانه گذاشته بود .‌ شهد شیرین شهادت گوارایش باد . 🔺 *عشق امام* 🔻 قلبش به عشق امام می تپید، در تظاهرات و جریان های انقلاب شرکت مستمر داشت . در پایگاه شهید رجائی بسیجی فعال بود و مرتبا در کلاسهای آموزش قرآن و احکام شرکت میکرد ، تا اینکه پدر بیمار و از کار افتاده شد احمدرضا با جان و دل ، پرستاری پدر را انجام می داد 🌺 او حالا باید سرپرستی خانواده و ۷ فرزند کوچکتر از خودش را به عهده می گرفت و نان آور خانه می شد . برای کار کشاورزی به اهواز رفت و فصل استراحت که به خانه بر می گشت بی کار نمی نشست و روی ماشین آلات کشاورزی برای دیگران کار می کرد انگار خودش را فراموش کرده بود و تمام هم و غمش خانواده اش بود 🥀 که مبادا به آنها سخت بگذرد ؛ بسیار مهربان بود و به مادر خیلی احترام می گذاشت تا حدی که وقتی می خواست به جبهه برود مادر به خاطر مشکلات متعدد زندگی شان مانع رفتن او شد و احمدرضا پا روی عقل و دلش گذاشت و فقط به خاطر لبخند رضایت مادر به خانه برگشت ، هرچند تمام فکر و ذهنش جبهه بود .......😔 📚برگرفته از کتاب پلاک های ماندگار📚 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_دوم_چله ✍ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید حسین معزغلامی▪️ ▪️شه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ✍ ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید عباس آسیمه▪️ ▪️شهید مصطفی اسدی ▪️ ♡ 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃