✨بخشی از متن وصیت نامه شهیدبلباسی که خطاب به همسر بزرگوارشون خانم محبوبه بلباسی نوشتند👆
💌 فقط اون خطش که گفته:«الان که اینها را نوشتم، خیلی دلتنگ شدم و گریه امانم نمی دهد.
اگر خدا شهادت را نصیبم کرد، آن را مدیون تو هستم» 😭😭
هدیه به روح مطهرشون و توفیقات بیشتر همسرشون صلوات🥀
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
💛||• #رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_ششم من هم حسابی می افتادم روی دنده لج که
💛||• #رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_هفتم
از زیر آینه قرآن ردش کردم .
خداحافظی کرد ، رفت کلید آسانسور را زد ، برگشت و خیلی قربان صدقه ام رفت : هم من ، هم امیرحسین .
چشمش به من بود که رفت داخل آسانسور .
برایش پیامک فرستادم :
« لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ... ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین»😍
۴۵ روزش پرشد ، نیامد 😣
بعد از شصت هفتاد روز زنگ زد که « با پدرم بیا توی منطقه که زودتر بیام پیشتون!»
قرار بود حداکثر تا یک هفته همه کارهایش را راست و ریس کند و خودش را برساند ، بعد هم باهم برگردیم ایران .
بابچه جمع و جور کردن و مسافرت خیلی سخت بود
از طرفی هم دیگر تحمل دوری اش را نداشتم😭
با خودم گفتم : « اگه برم ، زودتر از منطقه دل می کنه! »
از پیام هایش می فهمیدم خیلی سرش شلوغ شده ، چون دیر به دیر به تلگرام وصل می شد ، وقتی هم وصل می شد ، بددموقع بود و عجله ای😢
زنگهایش خیلی کمتر و تلگرافی شده بود . .
اعتراض کردم که: «این چه وضعیه برام درست کردی ؟ »
نوشت : « دارم یه نفری بار پنج نفر رو می کشم!»
اهل قهر و دعواهم نبودیم ، یعنی از اول قرار گذاشت .
در جلسه خواستگاری به من گفت : « توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم ، نهایت نیم ساعت! »
بحث های پیش پا افتاده را جدی نمی گرفتیم .
قهرهایمان هم خنده دار بود .
سر اینکه امشب برویم مجلس حاج محمود کریمی یا حاج منصور ارضی؟😁
خیلی که پافشاری می کرد ، من قهر می کردم😂
می افتاد به لودگی و مسخره بازی😐
خیلی وقت ها کاری می کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم .
می گفت :« آشتی ، آشتی !» و سروته قضیه را به هم می آورد .
اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو میری ها بود ، می رفت جلوی ساعت می نشست ، دستش را می گذاشت زیر چانه اش ومیگفت :
« وقت گرفتم از همین الان شروع شد»
باید تا نیم ساعت دیگر آشتی میکردم وگرنه میگفت :«قول دادی باید پاشم وایسی»😁
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
💛||• #رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_هفتم از زیر آینه قرآن ردش کردم . خداحافظ
💛||• #رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_هشتم
از آن آدم هایی نبود که خیلی اسم امام زمان (عج)را بیاورد ، ولی در مأموریت آخر قشنگ می نوشت : « واقعا اینجا حضور دارن! همون طور که امام حسین (ع) شب عاشورا دستشون رو گرفتن و جایگاه یارانشون رو نشون دادن ، اینجاهم واقعا همون جور ..
اینجا تازه میتونی حضورشون رو پررنگ تر حس کنی! » 😢
در کل ۲۹ روزی که در منطقه بودم ، سه بار زنگ زد .
آنجا اینترنت نداشتم ، ارتباط تلگرامی مان هم قطع شد ، خیلی محترمانه و مؤدبانه صحبت می کرد و مشخص بود کسی پهلویش ایستاده که راحت نبود..
هیچ وقت این قدر مؤدب ندیده بودمش😔
گاهی که دلم تنگ می شد ، دوباره به پیام هایش نگاه می کردم..
می دیدم آن موقع به من همه چیز را گفته ، ولی گیرایی من ضعیف بوده و فهوای کلامش را نگرفته ام . .
از این واضح تر نمی توانست بنویسد :
_قبل از اینکه من شهید بشم ، خدا به تو صبر و تحمل میده !
_مطمئنم تو و امیرحسین سپرده شدین دست یکی دیگه !😇
سفرم افتاده بود در ایام محرم .
خیلی سخت گذشت 😢
از طرفی بلاتکلیف بودم که چرا این قدر امروز و فردا می کند ..
از طرفی هم هیچ کدام از مراسم آنجا به دلم نمی چسبید..
سال های قبل با محمد حسین ، محرم و صفر سرمان را می گرفتی هیئت بود ، تهمان را می گرفتی هیئت 😭
عربی نمی فهمیدم ، دست وپاشکسته فرازهای معروف مقتل را متوجه می شدم..
افسوس می خوردم چرا تهران نماندم .
ولی دلم را صابون می زدم برای ایام اربعین ..
فکر می کردم هر چه اینجا به ظاهر کمتر گذرم می افتد به هیئت و روضه ، به جایش در مسیر نجف تا کربلا جبران می شود و یادم میرود 😍
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیطلبےآقاےمن؟!:)💔:
دکتر،
توۍنسخهمونبنویس
یهبینالحرمین 🖐🏾"
بہخداخوبمیشیم!
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شبتون_حسینی💚
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فکرشوبکن . . .📎
روبہگنبدشنشستۍ
بہشنگاهمیکنۍ "
دستخودتنیست↓
یہوبغضمیکنۍ
میبارۍ
هقهقمیکنی :)
یهواینوسطمیخندی !
حرفمیزنۍ
بازگریتمیگیره "
اشکاتمیشنیادگاریت
بہسنگفرشاۍکربݪا✋🏻💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین
#شبتون_حسینی🌸
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
Fadaeian_Haftegi_980503_3.mp3
13.49M
همیشهزائرترو،گرفتیتویآغوش
آقامحبتاتو،نمیکنمفراموش...🤍
🎤سیدرضانریمانی
رزق حسینی شبانه ✨
التماس دعا
#ماه_رمضان
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🍂ای درد سینه سوز دلم را علاج تو
تاریک خانه ی نفسم را سراج تو...
🍂دنیای ما بدون حضورت جهنم است
دردم تویی علاج تویی احتیاج تو...
اللهم عجل لولیک الفرج ♥️
شبتونامامزمانی🌱
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
صبحتو با سلام به
آقا امام زمان شروع کن؛
چرا که هر صباحی
آقا به تو سلام میدهد...
.
#السلامعلیکیاصاحبالزمان💛
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرمیخواهیامامزمان﴿؏ـج﴾ را ببینی..🌱°
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
اے فطرسفردوس
در ایݩ صُبحِحسینــى
از مـا برساݩ
محـضراربابسلامـى
#صلیاللهعلیڪیاسیدالشهدا✋
#صبحتوݩڪربلایی🍃°
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
1_4300675686.mp3
2.78M
دیگه هیچی حالمو خوب نمی کنه الّا حرم ...😭
رزق کربلایی روز حسینی ♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو از کی عاشقی؟ ♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
1_1570923601.mp3
7.93M
📖 #تحدیر(تندخوانی)
📎جزء بیست و هشتم
🎤 استاد معتز آقایی
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مکالمه عجیب و زیبا آقا مهدی باکری قبل از شهادت
انتشار به مناسبت #سالگرد_ولادت شهید مهدی باکری💗✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
سلام بر او که:
از خدا خواسته بود که بدنش یک وجب از خاک زمین را اِشغال نکند...
و آب دجله او را برای همیشه با خودش برد...💔
💟به وقت ۳۰ فروردین/ #سالگرد_ولادت شهید مهدی باکری💟
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
⭕️شهردار یا رفتگر ؟؟؟
رفتگر محله چهرهاش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! 😳
قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمیدادند. میگفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار .💛
🌷 #شهید_مهدی_باکری
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحهاییکهگستردهشدهاند،
دنیابرایشانتنگمیشود،
وشوقپروازپیدامیکنند💔:))!
#شهیدانه
#شهیدجاویدالاثر_سید_مصطفی_صادقی
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
«🍁🌾»↴
دستشرومحڪمگرفتم..🤝
گفتمبحثُعوضنکن!
اینسوختگۍروۍدستتچیہهادۍ؟؟
خندید...
سرشُپایینانداختگفت:
یہشبشیطوناومدسراغم
منماینجورۍازشپذیرایۍکردم...🍃
#شهیدمحمدهادۍذوالفقارۍ♥️
+اینجورۍشهیدشدن..
#تلنگر
#ماه_رمضان
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz