eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
ولـے این دنیاۍمجـٰازی ، دنیایِ واقعـے خیلیا رو خراب کرد!!🚶🏿‍♂ ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ ⇢ @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
دل‌من‌تنگِ‌شهیدی‌ست‌ڪہ... جایش‌خالےـست(:🙂🖐🏿 💔!' ••• ┄┅┅┄┅<❤️>┅┄┅┅┄ ⇶ @Banoyi_dameshgh ┄┅┅┄┅<☝️🏻>┅┄┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
❤️بسم الرب العشق❤️ 👑قسمت چهارم ↯ همونطور ڪہ یڪے از بندهاے ڪولہ م رو روے شونہ م مینداختم ڪاڪائو رو د
❤️ ❤️بسم االرب العشق 👑قسمت پنجم ↯ وارد مدرسہ شدم،با لبخند شیطانے ڪنار بوفہ ایستادہ بود. روم رو ازش برگردوندم و بہ سمت سالن مدرسہ قدم برداشتم. وارد سالن شدم ڪہ دستے از پشت روے شونہ م قرار گرفت:چہ اخمے هم ڪردہ! بے توجہ بہ عاطفہ قدم بر مے داشتم. نزدیڪ ڪالس رسیدم،با مشت آروم روے ڪتفم ڪوبید و گفت:خ ب توام! وارد ڪالس شدم و ڪالفہ گفتم:عاطفہ! همونطور ڪہ ڪنارم راہ مے اومد گفت:جونہ عاطفہ! چادرم رو درآوردم و پشت نیمڪت نشستم. همونطور ڪہ چادرم رو تا میڪردم گفتم:چیزے همراهت ندارے؟معدہ م دارہ خودشو میخورہ! دستش رو برد سمت ڪش چادرش و درش آورد. چادرش رو روے میز گذاشت و ڪولہ ش رو برداشت،زیپ ڪولہ ش رو باز ڪرد و مشغول گشتن شد. سرش رو داخل ڪولہ ڪردہ بود:چرا اتفاقا دیشب امین ڪتلت پختہ بود سہ چهار تا لقمہ آوردم. برام جاے تعجب نداشت،بہ آشپزے هاے گاہ و بے گاہ امین عادت داشتم! یعنے امین آشپزے ڪنہ و عاطفہ براے من هم بیارہ! دستپخش رو بیشتر از دستپخت مادرم دوست داشتم! سرش رو از داخل ڪیف درآورد و دوتا لقمہ ے بزرگ ڪہ داخل نایلون بود بہ سمتم گرفت و گفت:بفرمایید صادرہ از بهشت و حورے مخصوص! نگاهے بهش انداختم و گفتم:هہ هہ! با نمڪ! نایلون رو ازش گرفتم و یڪے از لقمہ ها رو برداشتم. لبخندے زدم و گاز اول رو بہ لقمہ زدم. آروم مے جویدم و خوب لقمہ م رو مزہ مے ڪردم. سنگینے نگاہ ڪسے رو احساس ڪردم،سرم رو بلند ڪردم عاطفہ و چند تا از بچہ هاے ڪالس ساڪت بهم زل زدہ بودن. لقمہ م رو قورت دادم و گفتم:چیہ؟! نازنین نگاهے بہ جمع انداخت،سرش روے میز گذاشت و آہ بلندے ڪشید:عاشق ندیدیم! بچہ ها شروع ڪردن بہ خندیدن. جدے گفتم:االن بخندم؟ محدثہ رو بہ نازنین گفت:دیدے چہ مزہ مزہ میڪرد لقمہ رو؟! بعد رو بہ عاطفہ گفت:پس ڪے شیرینے عروسے داداشتو میارے؟! عروس ڪہ آمادہ س! عاطفہ با خندہ گفت:داماد حاضر نیس! چند وقت دیگہ حاضر میشہ! با "برپا" گفتن ڪسے،همہ دوییدن سمت نیمڪت هاشون. خانم مرادے معلم فیزیڪمون وارد ڪالس شد. من و عاطفہ همیشہ ڪنار هم بودیم. خانم مرادے شروع ڪرد بہ درس دادن،ڪتاب و دفترم رو باز ڪردم. عاطفہ مشغول نامہ نگارے با نازنین و محدثہ بود. گاهے برگہ هاے نامہ مے افتاد جلوے من اما توجهے نمیڪردم. نگاهم بہ لقمہ هایے ڪہ زیر میز گذاشتہ بودم افتاد. صداے معدہ م رو میشنیدم،آب دهنم راہ افتاد. خانم مرادے براے توضیح دادن مسئلہ پاے تختہ رفت. فرصت رو غنیمت شمردم،سرم رو خم ڪردم و مشغول خوردن لقمہ م شدم. یہ چیز نوڪ تیز از پشت وارد ڪمرم شد. انقدر ناگهانے بود ڪہ مثل دیونہ ها جیغ ڪشیدم! همہ ے ڪالس سرشون رو بہ سمتم برگردوند. خانم مرادے با اخم گفت:چہ خبرہ اون پشت؟! دهنم پر بود،بہ زحمت محتواے داخل دهنم رو قورت دادم. ●○●○●○●○●○●○●○●○●○● نویسنده : خانم لیلی سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
یلدایِ فراق ،طولانی نمیشد اگر نقلِ مجالسمان، غیبتِ تو بود..💔 ♥⃟⃡❄️ ♥⃟⃡❄️ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♥️➣ @Banoyi_dameshgh
اعضای جدیدی که به ما پیوستید خوش امدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽...✨ ⃠🚫 +حاج‌آقا  چیکارکنم‌سمت‌گناھ‌ نرم؟ -اول‌بایدببینےعامل‌گناه‌چیہ؟  زمینہ‌ا‌ش‌روازبین‌ببری !  امابهترین‌راه‌حل‌اینہ‌کہ‌خودت‌رو  بہ‌کارخدامشغول‌کنے♥️!' آدم‌بیکار  بیشتردرمعرض‌گناهہ🙂🍃 بیڪارنشینیما🌱☝🏻
رفقـا سـاعت 9:00 امشب کہ طولانےترین شب سـال هست دعـاے فـرج و قـرائت ڪنیم تـا ان‌شاءاللّٰہ بہ آقـا بگیـم کہ در تمـامے سـاعـات زنـدگیمون با جون و دل بہ یـادشونیـم :)❤️ ✌️🏻 ↠ @Banoyi_dameshgh