eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸شهید ورزشکار، محمد کاظم توفیقی (پژمان) در دهم بهمن ماه سال 1370 در شب میلاد امام موسی کاظم (علیه‌السلام) در شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. 🌱 از کودکی به ورزش علاقه داشت و در این زمینه موفقیت‌های زیادی کسب کرد. 🌺 در سال 88 در رشته موتور کلاس مقام اول استانی را کسب کرد. و در سال 89 موفق شد مقام اول استانی و سوم کشوری را کسب کند. و در رشته دوچرخه سواری در سال 91 مقام اول را به خود اختصاص داد. 🌿شغل پژمان مکانیک موتور بود و به عنوان بسیجی داوطلب برای اعزام به سوریه رفت. 🌷از های ایشان میتوان چند موارد زیر را نام برد: 1⃣دلسوزی و خدمت به مردم 2⃣چله زیارت عاشورا و دعای عهد 3⃣حضور در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) 4⃣اهل نماز اول وقت بود(بر خلاف آنچه مردم درباره او قضاوت کردند) 5⃣اهل ورزش بود 🌹 🍃با سلام و صلوات و درود بی پایان به امام و شهدا و نبی انبیا ٔ علی الخصوص حضرت محمد و آل محمد (ص) و سید کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود نای نی در نینوا میماند اگر زینب نبود 🍂با عرض ادب و احترام خدمت عزیزان همیشه تو ذهنم از خدا سوال میکردم یعنی لیاقت دارم تو راهی که رضایت تو داخل اون راه هست جون بدم؟ ✨راهی که عموی عزیزم رفت.راهی که همه ی جگر گوشه ها داخلش جون دادن.میشه خدا؟؟؟؟ ❄️قربون حکمتش برم همیشه میگفتم چرا من زمان امام حسین ع نبودم که در رکاب اربابم حسین جون بدم ؟ 🌱ولی الان جوابم گرفتم .شاید خدا دوست داشته که تو این دوره باشم و محافظت (کنم)از حرم خانم حضرت زینب(س) ناموس اربابم. 🌷و امروز نامحرمان بی ناموس و پست، خیال دست
تاریخ و محل تولد: ۱۰/۱۱/۱۳۷۰ کازرون تاریخ و محل شهادت: ۱۶/۱۱/۱۳۹۴ شهر ریتان سوریه شهید ورزشکار محمد کاظم توفیقی در دهم بهمن ماه سال ۱۳۷۰ و در شب میلاد امام موسی کاظم (ع) ذر شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. از کودکی به ورزش علاقه فراوانی داشت و موفقیت های بسیاری در این زمینه کسب کرده بود. در سال ۱۳۸۸ در رشته موتور مقام نخست استانی را کسب کرد و در سال ۱۳۸۹ موفق به کسب مقام نخست استانی شد و قهرمان سوم مسابقات موتورکراس کشور بود. در رشته دوچرخه سواری نیز در سال ۱۳۹۱ رتبه نخست را کسب کرد. شهید محمدکاظم توفیقی در کنار فعالیت در حرفه مکانیکی موتور، به عنوان یک بسیجی برای اعزام به سوریه داوطلب و اول آذرماه ۱۳۹۴ اعزام شد.
خاطرات شهید از زبان همسرش: - نخستین شرط همسرم برای ازدواج، پیروی و تابعیت از ولایت بود و معتقد بود که هر زمان و در هر نقطه ای از جهان اگر جنگی به اسم شیعه باشد و رهبرم اذن جنگ بدهد، تحت هر شرایطی برای جنگ شرکت خواهم کرد. هدف زندگی من قرب الهی هست و تنها برای رضای خداوند گام بر می‌ دارم و می‌ خواهم بانوی خانه ‌ام آنقدر زهرایی باشد که برای رسیدن به اهدافم من را همراهی کند. - عموی همسرم، «شهید عبدالرسول توفیقی» شهید هشت سال دفاع مقدس بود و او به عموی شهیدش بسیار علاقه داشت. به همین خاطر پس از برگزاری مراسم عقد، سریع به بهشت زهرا رفتیم؛ چرا که همسرم دوست داشت در گلزار شهدا، شادی مان را با شهدا تقسیم کنیم. همسرم احترام زیادی برای شهدا و به ویژه عموی شهیدش قائل بود. هر چند که در زمان شهادت عمویش هنوز به دنیا نیامده بود؛ اما ارادت زیادی به عمویش داشت. یکی از برنامه های هفتگی ما زیارت قبور شهدا بود. وقت هایی که بر سر مزار عمویش می‌رفتیم، باید دقایقی از همسرم جدا می‌شدم تا با عموی شهیدش تنها صحبت کند. وقتی از او می‌پرسیدم با عمویت چه می‌گویی؟ می‌گفت: این رازی است بین خودم و عمویم که در آینده متوجه خواهی شد. او عشق شهادت در سر داشت و همیشه گله مند بود که چرا در جنگ هشت سال دفاع مقدس نبوده تا در کنار رزمندگان بجنگد.
همسرم با وجود سن کم اهل نماز جمعه و نماز شب بود و تا جایی که امکان داشت نمازهایش را به صورت جماعت می خواند. خیلی از سحرها من با صدای نماز شب او از خواب بیدار می شدم. همه ویژگی هایش منحصر به فرد بود و در هر شرایطی صداقت در کارهایش داشت. رضایت خداوند را سرلوحه تمام کارهایش قرار داده بود. - او آنقدر شور شهادت را در سر داشت که همیشه به من می‌گفت: دوست دارم دیِنی که به گردن دارم را ادا کنم. زمانی هم که در سوریه بود و با من تماس می‌گرفت می‌گفت: اگر اتفاقی برای من افتاد مبادا گله و شکایت کنی و ناراضی باشی و اینکه بگویی: کاش مانع او شده بودم. دوست ندارم اجری که می‌ بری را با این کلمات ضایع کنی. سعی کن توکلت به خدا و ائمه اطهار (ع) باشد. اما با همه این حرف‌ ها شهادت او برای من خیلی سخت بود. ما چهار سال با هم زندگی کرده بودیم، روزهای شیرینی را با هم بودیم و سختی‌ های بسیاری را پشت سر گذاشته بودیم و در یک آرامش نسبی بودیم و این اتفاق یک تنهایی و دلتنگی شدیدی برای من به وجود آورد. طوری که با وجود تمام سفارش ‌هایی که به من کرده بود و با توکل به خدا و توسلی که به ائمه (ع) و شهدا پیدا کرده بودم، از خودش خواستم که حالا که رفته و به آرزویش رسیده به من کمک کند که بتوانم دلتنگی‌ هایم را در خودم آرام کنم و نخواهم‌ گریه کنم و یا زبانم حتی یک بار به گله و شکایت باز شود، و خواسته‌ام مانند یک معجزه برآورده شد
🌼 به نیت.. شادی روح شهدا و امام شهدا(ع) سلامتی و ظهور آقامون،مولامون حضرت مهدی (عج) سلامتی رهبر عزیزمون سلامتی تمام سربازان و مجاهدان اسلام✋🏻 و به نیت شفا یافتن تمام بیماران،مجروحان🤲🏻 قبولی مناجات و عبادات همگی ما و خشنودی خداوند از ما آرام شدن دل های بی قرار و آرام شدن دل هایی که در آرزوی چیزی هستند که در تقدریشان نیست.. صلواتی ختم بفرمایید.. التماس دعا خادمین رو از دعای خیرتون محروم نکنید.. و مِن الله توفیق...
میدونی‌چرا‌از حجاب بدش‌میاد؟! چون‌بالا‌سرش‌یہ‌ناظمے‌بوده‌ڪه‌مدام‌بهش‌با‌ اخم‌گفٺہ‌ࢪوسریت‌نیفته... چون‌یہ‌معلمی‌داشته‌ڪہ‌بہش‌نگفته‌چقدࢪ چادࢪبہش‌میاد چون‌همش‌بہش‌گفتن‌اگہ‌حجاب‌نداشٺہ‌باشی میری‌جہنم! نگفتن‌اگہ‌با‌حجاب‌باشی‌خدا‌عشق‌میڪنه‌ با‌دیدنت!:) چون‌بهش‌نگفتن‌اگہ‌حجاب‌داشٺه‌باشی‌نگاه‌طمع کسی‌سمتت‌نمیاد! چون‌فڪر‌کرده‌اگہ‌بہش‌میگی‌ࢪوسری‌سرت‌باشہ بخاطر‌اینه‌ڪه‌بقیہ‌بہ‌گناه‌نیفتن! چون‌نفہمیده‌ڪه‌تو‌برا؎خودش‌میگی.. ←با‌ࢪوش‌دࢪست‌امر‌به‌معروف‌و‌نهی‌از‌منکر‌ حجاب‌داشته‌باشیم...
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
توکل به اسم اعظمت❤️
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
اول صبح بگویید: حســــــــــین جان رخصت💚 تا که رزق از طرف سفره ارباب رسد @Banoyi_dameshgh
💚͜͡🪴 ‹بِسْــمِ‌رَبِّ‌حَ‌ـسن‌جـٰانم› •تو‌ کریــم‌ ابن‌ کریـمی‌ یا حــسن• •تـو‌ رفـیـق‌ بـچگـیمی‌ یـا حــسن• 💚¦⇠ 🪴¦⇠
خوآهرم‌هیچ‌مےدآنستے... خآڪے‌ڪھ‌بر‌چآدرت‌مےنشیند تشڪروتقدیراستخوآن‌هآے‌ خآڪسترھ‌شدھ‌ے شھیدآن‌ازتوست؟! بخآطر‌حفظ‌حجآبتツ❤️... 🦋