eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ #part35 اذان پخش شد و بلند شدیم رفتیم سرویس و نماز خوندیم که یه آقایی
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ بعد راننده اومد و همه سوار شدن و سرجاهاشون نشستن نگار خیلی عقب تر از ما بود و ما جلوتر بودیم . حسابی این دختر به دلم نشسته بود و دوست داشتم بیشتر باهاش آشنا بشم +ساره میگم نگار دختر خوشگلی نه -اوهوم صورتش عروسکی خیلی با ادبم هست +آره منم که عاشقش شدم -آره منم دوسش دارم بعد ساره گدفت خوابید و منم سرم و تکیه دادم و هوس یه دل سیر اذییت کردن ساره رو داشتم ولی بیخیال شدم چرا که تعداد نامحرم ها زیاده و حتما ساره شوکه میشه آبروریزی میکنه ،بیخیال هوس خودم شدم و یادم اومد کتابم نصفه مونده شروع کردم به کتاب خوندن که دیدم آقا مصطفی داره به عقب نگاه میکنه و یه قیافه هایی از خودش در میاره خنده ام گرفت این چه کاریه اصلا به کی داره قیافه نشون میده کلمو برگردوندم که یه پسر کوچولویی که یه ۲ سالی بیشتر نداصت خنده میکرد و آقا مصطفی رو نگاه میکرد رومو این طرف کردم که آقا مصطفی متوجه ام شد و صاف روی صندلیش نشست از کارش خنده ام گرفته بود و سرمو گرفتم پایین ولی بیخیال کتاب خوندن شدم و یه سری به موبایل بزنم که یه لحظه حواسم به حرکات آقا مصطفی رفت ..... یعنی آقا مصطفی بچه دوسته چه باحال تا حالا ندیدم مردی انقدر با بچه ها بازی کنه ،آها یادم اومد عمه جون همیشه میگفت:عموجون خیلی با بچه ها خوب بود و عاشق بچه ها بود اصلا بچه ها همه عاشقش بودن ، از این فکر اومدم بیرون و هنزفری رو وصل کردم به موبایلم و یه مداحی گوش دادم که اتوبوس ایستاد و نگاه کردم از پنجره دیدم آقا مصطفی پیاده شده و چند تا لیست دستشه برده داخل قرارگاه سپاه بعد از ۵ دقیقه اومد سوار اتوبوس شد و حرکت کردیم و دیدم وارد یه جایگاه شدیم که که خادم ها همه لب درب ایستاده بودن و همه ی اتوبوس هارو هدایت میکنند○•○•○•○•○•○•○•○ 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از👇 به قلم:(علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌
گوش کن... هنوز صدای لالایی مادری می‌آید، که برای غنچه‌ی شش‌ماهه‌اش، هر روز که می‌گذرد، دلتنگ‌تر، بیتاب‌تر، ب‌ی‌ق‌رارت‌ر می‌شود...😔 گره‌گشایی باب الحوائج، حضرت علی اصغر(ع) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀ @Banoyi_dameshgh 🖤 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨‏رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم‏)‏ 🍃الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ارْحَمْ مَنْ فِي الْأَرْضِ يَرْحَمْكَ مَنْ فِي السَّمَاءِ.🍃 🔶خداوند رحمان بر بخشایشگران رحم می‌آورد، بر آنان که در زمین‌اند رحم آورید تا خداوند آسمان بر شما رحم آورد.🌸🍃 📚بحار الانوار، ج ۷۴، ص: ۱۶۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀ ☀ { @Banoyi_dameshgh}🔚 🖤 🖤
~حیدࢪیون🍃
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ #part36 بعد راننده اومد و همه سوار شدن و سرجاهاشون نشستن نگار خیلی عقب
♡﷽♡ ❣تاریکے شب❣ ساره رو بیدار کردم و آقا مصطفی با صدای بلندی گفت:خانم ها آقایون بیدار شید رسیدیم ،اونایی که مثل ساره خوابشون سبک بوده بیدار شدن و آماده شدن برای پیاده شدن منم و وسایلمو ردیف کردمو آقا مصطفی داشت به مادرش نگاه نگاه می کرد که هنوز خواب بود چشمش یک لحظه بر خورد کرد به چشمای من منم سرم و انداختم پایین و عمه جون بیدار کردم و عمه جونم حاج خانم و بعد دونه به دونه از اول همه مسافرا پیاده شدن ماهم پیاده شدیم ساک حاج خانم و ساره نگه داشت و منم ساک عمه جون و بعد رفتیم داخل درب و از اول تا انتها مثل یک تونل بالای سرمون سر بند های رنگارنگ بود و ...... سمت چپ عکس شهدای دفاع مقدس بود و سمت راست شهدای مدافع حرم واقعا اینجا آدم از هرچیز دنیایی آزاد میشه از تونل که گذشتیم وارد حیاط بزرگی شدیم که کلی وسایل جنگی قدیمی بود وایکه من چقدر عاشقشون بودم تانک های زنگ زده ایی که مال اون موقع بود و خراب شده بود دونه به دونه سرم و چرخوندم نگاهی کردم چشمم افتاد به یه کتاب فروشی که یه سایه بونی بالای سرش زده و پوتین و کتاب و یه عالمه وسایل فرهنگی .... نگار رفت سمتش منم رفتم ساره ایستاده بود پیش عمه +نگارجون چی میخوای بگیری؟ -یه چفیه برای مامانم بگیرم نداره +منم یه چیزهایی بگیرم برای داداشم -اه داداش کوچولو داری +نه نه داداشم از منم بزرگتره بابا -وای یه جوری گفتی من فکر کردم داداشت کوچیکه 🤣 +نه بابا ○•○•○•●•●•●•○•○•○ 🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌹🌹🌸🌸🌹🌹 🌸🌸🌹🌹 🌹🌹 اولین اثر از 👇 به قلم:(علیجانپور) ❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺 💕 جابر می گوید: خدمت علیه السلام رسیدم، حضرت فرمود: ای جابر! همانا مؤمنین به ماندن در دنیا اطمینان نکردند و از رسیدن به آخرت ایمن نگشتند.☘ 🍃ای جابر! آخرت، سرای ماندن است و دنیا سرای رفتن و نیست شدن؛ اما اهل دنیا اهل غفلت اند و گویا مؤمنانند که فقیه و اهل تفکر و عبرتند: آنچه با گوش های خود شنوند، ایشان را از یاد خدای جل اسمه کر نکند و هر زینتی که چشمشان بیند از یاد خدا کورشان ندارد، پس به ثواب آخرت رسیدند، چنانکه به این دانش رسیدند.😊 📚 کافی، ج۲، ص۱۳۳🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀ ☀ { @Banoyi_dameshgh}🔚 🖤 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️✨ 📌یه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان "عج" بفرستین🍃 🌸⚘اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘🌸 ─═हई{🦋}ईह═─ @Banoyi_dameshgh ─═हई{🦋}ईह═─
مهریہ‌همسران‌شهدا‌چہ‌بود...؟؟↡ ⸽⸽↫ همسر : سلاح‌ڪلت‌ڪمــرےشهید‌.و.یڪ جلدقرآن.🌱 ⸽⸽↫ همسر : بنا.بہ.درخواست‌همســرشهید هیچ‌مهریہ‌اے‌درنظرگرفتہ‌نشد.🌱 ⸽⸽↫ همسر : شهادت‌سیدمحسن‌صفوے🌱 ⸽⸽↫ همسر : یڪ سڪه طلا🌱 ⸽⸽↫ همسرلبنانی : یڪ‌جلدقرآن‌ڪریم.و.یڪ‌لیره‌لبنانے🌱 ⸽⸽↫ همسر : یڪ‌چڪ‌بامبــلغ‌بســیارپاییـن مبلغ‌چڪ‌پس‌ازازدواج‌بہ‌فرمانده سپاه‌اصفـهان‌تقـدیم‌شد.تا.خــرج رزمنــدگان.درجبــهہ‌هاشود.🌱 ⸽⸽↫ همسر : یڪ‌سڪه‌طلا... بہ‌عشق‌امام‌خمینے«ره»🌱 ⸽⸽↫ همسر : زیارت‌شهرهاےمڪه،مدینه،مشهد، سامرا،ڪربلا،نجف،ڪاظمین.ڪه همگے‌انجام‌شده.🌱 ⸽⸽↫ همسر : یڪ‌سفرحج🌱 ⸽⸽↫ همسر : ۱۲۴هـزارصـلوات،حفظ‌قــرآن، ۵‌سڪه‌طلا،۱۴‌شاخہ‌گل‌نرگس بہ‌عشــق‌امام‌زمان«؏ـج»🌱 .⁦♥️⁩