دیدم گرفته یک گوشه نشسته. گفتم: تو همی ؟ چته ؟
پاپِیَش شدم. حرف زد. گفت: خواب دیدم کانالی، جایی گیر کردم. خیلی بلند بود. ناصر کاظمی عین باد گذشت. بعد برگشت دست من روهم گرفت. عین پَرِ کاه کشید بالا. پایین را که نگاه کردم، دیدم چه قدرتاریکه !
این جا که رسید، گل از گلش شکفت. گفت: من هم شهید می شم.
یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 89
@Banoyi_dameshgh
براے نفس خودتون نقشہ بڪشید
وگرنہ نفس برای شما نقشہ میکشہ
#حاج_حسین_یکتا✨
﷽
----------••••••🖤••••••--------
ازخدآپرسیدم:
چرآفآسدهآخوشگلترن؟🧐
چرآآدمآیالکلیوسیگآریبآحآلترن؟😕
چرآاونآییکهدیگرآنرومسخرهمیکنن...
بیشترتودلمردممیرن؟🙁
چرآاونآییکهخیآنتمیکنن،
تهمتمیزنن،غیبتمیکنن،
دروغمیگنموفقترن؟😟
چرآهمیشهبدآبهترن😄؟
پرسید:
#پیشمنیآمردم💔؟
دیگهچیزینگفتم🖐🤕
#حیدࢪیوݩ
╭━━⊰🌼🦋🌼⊱━━╮
@Banoyi_dameshgh
╰━━⊰🌼🦋🌼⊱━━╯