eitaa logo
برای توجّه
558 دنبال‌کننده
6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
31 فایل
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیمِ لاحَولَ وَ لاقُوَّه اِلّا بِاللّهِ العلیِّ العظیم و صلّی اللهُ علی محمّد و الهِ الطّاهرین کپی مطالب کانال بدون ذکر لینک کاملاً جایز است اما مطالبی که دارای نام یا لینک سایرکانالهاست لینک و نامشون رو حذف نکنید @barayetvajoh
مشاهده در ایتا
دانلود
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماله‌ کشی بی بی سی واسه آشوب‌های فرانسه!!!🤔 📝 پاورقی 📌 شنبه تا چهارشنبه 🕗 ساعت ۱۹:۴۵ 📺 شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیترهای ایندیپندنت اگه نشانه‌ی پدر سوختگی نیست پس چیست!!!😕 📝 پاورقی 📌 شنبه تا چهارشنبه 🕗 ساعت ۱۹:۴۵ 📺 شبکه دو سیما
درس خوندن و مثلا دکتراااای اقتصاد گرفتند تا بگویند بازار را رها کنید (رها کنید تا گرگ‌های حاکم بر بازار هر چه می‌توانند مردم را بِدَرَند.)
فولادی‌های دلاری‌فروش نامه نوشته‌اند که چون صاحب منابع گاز هستیم و این مزیت تولید در ایران است آن را به قیمت جهانی و دلاری به ما نفروشید! اما همین‌ها برای صدها تولیدکننده پایین‌دست قیمت فروش فولاد را، دلاری و جهانی کرده‌اند بله مزیت تولید را فقط برای خودشان می‌فهمند ومی‌خواهند نه برای ایرانیان
پاسخ یکی از موکب‌داران غدیر به عبدی: خانواده من یکی از موکب‌هایی بود که از جیبش برای مولا هزینه کرد. روزی از دیوار سفارت بالا می رفتی و حالا از دیوار جهل جوانان!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tafsir E Hamd 23_برش.mp3
4.34M
تفسیر سوره حمد 23 آیت الله جوادی آملی 💜بخش اول حجم : ۴:۱۸ مگابایت زمان : ۱۸دقیقه
Tafsir E Hamd 23_برش_1.mp3
4.35M
تفسیر سوره حمد 23 آیت الله جوادی آملی 💜بخش دوم حجم : ۴:۱۸ مگابایت زمان : ۱۸دقیقه
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 23 🔵 بخش اول اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين اياك نعبد و اياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم ستايش و خواهش در سورهٔ حمد سورهٴ مباركه حمد ‌به دو قسمت تقسيم مي‌شود در قسمت اول ستايشي است كه عبد نسبت به مولا دارد در قسمت دوم مسئلتي است كه باز عبد از مولا دارد كه از مولاي خود مسايلي را طلب مي‌كند و استدعا مي‌كند. بخش اول كه تمام شد خلاصه‌اش حمد و ثنايي بود كه عبد نسبت به مولا داشت . او را به عنوان «الله» بودن به عنوان «رب العالمين» بودن،‌ به عنوان «رحمان» و «رحيم» بودن،‌ به عنوان «مالك يوم الدين»﴿1﴾ بودن،‌ محمود دانست و او را معبود مطلق دانست. و مستعان محض كه هو المعبود و لا معبود سواه و الله المستعان و لا مستعان عداه. اما بخش دوم مسائلي است كه از خداي سبحان مسئلت مي‌كند. مي‌گويد اين چيزها را به من بدهيد. «اهدنا الصراط المستقيم»﴿2﴾ گسترهٴ ضمير «نا» در «اهدنا الصراط المستقيم» همانطوري كه در نعبد و در نستعين متكلم مع الغير مطرح است نه خود شخص و كل انسانها مطرحند همه عابدند و همه مستعين، در مسئله «إهدنا الصراط المستقيم»﴿3﴾ هم اينچنين است. تنها نمازگزار هدايت خود را از خدا طلب نمي‌كند. هدايت همهٴ انسانها را، بلكه هدايت همهٴ موجودات را مسئلت مي‌كند. هدايت تشريعي مشخص شده است در اين آيه كه انسان از خدا چه مي‌خواهد. از خدا هدايت راه راهياني را مي‌خواهد كه آن راهيان از نعمت خاص برخوردارند. همهٴ خصوصيت‌هاي اين راه را هم مشخص كرده است. در اين كريمه به ما آموخت، فرمود اينچنين بگوييد:‌ بگوييد، اهدنا؛ ما را هدايت كنيد. اين هدايت تشريعي كه بوسيلهٴ وحي بيان مي‌كند،‌ اين انجام شده است كه «انا هديناه السبيل»﴿4﴾ اين هدايت تشريعي كه تبليغ است و رساندن است اين بيان شد كه خداي سبحان فرمود:‌ ما همگان را هدايت كرديم و اين كتاب آسماني «هدی للناس» است و انسانها را ما به راه بد و خوب آشنا كرديم «وهديناه النجدين»﴿5﴾ يا «انا هديناه السبيل»﴿6﴾ و مانند آن. و بحث دربارهٴ هدايت تشريعي و اقسام هدايت و ضلالت يك بحث مفصلي است كه در اين جزوهٔ «هدايت در قرآن» لابد ملاحظه فرموده‌ايد. انسان راه گم كرده «ضالّ» و انسان بي هدف «غاوي» بحثي كه اينجا طرح مي‌شود اين است كه گرچه هدايت در برابر ضلالت است اما قرآن كريم گاهي هدايت را در برابر عَمَي و كوري قرار مي‌دهد. ضلالت و هدايت مال راهند، كسي كه در طريق است يا اين طريق را شناخت و درست طي مي‌كند يا اين طريق را نشناخت يا بر فرضي كه شناخت درست طي نمي‌كند. ضلالت و هدايت دربارهٴ طريق است يعني راهي يا اين راه را درست طي مي‌كند، اين مهديست وهدايت شده . يا اين راه را طي نمي‌كند راه را نمي‌شناسد، اين ضالّ است كه ضلالت و هدايت مربوط به طريق است. اما يك هدايتي است دربرابر غوايت نه ضلالت، غَي. انسان بي هدف. غاوي انسان بي مقصد. «و الشعراء يتبعهم الغاون»﴿7﴾. غاوون يعني افراد بي‌هدف. غاوي غير از ضال است. غوايت غير از ضلالت است غوايت بي‌هدفي. ضلالت، راه گم كردن. كسي كه هدف دارد منتها راه رسيدن آن هدف را نمي‌داند مي‌گويند اين گم شده است اين ضال است راه را گم كرد. كسي كه اصلاً نمي‌داند چه بكند،‌ مقصود را نشناخت، مقصد را نمي‌شناسد، او غاوي است بي‌هدف است. پس هدايت گاهي دربرابر غوايت است. اين مربوط به هدف است. گاهي دربرابر ضلالت است. آن مربوط به طريق است. در اين جا سخن از طريق است هدايتي كه در برابر ضلالت است لذا يكي از گروه‌هايي كه در برابر هدايت شده‌ها قرار گرفتند،‌ ضالين‌اند. فعلاً سخن در راه است. نه در هدف. قرآن كريم گر چه هدايت را در برابر ضلالت مي‌داند نسبت به راه گاهي هم هدايت را در برابر عمي مي‌داند يعني كوري. معلوم مي‌شود هدايت يك نور است. اگر هدايت در برابر عمي و كوري است، قهراً‌ خود هدايت نور خواهد بود. آنگاه اهدنا معنايي را مي‌دهد كه نورنا آن معنا را مي‌فهماند. اگر از خداي سبحان بخواهيم نورنا ما را روشن كن، همان معنايي را مسئلت مي‌كنيم كه الان مي‌گوييم اهدنا.
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 23 🔵 بخش دوم فصلت. فرمود «وأما ثمودُ فهديناهم فاستحبوا العمي علي الهدي»﴿9﴾؛ ما قوم ثمود را راهنمايي كرديم ولي آنها كوري را بر هدايت ترجيح دادند. معلوم مي‌شود اگر كسي راه را طي نكرد، اين كور است. اين كوري را هم قرآن كريم به دل نسبت مي‌دهد. مي‌گويد اينها چشم ظاهرشان بيناست، باطنشان كور است. پس اگر دربارهٴ قوم ثمود فرمود: اينها كوري را بر هدايت ترجيح دادند، اين كوري را هم در سورهٴ حج مشخص كرد كه كوري بصر نيست كوري بصيرت است. معلوم مي‌شود هدايت نور بصيرت است نه نور ظاهري. چرا چون در سورهٴ فصلت فرمود ما ثمود را هدايت كرديم اينها كوري را بر هدايت ترجيح دادند. در سورهٴ حج مي‌گويد به اينكه چشمشان كور نيست، دلشان كور است. معلوم مي‌شود هدايت آن بينش دل است، نه دانش. كسي كه مي‌داند، هدايت نشد، كسي كه مي‌بيند، هدايت شده است. چون آن دانش گاهي ممكن است به عمل بنشيند، گاهي ممكن است به عمل ننشيند. آني را قرآن هدايت مي‌داند كه به عمل بنشيند. آن بينش را هدايت مي‌داند . كسي كه ببيند نه بفهمد و نه بداند. اگر فرمود «و أمَّا ثمود فهديناهم»﴿10﴾ يعني راه را بوسيلهٴ عقل و نقل به آنها نشان داديم. هم «ان لله علي الناس حجتين»﴿11﴾ دربارهٴ همهٴ‌ انسانهاست. هم به وسيلهٴ‌ صالح (سلام الله عليه) وحي را به آنها رسانديم هم از راه عقل تشخيص زشت و زيبا را به آنها اعطا كرديم. ولي اينها خواستند كور باشند . خودشان كوري را بر هدايت ترجيح دادند. كوري محبوب آنها بود. «فاستحبوا العمي علي الهدي فأخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون»﴿12﴾ اگر كسي كور بود، عذاب ذلت دامنگيرش مي‌شود. اين عذاب هون ناظر به عذابهاي معنوي است نه عذابهاي جسماني. عذابهاي جسماني را در سورهٴ نساء و امثال نساء دارد كه «كلَّما نَضِجَت جلودُهم بَدَّلناهم جلودا غيرَها ليذوقوا العذاب»﴿13﴾ كه اين عذاب جسماني است. اما عذاب هون يعني موهون مي‌شوند. رسوا، خوار و ذليل مي‌‌شوند. هون يعني خواري و ذلت آن عذاب خوار كننده و ذليل كننده . اين ذلت از آن روح است نه از آن جسم . جسم،‌ ذليل نمي‌شود،‌ جسم مي‌سوزد، روح خوار مي‌شود. فرمود كسي كه اينجا كور است در آينده عذاب هون دامنگيرش مي‌شود. يعني رسوايي و خواري. اما اين كوري؛ مربوط به بصيرت است نه بصر، آن را در سورهٴ حج بيان فرمود كه «لا تعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»﴿14﴾ وقتي احتجاج نپذيري كفار را تبيين مي‌كند، مي‌فرمايد اينها كورند اما نه چشم ظاهرشان، بلكه چشم باطنشان كور است. اين در سورهٴ حج است حالا ملاحظه مي‌فرماييد. سؤال... جواب:‌ چون آنها مي‌بينند ديگه، بعد از فهم . بعد از فهم مي‌بينند ديگر. چون فهم اگر به عمل بيايد، انسان را بينا مي‌كند اگر به عمل نيايد،‌ انسان را كور مي‌كند،‌ با اينكه مي‌فهمد، كور است. سؤال... جواب:‌ چرا مي‌بيند. ممكن نيست نبيند، منتها كم رنگ و ضعيف مي‌بيند. كسي كه به عمل افتاد ديد. سؤال... جواب:‌ آنها يقيناً‌ مي‌بينند منتها گاهي از دور مي‌بينند و گاهي از نزديك . گاهي «كَأنَّ» است، گاهي «أََنّ» است. انساني كه آزمايش شد و لذت گناه را ترك كرده است و سختي اطاعت را تحمل كرده است اين ديد. سؤال... جواب:‌ نه حقيقتاً ديد، يعني حساب كرد و مي‌بيند كه اين پايانش جهنم است. اين را مي‌بيند. صرف دانستن كافي نيست . اگر دانستن به عمل بنشيند،‌ انسان را بينا مي‌كند . حالا شواهدش را عرض مي‌كنيم. در سورهٴ حج آيهٴ 46 اين است:‌ «أ فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او ءاذان يسمعون بها فانها لا تعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور»﴿15﴾ اينها كه به راه نيافتادند نه به خاطر اينكه چشمشان نمي‌بيند، بلكه دلشان نمي‌بيند. ثمود كور باطن بودند نه كور ظاهر. معلوم مي‌شود هدايت نور باطن است و ضلالت كوري باطن. و اگر خداي سبحان در سورهٴ بقره جريان گناه كتمان كننده شهادت را به دل نسبت مي‌دهد، مي‌گويد اگر شاهدي در محكمهٴ عدل حضور پيدا نكرد و شهادت را كتمان كرد، قلب او معصيت مي‌كند، معلوم مي‌شود كه قلب اگر بينا باشد اطاعت مي‌كند، و اگر نابينا باشد معصيت مي‌كند. فرمود:‌ «و من يكتمها فَإنّه آثمٌ قلبُه»﴿16﴾؛ كسي كه شهادت حق را در محكمهٴ‌ عدل كتمان مي‌كند،‌ قلبش معصيت مي‌كند. معلوم مي‌شود قلب گناه مي‌كند. دست و پا و اعضاء و جوارح ابزارند. قلبي كه بينا نباشد گناه مي‌كند،‌ قلبي كه بينا باشد اطاعت مي‌كند
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 23 🔵 بخش سوم تكويني بودن هدايت در «اهدنا الصراط المستقيم» و انسان به وسيلهٴ‌ اين مسئلت كردن «اهدنا الصراط المستقيم»﴿17﴾ از خداي سبحان بينش مي‌طلبد. يعني خدايا دل را نوراني كن و گرنه آن هدايت عامه به معناي اينكه خداي سبحان بوسيلهٴ وحي احكام را برساند كه به همه رساند. به كفار و مشركين هم رساند چون «هديً للنّاس»﴿18﴾ است. آنرا كه انسان از خدا طلب نمي‌كند كه،‌ آنرا دريافت كرد. اينرا دريافت كرد فهميد ايمان آورد، قرآن را قبول كرد،‌ شروع به نماز كرد . آنرا پس نمي‌خواهد. كه خدايا احكام را براي من بگو چون آن را يافت. اگر احكام به او نمي‌رسيد كه ايمان نمي‌آورد و قرآن را قبول نداشت و وارد نماز نمي‌شد. كسي كه به اينجا رسيده است،‌ پس احكام به او رسيده است تبليغ الهي به او رسيده است او هم فهميد و قبول كرد. از خداي سبحان مي‌خواهد به اينكه آنچه كه به انسان نور مي‌دهد، بينش مي‌دهد و نه دانش او را به ما بده چون دانشش را كه دادي، دانش را دادي. ما فهميديم كه ديني هست و اطاعت مي‌كنيم و به راه افتاديم اما نوري بده كه اين راه را ترك نكنيم و دو طرفش را هم ببينيم. اين نور خاصيتش اين است كه هم راه را روشن مي‌كند،‌ هم پرتگاه را نشان مي‌دهد. طوري روشنمان كن كه هم خود راه را ببينيم و هم پرتگاه را ببينيم. سؤال... جواب:‌ بله ديگر بله ما آن بينش را نداريم دانش را داريم، علم را داريم، فهميديم، اما نمي‌بينيم. چه جور مي‌شود انسان… سؤال... سرّ مداومت بر مسئلت هدايت به صراط مستقيم جواب: هر مرتبه‌اي كه دارد نسبت به او بيناست هر مرتبه‌اي كه ندارد نسبت به او نابيناست. ممكن است اين شخص جزء اوحدي از اولياي اله باشد خيلي از اين راه‌ها را هم طي كرده باشد،‌ خيلي از چيزها را ديده باشد اما خيلي از چيزها را هم نمي‌بيند. مي‌گويد «أرني أنظر اليك»﴿19﴾ يا نور قلوبنا. كه ما تو را ببينيم يا اسماء‌ حسناي تو را ببينيم. هر كسي به هر اندازه كه رسيده است،‌ هم ثبات و دوام و آن اندازه‌اي كه رسيده است مسئلت مي‌كند، هم اعطاي مراحلي را كه طي نكرده است درخواست مي‌كند. ما‌ها هم همينطوريم. ما‌ها به آن اندازه‌اي كه به ما رسيده است، ادامه و تثبيت آن مراحل را مسئلت مي‌كنيم و اعطاي بدوي مراحل آينده را هم مسئلت مي‌كنيم. مي‌گوييم آنچه را كه دادي حفظ بكن و از ما نگير. «لا تنزع منا صالحا اعطيتناه»﴿20﴾. آنچه را كه دادي و خوب است از ما سلب نكن و آنچه را هم كه ندادي به ما بده. اين زيارتي كه در حرم مطهر حضرت معصومه (عليها سلام) انسان انجام مي‌دهد، مي‌گويد به اينكه «فلا تسلب مني ما أنا فيه»﴿21﴾؛ يعني آنچه را كه دادي از ما نگير. اين ولايت را، ايمان را، اين مرحله‌اي كه دادي اين را از ما نگير. اين همان درخواست تثبيت موجوديت است و اعطاي آنچه تاكنون ندادي. هر كسي به هر مرحله رسيد نسبت به آن مرحله بيناست، نسبت به مراحلي كه در پيش دارد نابيناست. صرف فهم كافي نيست. چون انسان مي‌بيند كه مطلبي را مي‌داند و دست به گناه مي‌زند اما اگر ببيند آتش است دست به آتش نمي‌زند. سرّ عصمت مطلق اولياي الهي و مصونيت نسبي ديگران ما دربارهٴ بعضي از گناهان معصوميم. چرا؟ چون خيلي برايمان روشنند. خب انسان عمداً دستش را به آتش بزند معصيت است ديگر. اين اضرار است و معصيت. يا عمداً بخواهد سم بخورد معصيت است ديگر. نسب به اين گناه ما معصوميم. چرا براي اينكه مي‌بينيم خطرش را. اينطور نيست كه سم خوردن يك كار مباحي باشد. يك كاري است خلاف شرع. نسبت به اين خلاف شرع ما معصوميم. ولي اولياي الهي همهٴ گناهان را اينچنين مي‌بينند. لذا معصوم مطلقند. اگر آن بينش پيدا بشود انسان راحت است.
╲\╭┓ ╭⁦ 🍃🌺﷽🌺🍃 ┗╯\╲ 🔴 جلسه 23 🔵 بخش چهارم راههاي دستيابي به هدايت تكويني اگر هدايت در برابر عمي است، پس ما از خداي سبحان بينش طلب مي‌كنيم. بينش هم جايش قلب است و نه چشم. نه چشم ظاهر . راهش را همانطور در مسئلهٴ‌ «اياك نستعين» خداي سبحان به ما آموخت كه اگر مي‌خواهيد از معاونت من برخوردار باشيد،‌ نماز فراموشتان نشود، صبر فراموشتان نشود. «استعينوا بالصبر و الصلاة»﴿22﴾ اينجا هم اگر از خداي سبحان مسئلت مي‌كنيم كه اهدنا،‌ خدا هم فرمود راهش اين است؛‌ كه «و من يؤمن بالله يهد قلبه»﴿23﴾ شما هم چند صباح مؤمن باشيد تا من آن نور را به دلتان بتابانم. اينچنين نيست كه يك خواهشي باشد بدون راه. ما گفتيم «اياك نستعين» اما فوراً به ما فرمود «واستعينوا بالصبر و الصلاة»﴿24﴾ راه اعانت من صبر و صلاة است اينچنين نيست كه اگر كسي به صبر و صلاة استعانت مي‌كند، به غير خدا استعانت كرده باشد چون «وابتغوا اليه الوسيله»﴿25﴾ اين وسيلهٔ عون الهي است. به غير كه تكيه نكرد. به وجهي از وجوه الله تكيه كرده است. در اين جا هم وقتي كه ما مي‌گوييم اهدنا،‌ فرمود اگر بخواهي من هدايت كنم مؤمن باش من آن نور را به قلبت مي‌دهم «و من يؤمن بالله يهد قلبه»﴿26﴾ و الا آن هدايت عامه به معناي ارائه طريق كه «هديً للناس»﴿27﴾ است. آن نسبت به كافر و منافق و مؤمن علي السواء است كه فرمود: ما هدايت كرديم حتي نسبت به ثمود. اما اينكه مي‌فرمايد:‌ «و من‌ يؤمن بالله يهد قلبه»﴿28﴾ يعني اگر كسي بعد از فهميدن چند صباحي اين راه را طي كرد آنگاه است كه دلش نور مي‌گيرد. شهود ملكوت با نور هدايت و دل نوراني از گناه منزجر است. مثل اينكه انسان از آتش و سم منزجر است . مگر نه آن است كه خوردن اين لجنهاي تو جدولها حرام است شرعاً اين عقلاً و شرعاً‌ حرام است ما نسبت به اين گناه‌ها معصوميم . چرا چون اين يك امري نيست كه طبع رغبت بكند. انسان وقتي بد بودن اين لجن را مي‌يابد از او منزجز است. باطن گناه همين است اين كه قرآن كريم از غذاي جهنمي‌ها ياد مي‌كند و مي‌فرمايد به اينكه «ولا طعامٌ إلاّ من غِسلين»﴿29﴾ غسلين همان چرك است ديگر. اين «طعام الاثيم»﴿30﴾، «لايأكله الا الخاطئون»﴿31﴾ غسلين، چرك است. آنگاه به او مي‌گويند: «هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون»﴿32﴾ نه بما كنتم تعملون يعني اين همان كاري بود كه در دنيا مي‌كرديد. اين همان است چيز ديگر نيست. سؤال... جواب: نه اصولاً‌ ارائهٴ طريق كه شده است. آنها هم افراد نوراني‌اند آنها افراد بينش‌اند. ما از خداي سبحان مسئلت بكنيم راه پويندگان بينا را به ما بدهد كه مي‌بينند و مي‌روند. نه دانندگان كه گاهي مي‌روند،‌ گاهي مي‌ايستند. آنكه مي‌بيند،‌ مي‌رود. منظور آن است كه اگر ما نسبت به اين گناهان اينچنين بينش مي‌داشتيم كه اين غسلين است خب معصوم بوديم ديگر. اولياي الهي درون گناه را اينچنين مي‌‌بينند ولي دست به گناه نمي‌زنند. سخن حضرت امير ﴿عليه السلام﴾ دربارهٴ باطن رشوه يك وقتي هم به عرضتان رسيد در همان جريان عقيل كه در نهج البلاغه حضرت امير (سلام الله عليه) شرحش آنجاست. حضرت در قصهٴ عقيل در آن خطبه پايانش يك جرياني نقل مي‌كند كه شبي يك كسي در زد و آمد منزل و يك چيزي زير لباس داشت و يك بسته‌اي را گفتم چي گفت حلواي شيرين است گفتم يا صدقه است و يا صله است و يا زكات است اينها كه بر ما حرام است يا «أمختبط أنت»﴿33﴾ اگر به يكي از اين عناوين فقهيه است اينها به ما نمي‌رسد. صدقه و زكات و امثال ذلك. اگر هدف مشمومي داري به عنوان رشوه آوردي تو مختبطي هستي. مگر آدم قي كرده افعي را مي‌خورد. آن شخص عرض كرد اين حلواي شيرني است. فرمود اگر اين حلواي شيرين را به عنوان صدقه و زكات آوردي كه به ما نمي‌رسد اگر هدف ديگري داري تو مختبطي چون هرگز انسان عاقل حاضر نيست قي كرده افعي را بخورد . فرمود اگر يك چيزي را افعي خورد بعد قي كرد،‌ اين قي كرده‌اش را انسان به صورت خمير درآورد و نان درست كرد هيچ عاقلي حاضر است او را بخورد. فرمود اين حلواي شيريني كه تو آوردي همان است. اينطور نيست كه حالا حضرت امير خواسته باشد شاعرانه سخن گفته باشد كه معاذ الله. اقرار و مبالغه و امثال ذلك جزء كلمات اينها نيست كه . اين باطنش را مي‌بيند. اگر شما در ذيل كلمهٴ غسلين مراجعه كنيد،‌ مي‌بينيد اين غسلين يك چرك خاصي است كه به جهنمي‌ها مي‌دهند. يعني مي‌گويند اين همان غذايتان است اين چيز ديگري نيست. اينجا كه ديگه جاي چرك نبود كه. مي‌گويند هماني كه در دنيا به عنوان مال حرام مي‌خوردي همين است منتها نمي‌ديدي. و نمي‌ديدي كه داري چي مي‌خوري.