چه باك اگر همه رفتند و دور من خالیست ،
کسی که دار و ندارش علیست ؛ تنها نیست .
کاش ذکری یادمان می داد من باب وصال ،
در مفاتیح الجنانش ؛ شیخ عباس قمی ..
بـ𓂆ـراےاو
ای پسر ِ حیدر کرار ؛
ما کم سلیقهایم ؛ تو حاجات ما بخواه ،
ورنه گدا مطالبهی آب و نان کند .
بـ𓂆ـراےاو
کهکشانها نخی از وصلھٔ نعلین علیست ؛
راز خلقت ھمھ پنهان شدھ در عین ِ علیست ؛
جایی برای ما به صفای نجف نبود ؛
با اینکه رفتهایم سفرهای بیشمار ..
علی آمد به قصد فتح ، قربان قدمهایش ،
به استقبال او در خود ز خیبر میزند بیرون ..