4_5827670106934610140.mp3
1.95M
🔊مجموعه صوتی
#شناختامامزمان
👤استاد حسن محمودی
📝قسمت پنجم
🔖امام زمان عجل الله وارث تمام انبیا و اولیاست...
👌کوتاه و شنیدنی
👈بشنوید و نشر دهید
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استفاده اسرائیل از بمبهای فسفر سفید
🔹ارتش رژیم صهیونیستی از بمبهای حاوی فسفر سفید در حمله به اطراف برجهای الکرامه در نوار غزه استفاده کرد.
🔹استفاده این بمبها علیه غیرنظامیان، در سطح بینالمللی ممنوع شده است.
#مرگ_بر_اسرائیل
#فلسطین
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
کربلایی وحید شکری_۲۰۲۳_۱۰_۱۱_۱۵_۱۹_۴۵_۸۵۰.mp3
5.59M
همه زندگیم شده امام رضا
کربلایی وحید شکری
چهارشنبه امام رضایی
#اللهم ارزقناحرم
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ استاد شجاعی رو ببینید تا خستگی از تنتون بیرون بره 😍
آیا انقلاب اسلامی ایران به این زودی به ظهور امام زمان علیه السلام میرسد ؟
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
🔴اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران به رهبر شیعیان نیجریه
🔹مدرک دکترای افتخاری دانشگاه تهران با تصویب هیأت منتخب شورای دانشگاه تهران در مراسمی رسمی به شیخ ابراهیم یعقوب زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه اعطا میشود.
🔹دکترای افتخاری دانشگاه تهران به شخصیتهای اثرگذار در سطح ملی و بینالمللی اعطا میشود.
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 دعاء هفتم صحیفه
- دعاء یا مَن تُحَل
(#نگارش_آسان
🎙صوت: محمود کریمی
✍ترجمه فارسی: حسین انصاریان
خط: ابوالحسن مظفری
همراه با ترجمه انگلیسی
#دعاء_هفتم_صحیفه
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝🍃🌺🍃✾••┈•
✨﷽✨؛
🌹عجلوا بالصلاة 🌹
☀️ فقط به افق تهران ☀️
🌹وقت نیایش با حضرت عشق🌹
🌹دعای بعد از هر نماز🌹
✨بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ✨
اَللّـهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اَللّـهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقير، اَللّـهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِع، اَللّـهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيان، اَللّـهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدين، اَللّـهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوب، اَللّـهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريب، اَللّـهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسير، اَللّـهُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِد مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينَ، اَللّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريض، اللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اَللّـهُمَّ غَيِّر سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اَللّـهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ .
دیگران را دعا کنید تا خداوند سبحان و ملائک برای شما دعا کنند☀️آیت الله بهجت☀️
🤲 التماس دعا 🤲
🌟🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرج
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
آژیر خطر در تمامی مناطق شمال فسطین اشغالی
🔹تعداد زیادی پهپاد هماکنون در آسمان شمال فلسطین اشغالی در حال پروازمیباشند
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیاستهای_مردانه
❇️زن ذلیل جاش تو بهشت هست ... !!!!
👤مرحوم حضرت آیت الله #مجتهدی_تهرانی
#خانواده_دینی
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
#رمان_جانم_میرود
2️⃣0️⃣1️⃣قسمت_صد_ودو
شهاب، نگاهی به مهیا انداخت.
مهیا سرش را پایین انداخت، الان حرف مادرش را درک می کرد؛ که با خواندن این چند جمله عربی معجزه ای درونت رخ می دهد که...
شهاب دست مهیا را فشرد و با لبخندی زیر گوشش زمزمه کرد.
ـــ ممنونم، مهیا خانوم...
هوای گرم، کلافه اش کرده بود. صدای تلفنش بلند شد. کیفش را باز کرد، دنبال موبایلش گشت. بالاخره پیداش کرد، با لبخند به صفحه موبایل نگاهی انداخت.
ــ الو شهاب...
ــ سلام خانمی...
ــ سلام عزیزم خوبی؟!
ــ خوبم شکر خدا! کجایی؟!
ــ نزدیک خونمونم.
ــ دانشگاه بودی؟!
مهیا اخمی کرد.
ــ بله... به خاطر زور گفتنای جنابعالی، من تو این گرما باید پاشم برم دانشگاه!
شهاب خندید.
ــ نامردی نکن... من که همیشه میرسوندمت دانشگاه از اونورم میاوردمت... فقط امروز نتونستم.
ــ نظرت چیه؟ الانم دیر نیست! بیا بیخیال دانشگاه بشیم.
شهاب جدی گفت:
ــ مهیا!
مهیابه خانه رسید، موبایل را بین سروشانه اش نگه داشت و کلید را ازکیفش درآورد.
ــ باشه نزنم... شوخی کردم!
ــ استغفرا...!
مهیا گفت
ــ خوبه، همیشه استغفار بگو!
شهاب بلند خندید. مهیا از پله ها بالا رفت.
کسی خانه نبود، در را باز کرد و وارد خانه شد. مستقیم به طرف اتاقش رفت.
ــ شهاب اداره ای؟!
ــ آره!
مهیا مغنعه اش را از سرش کشید.
ــ آخیش چقدر گرم بود.
ــ چی شد؟!
ـ هیچی مغنعه ام رو از سرم برداشتم.
شهاب دوباره جدی شد.
ــ اونوقت پرده پنجره رو نکشیدی!
مهیابه پنجره نگاهی انداخت.
ـــ وای شهاب روبه رو اتاقم خب اتاق تو هستش!!
ــ مهیا پرده رو بکش...
مهیا غرزنان پرده رو کشید.
ــ بفرما کشیدمش.
ــ مهیا جان، خانمی ساختمونای اطراف هم وقتی پرده رو نمیکشی، به اتاقت دید دارند.
ــ باشه.
ــ راستی امشب مریم برنامه ریخته بریم بیرون!
مهیا فکری به سرش زد.
ــ شرمنده نمیتونم بیام
شهاب ناراحت گفت:
ــ چرا؟!
ـ درس دارم دانشگاه و درسام مهمتره!
مهیا می خواست شهاب را اذیت کند. ولی نمی دانست نمی شود پاسدار مملکت را به این سادگی گول بزند.
شهاب سعی کرد نخندد و جدی صحبت کند:
ــ آره راست میگی عزیزم؛ درس و دانشگاه مهمتره، من الان زنگ میزنم به مریم کنسلش میکنم.
مهیا عصبانی داد زد.
ــ شهاب!!
شهاب بلند زد زیر خنده:
ــ باشه! آروم باش خانومی...
مهیا هم خنده اش گرفته بود.
ــ خانمی، من دیگه باید برم کاری نداری؟!
ــ نه سلامتی آقا!
ــ یا علی)ع(...
ــ علی یارت...
تلفن را روی تخت انداخت. کتاب هایش را درقفسه گذاشت، دستی روی کتاب ها کشید...
شهاب مجبورش کرده بود، که این ترم ثبت نام کند. با اینکه برایش سخت بود، اما نمی توانست، اخم های شهاب را تحمل کند.
صدای اذان، در اتاقش پیچید. لبخندی زد. به طرف سرویس بهداشتی رفت؛ وضو گرفت؛ به اتاق برگشت
؛ سجاده را پهن کرد و شروع به نماز خواندن کرد.
مهلا خانم وار خانه شد.
ــ مهیا مادر...
جوابی نشنید، به سمت اتاق مهیا رفت. در را باز کرد، با دیدن مهیا روی سجاده، لبخندی زد و در را بست.....
ــ مهیا کجایی؟! شهاب دم در منتظره!
ــ اومدم مامان...
مهیا کفش هایش را پا کرد. سبد را برداشت، بعد از خداحافظی، از پله ها تند تند پایین آمد.
در را باز کرد.
شهاب به ماشینش تکیه داده بود. مهیا به سمتش رفت.
ــ سلام خانومی!
به طرفش آمد و سبد را، از دست مهیا گرفت و در صندوق گذاشت.
مهیا لبخندی زد.
ــ سلام!
ـ بریم که مریم و محسن خیلی وقته منتظرمون هستند.
مهیا سوار ماشین شد.
شهاب ماشین را روشن کرد و حرکت کردند.
مهیا به بیرون نگاهی انداخت.
ـــ صبح هوا خیلی گرم بود. ولی الان خداروشکر خنکه!
ـــ آره هوا عالیه، چه خبر دانشگاه چطوره؟!
ـــ توروخدا اسمش رو نیار شهاب! نمیخوام شبم خراب بشه...
شهاب خندید.
ـــ دختر، تو که خیلی به رشته ت علاقه داشتی پس چی شد؟!
ـــ تو از کجا می دونی علاقه داشتم؟!
شهاب لبخندی زد و دست مهیا را گرفت و دنده را عوض کرد.
ـــ اون موقع که پوستر های مراسم رو طراحی کردی اینقدر قشنگ طراحی کردی، که معلوم بود کار کسیه که با عشق و علاقه این طرح هارو زده..
#ادامه_دارد
از_لاک_جیغ_تا_خدا
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝