چرا عقل خود را بکار نمی اندازید🤔 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

⬅️ مردم سیستان و بلوچستان با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند نماینده ولی فقیه در سیستان و بلوچستان: 🔹دیدار مردم این استان با رهبر انقلاب دوشنبه‌ ۲۰ شهریورماه برگزار می‌شود. 🔹در ایام قبل از همه‌گیری کرونا پیگیر دیدار مردم سیستان و بلوچستان با رهبر انقلاب بودیم، ایشان با برگزاری این دیدار اعلام موافقت نموده بودند و گفتند هماهنگ شود. 🔹در دوران همه‌گیری کرونا این دیدار میسر نشد تا اینکه ٢ هفته قبل دفتر رهبری تاییدیه این دیدار را اعلام کردند./تسنیم 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

🔺السَّلاَمُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ‏🔺 🏴 روضه اربعین #اربعین #امام_حسین 🎙استاد_پناهیان 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

📲💭 مردم از نظام بریده اند‼️⁉️ این مردمی که میگن کجا هستن؟! #اربعین #حجاب 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

#حدیث_روز 💠 حرف، علف هرز نیست! هر سخنی که در آن یاد خدا نباشد، بیهوده است. امام علی (ع) منتخب میزان الحکمه-ح 5685 📙 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ یاد خدا در سخن، لزوماً به معنای "ذکرگفتن" نیست! بلکه اگر گوینده، در کمیت و کیفیت حرف زدن، به دستورات دین توجه داشته باشد یعنی در کلامش یاد خداست. مثلاً با مهربانی تکلم کردن [استفاده از پسوندها و پیشوندهای دلنشین و محترمانه] یا پرهیز از حرف خلاف واقع / غیریقینی یا نهی از منکر بطور صحیح یا دقت در عدم تخریب شخصیت مخاطب یا شادکردن دل شنونده و... همه تکلم با یاد خداست🔸تنها حرف جدی عالَم و تنها معشوق حقیقی اوست و لاغیر🔸ما را برای حرفها و کارهای لغو بسیاری که عمرمان را با آنها تباه کردیم ببخش.... #هدف #مذخرف #خزعبل #چرت «چند لحظه، تأمّل کنیم 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

⬅️ میپرسن کی گفته وقتی امام زمان غایبه باید از ولی فقیه اطاعت کرد؟ میگم خدا تو قران آیه ۴۴ سوره مائده گفته خدا میگه تورات رو فرستادیم برای هدایت و پیامبران و علما و روحانیون طبق این کتاب حکومت میکنن (ولایت فقیه حتی در دین یهودم توصیه شده) این اگه آیه ولایت فقیه نیست پس چیه؟ 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

⬅️ زیبایی‌هایی که از ازل تا ابد جز در مکتب حسین بن علی ع نمیتونین ببینید 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

#رمان.جانَم.میرَوَد 9️⃣6️⃣قسمت.شصت.ونهم کلاس ها تا عصر طول کشیدند.... همه دوباره سوار اتوبوس شدند و به سمت یادمان شهدای هویزه حرکت کردند. بعد زیارت و خواندن فاتحه و خرید از نمایشگاه دوباره سوار اتوبوس ها شدند. هوا تاریک شده بود. اینبار همراه ها جابه جا شده بودند نرجس به جای مریم به اتوبوس مهیا آمده بود. مهیا هم بی حوصله سرش را به پشت صندلی تکیه داد. در حالی که به خاطر تکان های ماشین خوابش برد. با سرو صدایی که می آمد، مهیا چشمانش را باز کرد ماشین ایستاده بود. هوا تاریک شده بود.... مهیا از جایش بلند شد. _چی شده دخترا؟! _ماشین خراب شده مهیا جون! مهیا از ماشین پیاده شد. شهاب و راننده مشغول تلاش برای درست کردن اتوبوس بودند. نگاهی به چند مغازه ای که بسته بودند کرد. سرویس بهداشتی هم کنارشان بود. به سمت نرجس رفت.... _من میرم سرویس بهداشتی! نرجس به درکی را زیر لب گفت. مهیا به اطرافش نگاه کرد. در بیابان بودند. ترسی به دلش نشست. اما به خودش جرات داد و به سمت سرویس بهداشتی رفت. شهاب و راننده بعد از نیم ساعت تلاش توانستند ماشین را راه بندازند!... شهاب رو به نرجس گفت. _لطفا حضور غیاب کنید، تا حرکت کنیم. _همه هستند! اتوبوس حرکت کرد.... شهاب سر جایش نشسته بود. اردو با دانش آموزان آن هم دختر سخت تر از همه ماموریت های قبلی اش بود. مخصوصا با بودن مهیا!!! می خواست به عقب برگردد تامهیا را ببیند. اما به خود تشر زد و سرش را پایین انداخت. برای اینکه به مهیا فکر نکند سر جایش نشست و تکانی نخورد تا مبادا نگاهش به مهیا بخورد. * مهیا دستانش را با لباسش خشک کرد. از سرویس بهداشتی خارج شد... که با دیدن جای خالی اتوبوس یا خدایی را زیر لب گفت... * شهاب در را باز کرد.... دانش آموزان یکی پس از دیگری پیاده شدند، و با گفتن اسمشان شهاب در لیست اسم هایشان را خط می زد. همه پیاده شدند. نگاهی به لیست انداخت با دیدن اسم مهیا رضایی که خطی نخورده شوکه شد! به دور و برش نگاهی کرد فقط اتوبوس آن ها رسیده بود و مطمئن بود که مهیا با او در اتوبوس بود. _یا فاطمه الزهرا! به طرف نرجس رفت. _نرجس خانم! نرجس خانم! نرجس که مشغول صحبت با خانواده ی یکی از دانش آموزان بود، به سمت شهاب چرخید. _بله؟! _خانم رضایی کجان؟!؟ *** نرجس نصف راه هم از کارش پشیمان شده بود؛ اما ترسید که موضوع را به شهاب بگوید. _نم... نمی دونم! شهاب از عصبانیت سرخ شده بود. فکر کردن به اینکه مهیا در آن بیابان مانده باشد؛ او را دیوانه می کرد... _یعنی چی؟!؟ مگه من نگفتم حضور غیاب کن!!! مریم با شنیدن صدای عصبی شهاب به طرفش آمد. _چی شده؟! شهاب دستی در موهایش کشید. _از این خانم بپرسید!!! نرجس توضیح داد که مهیا در بیابان موقعه ای که ماشین خراب شده پیاده شده و جامانده است. مریم با نگرانی به سمت شهاب رفت. _وای خدای من! الان از ترس سکته میکنه!! دانش آموزان با نگرانی اطرافشان جمع شده بودند. زود گوشیش را درآورد و شماره ی مهیا را گرفت. یکی از دانش آموزان از اتوبوس پیاده شد. _مهیا جون کیفشو جا گذاشته! شهاب استغفرا... بلندی گفت و به طرف ماشین تدارکات دوید! محسن داد زد. _کجا؟! _میرم دنبالش... _صبر کن بیام باهات خب! اما شهاب اهمیتی نداد و پایش را روی گاز فشار داد.... از.لاڪ.جیـغ.تا.خـــدا #ادامه.دارد... 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

🔹نخودچی خانم در پیاده روی #اربعین😍 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

❣ سلام_امام_زمانم ❣ سلام بر تو♥️ ای مولایی که بیرق هدایت به یمن وجود تو برافراشته است و سینه ات 💗 مالامال از علم_الهی است ... 💕السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💕 اللهـم_عجـل_لولیک_الفـرج🌸🍃 📎#بصائر با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝

اربعین، هجوم ترکیبی ما علیه دشمن