فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ سرلشکر سلامی خطاب به دشمنان: با شما تا آخر می جنگیم و اجازه نمی دهیم بر سرنوشت مسلمانان مسلط شوید/ انتقام خواهیم گرفت، منتظر بمانید
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رزمایش بزرگ رزمی امنیتی «نصرالله»:
🔹اگر چهل هزار فلسطینی را به قتل رسانده اید، صد هزار کودک فلسطینی متولد شده که مشق جهاد را از لحظه تولد خواهند آموخت
🔹فکر می کردید حزب الله با شهادت رهبر و فرماندهانش از میدان خارج می شود اما این جریان با عظمت خاموش شدنی نیست.
#وعده_صادق
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🌱•
شب جمعه حرم
و مادر و غوغای ضريح
بازهم نوكرتو حسرت امشب راخورد
فاطمیه
ایام_فاطمیه
کربلا
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
#چآدرانه ❣
مےگویم : حجـ✨ـاب...
مےگوید : لااکــراه فی الدین🙁
(هیچ اجبارے در دین نیست)
گویے فــراموشش شده...
" قد تبین الرشد من الغی " را...
(این که راه راست از راه غلط ، روشن شده است)
مےگویم :
آرامــش زن در حجــاب نهفته است...😌
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹صل الله علیک یا ابا عبدالله🙏❤️
یا رب الحسین به حق الحسین علیهالسلام🙏
عجل لولیک الفرج
شب جمعه وددلتنگ حرمتیم حسین جانم
دریابم❤️
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
🔴امیر موسوی فرمانده کل ارتش: زمان و نحوه پاسخ به اسرائیل را ما تعیین میکنیم و زمانی را که لازم باشد در آن هیچ تعللی نخواهیم کرد و قطعاً پاسخ ما کوبنده خواهدبود
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت24
از هوا پیما که پیاده شدیم وارد فرودگاه شدیم
از پشت شیشه ،زهرا و بابا و مامان و اقا جواد و دیدم
زهرا مثل بچه کوچیکا ،دسته گل دستش بود و بال بال میزد
از خانم موسوی و بچهها خداحافظی کردم
رفتم سمت بیرون
( زهرا پرید تو بغلم) : حیف که زائر امام حسینی وگرنه تا الان هفت بار پوستت و کنده بودم
- خیلی ممنون ،زیارتم قبول باشه
مامان: زهرا جان ،نرگسمو اذیت نکن ،خسته راهه
رفتم تو بغل مامان و نمیدونم چرا گریه ام گرفت
بابا هم پیشونیمو بوسید :
زیارت قبول ،کربلایی خانم
منم دستشو بوسیدم ،دستی که چه زحمتهایی برای من و زهرا کشید
آقا جواد: سلام نرگس خانم ،زیارتتون قبول
- خیلی ممنون ،انشاءالله قسمت شما و زهرا جان
سوار ماشین شدیم و از فرودگاه داشتیم بیرون میرفتیم که بابا ترمز زد و ایستاد
مامان : چیزی شده ایستادی؟
بابا: یه لحظه صبر کن
بابا از ماشین پیاده شد و رفت
سرمو برگردوندم نگاه کردم رفت سمت آقای زمانی 🤦
بعد چند دقیقه هر دوتا اومدن سمت ماشین
مامان پیاده شد و احوالپرسی کرد
منم قبلم تند تند میزد
بعد به اصرار بابا آقای زمانی سوار ماشین شد
مامانم اومد کنار من نشست
زمانی: شرمنده حاج آقا ،خودم یه دربست میگرفتم
بابا: این چه حرفیه ،میرسونیمتون
شما هم مثل نرگس ما به خانواده اتون نگفتین دارین برمیگردین ؟
( از خجالت آب شدم )
زمانی: اتفاقن گفتم ،چون پدر و مادرم مسافرت بودن ،واسه همین کسی نیومد
بابا: برادر و خواهری نداری؟
زمانی: نه تک پسرم
بابا: خدا شما رو واسه پدر و مادرتون نگه داره
( توی دلم گفتم ،الهی امین)
زمانی : خیلی ممنون
خونشون نزدیکای بالا شهر تهران بود ،وقتی رسیدیم دم در خونه اشون ،اصلا باورم نمیشد
همچین پسری تو همچین خونه ای زندگی کنه
مشخص بود که خیلی پولدارن
خداحافظی کردیم و رفتیم سمت خونه
اینقدر خسته بودم که اول رفتم یه دوش گرفتم بعد رفتم توی اتاق خوابیدم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت25
بعد دو روز استراحت ،رفتم دانشگاه
بعد کلاس رفتم داخل محوطه روی نیمکت نشستم تا کلاس بعدیم شروع بشه
که یه دفعه زمانی رو دیدم که داره با چند تا از بچه ها صحبت میکنه
( ای کاش منم اون شب تو بین الحرمین ،حرف دلمو میزدم ،نمیدونستم چیکار کنم ،هی میگفتم برم باهاش حرف بزنم،باز پشیمون میشدم ،بلاخره تصمیمو گرفتم ،یه یا حسین گفتم و بلند شدم رفتم سمتش،صدای ضربان قلبمو خودم میشنیدم )
- سلام
( زمانی ،یه نگاهی به من کرد وسرش و پایین انداخت)
زمانی: علیک سلام
- میخواستم باهاتون صحبت کنم
زمانی: ( رو کرد سمت دوستاش) بچه ها اگه میشه ،بحثمونو بزاریم واسه بعد
(همه رفتن و من استرسم بیشتر شد)
زمانی: بفرمایید ،درخدمتم
- اینجا نمیتونم ،اگه میشه بعد کلاس بریم جایی ،حرفامو بزنم
زمانی: چشم ،من منتظرتون میمونم باهم بریم
- نه شما برین گلزار ،منم خودم میام ،فعلن من برم کلاسم شروع شده
زمانی: چشم
( یعنی نصف عمرم با گفتن این حرفا تمام شد )
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ارتباط موفق 40.mp3
11.67M
ارتباط_موفق ۴۰
▫️رکن اصلی ارتباط؛ نه موقعیت اجتماعی است،
نه توان مالی ،
نه سطح دانایی و نه تحصیل و ....
☜ رکن اصلی ارتباط؛ خلق مداراست!
✘ دایرهی جذب افراد سختگیر، خردهگیر، نقنقو، غرغرو و... که روح مدارا ندارند؛ صفر مطلق است.
هرگز کسی آنان را عاشقانه دوست نخواهد داشت.
استاد_شجاعی 🎤
استاد_رائفیپور
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝
cheshmat-ke-baste-mishe.mp3
8.68M
دعامون بفرمایید
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
📎#بصائر
با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇
╔═.🍃.═══════╗
🆔@Basaerr313
╚═══════.🍃.═╝