eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از مشخص شدن اختلال شدید روانی با قید وثیقه آزاد شده، بعد میگن رهبر جدید ماست. واقعا برازنده براندازها همینه 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️‏حرفای عجیب و خنده دار رییس شورای اطلاع رسانی دولت در مورد وام ازدواج و فرزند_آوری! یعنی امین سلیمی میخواد پاشه سرشو بکوبه تو دیوار 😁 این همه آدم تو صف وام هستن، میگه این وام ها فایده نداره! نو‌ش جون کسایی که به پزشکیان رای دادن، وام میخوایید چکار بجاش رئیس جمهور لاتی راه میره! 🆔 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
به وقت رمان عشق در یک نگاه😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗عشق در یک نگاه💗 قسمت 36 حوصلم سر رفته بود ،گوشیمو گرفتم برنامه قرآن داشتم ،شروع کردم به خوندن یه دفعه یه دختری با یه پیراهن کوتاه مشکی جذب ،حلقه ای اومد کنارم نشست حسام از چی تو خوشش اومده ،؟ (به چادرم دست زد) از این چادرت خوشش اومده ؟ حیف اون همه محبتی که من بهش کردم و لیاقت محبتمو نداشت ( لبخندی زدم): تمام شد ؟ دختره ی پرو ( بلند شد و رفت ) اعصابم خورد شده بود ، دلم میخواست هر چه زودتر مراسم تمام شه برم از اینجا بعد از شام اقایون یکی یکی اومدن داخل منم چادرمو کشیدم جلوی صورتم ، از پشت چادر میدیدم که چه راحت به هم دست میدن و همدیگه رو لمس میکنن چشمامو بستمو ذکر میگفتم خدایا خودت کمکم کن یه دفعه صدای حسام و شنیدم حسام: نرگسم ( سرمو بالا کردم و اشک تو چشمام حلقه بست ،با اومدن حسام یه نفس آرومی کشیدم ) حسام: فدای اون چشمای قشنگت بشم ،ببخشید که سخت گذشت - با اومدنت همه چی از یادم رفت حسام: بریم عزیزم بلند شدیم و حسام دستمو گرفت و رفتیم که مادرش اومد نزدیکمون: کجا دارین میرین؟ حسام: خونمون،با اجازه از تالار که بیرون اومدیم صدای آهنگ و جیغ و دست بلند شد سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونمون توی راه هیچی نگفتیم میدونستم که چقدر حال حسام بدتر از منه حسام حتی هیچ کدوم از دوستاشو واسه عروسی دعوت نکرد چون میدونست هیچ کدومشون نمیان ماشین و گذاشتیم پارکینگ وسوار آسانسور شدیم ،رسیدیم طبقه دوم حسام در و باز کرد یه بسم الله گفتم و وارد خونمون شدم خونه ی من و حسام ،خونه ای که بوی عشق و محبت میداد حسام رفت توی اتاق و لباسشو عوض کنه منم چادرمو درآوردم روی مبل نشستم چند لحظه ای منتظر شدم ولی حسام نیومد رفتم در اتاق و باز کردم دیدم حسام روی سجاده ،سجده کرده و داره گریه میکنه یاد اون شب تو شلمچه افتادم کنارش نشستم - حسام جان چرا گریه میکنی؟ من کار اشتباهی انجام دادم سرش و بلند کردو بغلم کرد حسام: گریه ام به خاطر اینه که نمیدونم چه کاره خوبی انجام دادم که خدا تو رو به من داده - ( خندم گرفت) اگه اینجوریه پس برو کنار منم سجده برم گریه کنم حسامم خندید - آقا حسام میدونی که من شام نخوردم ؟ حسام : بله میدونم ،چون خودمم شام نخوردم - عع پس برو یه چیزی درست کن بخوریم حسام : چشم حسام رفت و منم لباسامو عوض کردم یه بلوز شلوار پوشیدمو موهامو هم گیس کردم رفتم بیرون اولین شام زندگی مشترکمون املت بود که بهترین شام زندگیم بود ••••• 🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗عشق در یک نگاه💗 قسمت37 اینقدر حرف واسه گفتن داشتیم که تا اذان صبح بیدار بودیم بعد از خوندن نماز صبح خوابیدیم نزدیکای ظهر بود که بیدار شدم حسام هنوز خواب بود دست و صورتمو شستم و صبحانه رو آماده کردم بعد رفتم حسام صدا زدم - حسام جان ؟ ( چشماشو نیمه باز کرد) حسام: جانم - پاشو صبحانه آماده است حسام : دستت درد نکنه صبحانه مونو خوردیم لباس پوشیدیم رفتیم سمت گلزار شهدا حسام دستمو گرفت و رفتیم سمت شهدا ،نشستیم حسام : دفعه قبل که اومدیم باهم ،ما محرم هم نبودیم ولی الان دستامون تو دستای همه -حسام حسام: جانم - شلمچه اون شب چرا داشتی گریه میکردی حسام: نرگس جان ،من قبل از اینکه تو رو ببینم ،تمام زندگیم شده بود شهدا ،همیشه دلم میخواست منم برم و شهید بشم چند تا از دوستام رفته بودن سوریه و همه شو شهید شدن پدر و مادرم راضی نبودن به رفتنم منم از شهدا میخواستم که کمکم کنن ولی نمیدونستم کمکشون به من ،ازدواج با گلی مثل تو بود ، - ( صدام میلرزید)یعنی الان به رفتن فکر نمیکنی؟ حسام: مگه میشه فکر نکنم ،توکل کردم به خدا ،هر چی صلاح میدونه همونو برام رقم بزنه خوب حالا من بپرسم ؟ - در مورد چی؟ حسام : اینکه ،کی عاشقم شدی ؟ ( خندم گرفت ، از حرفش): از همون بار اول که دیدمت ،اول فکر میکردم یه حس گناهه ولی هیچ وقت این حس از بین نمیرفت تا اون شب تو بین الحرمین ،واقعن متوجه شدم که این مدت هیچ گناهی جز عشق در یک نگاه نبود حسام: پس خانم خانوما اونجوری هم که سربه زیر نشون میدادی نبودی کلک -حالا تا آخر عمر هی تیکه ننداز به ما حسام: بابا اصلا من زودتر از تو عاشقت شدم خوبه؟ حسام : پس خوش به حال من ،حالا نرگسی میتونم واسه بچه هامون لااقل بگم - بد جنس ،اره میتونی ••••• 🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست واینکار پیگرد الهی دارد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق 43.mp3
11.81M
ارتباط_موفق ۴۳ - ملالت - بی‌نشاطی - خمودی - کسالت - زودرنجی، بی‌حوصلگی و .... ☜ شما را به انسانی تبدیل می‌کند که اساساً دیگران هیچ رغبتی به ارتباط گیری و مهرورزی به او ندارند. 🔅 قدرت جذب انسان، دقیقاً با میزان نشاط او در ارتباطاتش ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارد. استاد_شجاعی 🎤 دکتر_رفیعی حجه‌الاسلام_حامد_کاشانی ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇🧡𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🕊 ✍ امیرالمومنین علی علیه‌السلام: «زشت‌ترين راستگويى، تعريف انسان از خودش است» 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🚨🚨 حوثی های یمن : 🔺ضربه ملموسی به ترکیه وارد کردیم؛ به سمت کشتیی ترکی که بسوی اسرائیل در حرکت بود، حمله کردیم. 🔹اگر ترکیه یکبار دیگر کشتی به سمت سرزمین های رژیم صهیونیستی بفرستد، از اقیانوس هند تا دریای عمان و تنگه جبل الطارق، همه کشتی تجاری اقتصادی آنها در تیررس نیروی موشکی و دریایی یمن خواهد بود وزارت دفاع ترکیه : 🔴به دلیل حمله به کشتی تجاری آناتولی اس، 6 ناو جنگی برای درگیری و سرکوب حوثی های یمن اعزام می کنیم‼️‼️ 🔴ناو گروه نیروی دریایی ترکیه به زودی وارد عمل می شود‼️‼️ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ایرانی داریم تا ایرانی 🔸ایرانی داریم مثل نیلفروشان و‌ زاهدی که برای تضمین امنیت میهن و هموطناش، کیلومترها دورتر از سرزمینش، جونشون رو فدا می کنن 🔸ایرانی هم داریم که صدها کیلومتر دورتر با پول که از مردمش به سرقت بردن، کراوات زده، هر روز جلوی دوربین این و اون و دست به سینه مقابل این قاتل و آن جانی، برای صدمه زدن به میهنش تلاش می‌کنه. از اینکه با داروسته قاتلین و جنایتکاران هم ردیف بشه هم هیچ ابایی نداره. 💯به هر حال نون حلال و نطفه پاک یه جایی باید خودشو نشون بده دیگه... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
. 🍂‌تو کریمی و منم یک طایر بی آشیان ‌روی بام این و آن دائم پریدن تابه کی؟ 🍂‌راویان گویند روی گونه هات خالی بود ‌یک نظر خال سیاهت را ندیدن تابه کی؟ ♥ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝