eitaa logo
◉✧بَــصیرَت‌؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
228 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَكيلُ... خــ‌داوند‌براے ماکـافیست وچـه‌خــوب یار و پشتیبانی براےماست [آل‌عمران۱۷۳] <هُـوَ‌ا‌‌لــــرَزاق> تبادل : @Naghash111  برای‌یاری مهدےزهرا(؏ج) بصیرت؏مـار‌گونه واستقامت اشتــ‌روار لازمـ است.✌️🏻🇮🇷 کپی؟ حلالت🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعین ولی یادت باشه ک چقدرررر امسال از دوری حرم شکستیم و داغون شدیم ...💔
...🌿به دلخواه میشه ی پیام از کانالمون رو فور کنید🌿...
42.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میشه به خاطر اطلاع عمومی هم که شده این کلیپ رو ببینید... تا کی توی تاریکی و جهالت بمونیم...؟❌ همه ی این حرفایی که این خانم میزنه حقیقته و خرافات نیست🕊🌿
◉✧بَــصیرَت‌؏َمار وار✧◉ 🇵🇸
میشه به خاطر اطلاع عمومی هم که شده این کلیپ رو ببینید... تا کی توی تاریکی و جهالت بمونیم...؟❌ همه ی
🌻...نماد نوشته کوکاکولا چیه؟ 🌻...ایلومیناتی تا کجا نفوذ کرده؟ 🌻...چه چیزی توی نوشیدنی هایی که میخوریم مخفی شده ؟ چرا...چرا...چرا... 🌿جواب سوال های تاریک توی این کلیپه 🌿
🖇 🌱 تاوقتی که نگاهت رو کنترل نکردی، نمازت اول وقت نیست، غیبت رو ترک نکردی دل بقیه رو شکوندی بانامحرم گرم گرفتی؛ کنارنام کاربریت نزن عدد313🚶‍♂ یارآقاباشیم نه سربار(:' ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾❤️‍🩹﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
_وقـتـۍ بهتون‌میگن: +التمـاس‌دعـا واقعا‌برای‌طرف‌دعا‌ڪݩید،🌿•° نگید‌محتاجیم‌به‌دعا‌و‌ڪلا‌یادتون‌بره|: میدونید‌کہ↓ واسه‌هرڪۍدعای‌خیر‌ڪنید یه‌فرشتہ‌تویےآسمون‌هست کہ‌چندبرابرهمون‌دعاروبرای‌خودتون‌ میڪنہ🌱🕊
یهویی از خواب پریدم اتاق نور خاص و کمی داشت دیدم ساعت 3:30 دقیقه صبح هست داشتم به این فکر میکردم که یهویی دیدم نصف دستم تو دیواره 😰 دستمو زود از دیوار کشیدم بیرون و با ترس زیاد بش نگاه میکردم!!! دوباره دستمو تو دیوار بردم رفت داخل دیوار!!!!!!!!!!! 😳 صدای خنده شنیدم نشستم دیدم برادرم کنارم خوابیده!! از تخت بلند شدم رفتم که صداش کنم اما جوابمو نمیده! رفتم اتاق مادرم سعی کردم پدرمو بیدار کنم هرچقدر صدا زدم کسی جواب نمیده رفتم مادرمو بیدار کنم که یهو از خواب پرید!!!! خودش از خواب پرید اما بام صحبت نکرد داشت بسم‌الله الرحمن الرحيم میگفت و هی تکرار میکرد پدرمو از خواب بیدار کرد بش گفت بیدار شو بیدار شو میخوام برم از بچه ها مطمئن شم پدرم با تعجب بش جواب داد الان وقتش نیست بزار بخوابم صبح خیر میشه اما با اصرار مادرم،با تعجب بیدار شد داشتم داد میزدم پدر مادر ولی کسی جواب نمیداد!!!! لباسای مادرمو گرفتم که صدامو بشنوه اما حس نمیکرد!!! پشت سر پدر مادرم میرفتم تا رسیدم به اتاق خوابم وارد اتاق که شدن چراغ هارو روشن کردن اما فرقی واسه من نداشت چون دنیا از همون اول برام نور خاصی داشت اما تعجب کردم از چیزی که دیدم😳 جسم خودمو دیدم!!! آره جسم خودم! داشتم خودمو نگاه میکردم، من دوتا شدم؟؟ گفتم این کیه؟ چطور اینقدر شبیه منه!!؟؟ داشتم خودمو میزدم که از این خواب شوم از این کابوس بیدارشم اما بیدار نشدم پدرم گفت ؛ بیا دیدی بچه ها خوابن بزار بریم اما مادرم آروم نشد رفت سمت اون کسی که جای من خواب بود گفت محمد بیدار شو محمد جوابمو بده اما اون شخص جواب نمیداد!!! بیشتر از چند بار اون کسی که شبیه من بود رو لرزوند و صدا کرد اما هیچ جوابی نمیداد! یدفه اشکای پدرم شروع کرد به ریختن پدر قوی پدر خودم که تو کل عمرم غم و اشکاشو ندیده بودم الان دارم اشکاشو میبینم 😔 جیغو دادو گریه همه جارو پر کرد،،،،،، برادرم از خواب پرید گفت چی شده؟؟؟؟ مادرم با حالت گریه و جیغو داد بش گفت برادرت مرد محمد مرد 😔 در حالی که گریش خون شده بود جیغو گریه بیشتر شد رفتم پیش مادرم بش گفتم مامان گریه نکن من اینجام نگام کن!! اما کسی ج منو نمیداد 😳چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا شروع کردم داد زدن من اینجام ببینید اما کسی جواب نمیداد شروع کردم ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بزار این خواب تمام شه صدایی شنیدم که داشت از دور میومد و کم کم زیاد میشد تا صدارو واضح شنیدم ((لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید)) یدفه دو نفر دستامو گرفتن اما آدم نبودن ترسیدم!! داشتم داد میزدم ولم کنین ولم کنید شما از کجا اومدین؟؟؟ چی میخواید؟،، گفتن ما نگهبانان تو تا قبر هستیم گفتم منکه نمردم من زندم چرا منو میبرید برا قبر ولم کنین من هم میبینم هم میشنوم هم حس میکنم با لبخند بم جواب دادن::؛ شما انسان ها عجیب هستید فکر میکنید مرگ پایان زندگی هست آیا نمیدونید زندگی که شما میکردید خواب کوتاهی بود و وقتی میمیرید این خواب تمام میشود؟؟!! اما هنوزم داشتن منو به سمت قبر میکشیدن تو راه که منو میکشیدن مردمی رو میدیدم که گریه میکردن بعضیا میخندیدند بعضیا جیغ میزدن و هر نفر باش دوتا نگهبان بود از نگهبانا پرسیدم چرا این انسانها اینطوررن؟؟ گفتن؛؛این مردم مسیر خودشونو دیدن، بعضیا گمراه بودن حرفشونو قطع کردم گفتم یعنی میرن جهنم؟؟؟ 😳😳 گفتن؛؛بله و این هایی که میخندند میرن بهشت من زود جواب دادم:: من دارم کجا میرم؟؟؟؟؟ گفتن؛؛تو یکم راه راست میرفتی توبه میکردی بعد یکم گناه میکردی وضعیتت با خودتم مشخص نبود و همینطور خواهی ماند حرفشونو قطع کردم با ترس پرسیدم،،، یعنی من میرم جهنم؟؟؟؟؟؟؟ جواب دادن؛؛:: خدا رحمان و رحیمه و سفر ما طولانی، سرمو برگردوندم پدر، برادرم، عموم و کل فامیلامو دیدم منو با ی صندوق داشتن میبردن دویدم سمتشون گفتم ؛؛برام دعا کنید ؛؛ اما کسی جوابمو نداد بعضیا گریه میکردن بعضیا ناراحت بودن رفتم سمت برادرم بش گفتم داداش مواظب خودت تو دنیا باش و گول دنیا و زیباییهاشو نخور ایکاش صدای منو میشنید نگهبانایی که بام بودن منو کشیدن و بالای جسد خودم خوابوندنم پدرمو دیدم که داشت بالام خاک میریخت برادرامو دیدم که روم خاک میریخت همه روم خاک میریختن آرزو کردم ایکاش من جاشون تو دنیا بودم توبه میکردم نماز دیروز صبحمو میخوندم نماز دیروز ظهرمو میخوندم نماز دیروز مغرب و عشا رو میخوندم هرروز خدامو صدا میکردم و باش رازو نیاز میکردم هرروز توبه خودمو تجدید میکردم و پایبند تر میشدم گناهامو کاملاً ترک میکردم شروع کردم داد زدن ای مردم مواظب باشید دنیا گولتون نزنه 😔ایکاش یکی صدامو میشنید 😔 اما تو الان صدامو شنیدی!! درسته؟
الهم عجل لولیک الفرج🤲🏻💔.. 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr
_بابا زشته نکن خستَش کردی! _ کیو؟ چیو؟ _فرشته سمت راستت رو میگم اینهمه ذکر میگی دیگه توان نوشتن ثواب های اینکارِتو نداره:)) _یه صلوات بفرستیم لجِش درآد😂 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr